روزنامه کیهان**
ایران تغییرات مرزی را تحمل نمیکند/سعدالله زارعی
تحولات در مرزهای شمال غربی ایران میتواند تأثیر عمدهای بر وزن سیاسی ایران و روسیه در تحولات منطقه قفقاز و حتی فراتر از آن داشته باشد. آنچه اکنون در مرزهای شمال غربی ایران مشاهده میشود، شکلگیری یک اتحاد نامرئی بین آمریکا، ترکیه، آذربایجان، ارمنستان و رژیم صهیونیستی است و هدفگذاری آن ایجاد یک تغییر ژئوپولیتیک با نتایج راهبردی علیه دو کشور ایران و روسیه است. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان محور گوریس قاپان در ارمنستان را مسدود کرده و اجازه عبور خودروهای سنگین ایران به ارمنستان را نمیدهند که این به منزله نقض حاکمیت دو کشور جمهوری اسلامی و جمهوری ارمنستان است و اگر استمرار پیدا کند در نهایت به کاهش نقش ایران در این منطقه منجر میشود. ضمن آنکه ایجاد تنش در مرزهای شمالی میتواند تا حوزه خزر امتداد پیدا کند. همزمان با این فعل و انفعالات، ادبیات رسانهای و محافل بهظاهر غیررسمی -که در واقع بیان رسمی جمهوری آذربایجان بهحساب میآید- به سمت خصومت و حتی الفاظ کودکانه کشیده شده است. این در حالی است که - ما بدون آنکه قصد تحقیر داشته باشیم - نمیتوانیم اندازه این جمهوری را با اندازه ایران و هر چیزی که معیار قدرت یک واحد جغرافیایی است، مقایسه کنیم؛ چرا که مقایسه فیل و فنجان است؛ بنابراین ما نتیجه میگیریم که یک جریان شوم پشت این ماجراست که به بعضی افراد در جمهوری آذربایجان اجازه گندهگویی و لاف گزاف داده است.
۲- حذف خط ۲۱ کیلومتری مرزی ایران با منطقه ارمنستان و نیز حذف مرز ارمنستان در این منطقه که احتمالاً با تسلیم استان ارمنی سیونیک به آذربایجان صورت میگیرد، وضع ژئوپلیتیکی ایران در منطقه قفقاز را دچار مشکل میکند. با توجه به گرایشات نژادپرستانه ترکیه و چشم طمعی که به یالهای شرقی و غربی دریای خزر دارد و نیز با توجه به نفوذ رژیم صهیونیستی طی سه دهه گذشته در جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان، که دارای ابعاد نظامی هم شده و این رژیم منحوس را به یکی از طرفهای اصلی فروش سلاح به این دو جمهوری تبدیل کرده و حتی فروش تسلیحات آمریکایی به این دو دولت، منوط به خرید نظامی آنان از این رژیم شده است و با توجه به تلاش جدی آمریکا برای بحرانآفرینی در مرزهای جمهوری اسلامی، چشم بستن بر تحولات ژئوپلیتیکی شمال مرزهای ایران، خسارت و خطراتی را برای کشور ما در پی میآورد. به همین جهت به هیچ وجه نباید به جمهوری آذربایجان اجازه داد این تحولات غیرطبیعی و توطئهمحور را با واژه توافق فیمابین دو دولت تفسیر کند و مدعی اعمال حق حاکمیت در این مسئله گردد؛ چرا که حسن همجواری و منافع و مصالح طرف ثالث که یک قاعده پذیرفته شده بینالمللی است و در همه کنوانسیونها بر آن تأکید میشود، در اینجا کاملاً مخدوش میگردد. آمریکا مدتهاست تلاش میکند تا تغییرات ژئوپولیتیکی را در یک نقطه از منطقه کلید زده و سپس در بقیه منطقه به نتیجه برساند و لذا اگر در اینجا تغییری رخ دهد، همه منطقه با تهدیدات ژئوپولیتیکی مواجه میشود.
۳- در این میان دولت ارمنستان و شخص پاشینیان که در مقایسه با دولت سابق این کشور، غربگرا محسوب میشود، در چارچوب یک طرح آمریکایی - ترکیهای و به امید واهی برخوردار شدن از مواهب سیاسی و اقتصادی به این طرح پیوسته است در حالی که خیانت به کشور ارمنستان میباشد. دولت پاشینیان به این وعده آمریکا و ترکیه دلخوش کرده است که در صورت واگذاری استان سیونیک، میتواند از روابط مناسب و بیدغدغه با جمهوری آذربایجان و ترکیه برخوردار شود و حکومت خود را تثبیت نماید و از سوی دیگر با این وعده که بهجای سیونیک، قرهباغ شمالی در جمهوری ارمنستان ابقا خواهد شد، به این طرح فتنهگرایانه پیوسته است و حال آنکه از یکسو مسایل یکصد ساله میان ارامنه و ترکها با یک توافق سیاسی قابل رفع و حل نیستند و از سوی دیگر در این صحنه ارمنستان دو امتیاز نقد ژئوپلیتیکی را میدهد و وعده نسیه تثبیت یک موقعیت جغرافیایی که هماکنون هم در اختیار اوست میگیرد. ارمنستان در این معامله همسایگی با ایران که میتواند از آن در شرایط مورد تهدید واقعشدن از سوی ترکیه یا آذربایجان و یا گرجستان استفاده کند را از دست میدهد و نیز یک استان حساس که جنبه ترانزیتی دارد را به دشمن خود واگذار میکند. در حالی که این خسارت ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی با هیچ وعده اقتصادی و یا سیاسی قابل جبران نیست. ارمنستان در مقابل، وعده تثبیت قرهباغ شمالی -یک سوم قرهباغ کوهستانی- را دریافت میکند و حال آنکه پس از تثبیت شدن سیونیک به عنوان یک استان جمهوری آذربایجان، بهطور قطع با حمله باکو به قرهباغ شمالی مواجه میشود و این بخش ارمنینشین را هم به سادگی از دست میدهد و در جغرافیای مخالفان خود محصور میگردد. در واقع پاشینیان در حال شکلدهی به یک خیانت تاریخی و یک بحران دائمی علیه جمهوری ارمنستان است.
۴- بسیاری از تحلیلگران گفتهاند اردوغان و حزب او بعد از یک دوره مانور اسلامگرایی و پس از یک دوره مانور روسیهگرایی، به مرور روی واقعی خود را که هیچ ارتباطی با اسلامگرایی و شرقگرایی ندارد، نشان میدهد. در این صحنه، دولت ترکیه بهعنوان عضو ناتو در واقع مأموریت سنتی گسترش نفوذ این پیمان اروپایی- آمریکایی به حوزه نفوذ روسیه و نیز حوزه نفوذ ایران یعنی آسیای میانه را برعهده دارد و در این میان آمریکاییها با تکیه بر افکار نژادپرستانه رجب طیب اردوغان و در واقع سواری گرفتن از او درصدد دستیابی به یک موقعیت راهبردی در غرب دریای خزر و در واقع در منطقه قفقاز جنوبی میباشند. آمریکا با گسترش روابط پنهان با دو جمهوری آذری و ارمنی و حل موقت خصومت میان آنان - با روش مهار موقت آذربایجان و اغوای ارمنستان- درصدد تضعیف موقعیت دو دشمن خود - ایران و روسیه - در منطقه قفقاز جنوبی و یال غربی خزر میباشد.
در این صحنه آمریکا به جای حضور مستقیم و آشکار از ظرفیت روابط امنیتی حدود ۳۰ ساله رژیم صهیونیستی با دو جمهوری آذری و ارمنی استفاده میکند. اگرچه آمار دقیقی در دست نیست، اما خبرهای متعدد بیانگر حضور امنیتی رو به رشد رژیم اسرائیل بهخصوص در جمهوری آذربایجان با محوریت «پایگاه هوایی قبله» میباشد. عدد نیروهای امنیتی اسرائیل بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر ذکر شده و این در حالی است که این رژیم جنایتکار در دهه گذشته نفوذ اساسی در ارکان جمهوری آذربایجان و خانواده الهام علیاف پیدا کرده است بهگونهای که سران صهیونیست از آذربایجان به «لبنان اسرائیل» یاد کرده و گفتهاند ما از این طریق میتوانیم جمهوری اسلامی را با یک چالش امنیتی طولانیمدت مرزی درگیر کرده و از اثرگذاری آن در منطقه بکاهیم. البته معلوم است که این ادعاها با توان آنان در تبدیل به واقعیت فاصله اساسی دارد.
۵- دولتهای ترکیه و آذربایجان در حال دست زدن به ریسکهای بزرگی هستند که میتواند پیش از دیگران خود آنان را در بحران وجودی فرو ببرد. دولت علی اف با شش میلیون جمعیت شیعه که بدون شک دل بسته مرکزیت شیعه هستند، مواجه است و دولت اردوغان در ترکیه با حدود ۲۳ میلیون شیعه علوی روبهرو میباشد. جمهوری اسلامی هیچگاه نخواسته است از این ظرفیتها برای گوشمالی اردوغان یا علیاف استفاده کند. ما برخلاف آنان و براساس اصول اخلاقی خود، حسن همجواری را رعایت کردهایم؛ تا جایی که فراتر از آن در دو نوبت حکومتهای این دو خانواده را از ویرانی نجات دادهایم. حتماً الهام علیاف به یاد دارد که این همکاری مشترک امنیتی ایران و روسیه بود که انقلاب مخملین آمریکایی علیه حکومت آذربایجان به رهبری جورج سوروس را خنثی کرد و اساساً پروژه تغییرات آمریکایی دولتهای آسیای میانه و منطقه را با شکست سنگین مواجه کرد. اردوغان هم به یاد دارد که این ایران و شخص سردار شهید سلیمانی بود که مانع به نتیجه رسیدن کودتای مورد حمایت آمریکا علیه او و حزب عدالت و توسعه گردید. تا اینجا ما نه تنها هیچگاه وارد هیچ اقدامی علیه دولتهای ترکیه و آذربایجان نشدهایم بلکه همواره از آنان حمایت هم کردهایم.
هم اردوغان و هم علیاف میدانند که دست ایران برای برهم زدن این توطئه خالی نیست و انگشت اشاره جمهوری اسلامی ایران میتواند توطئه طراحیشده را برای آنها به گونهای پشیمانکننده برهم بزند.
اتفاقات در مرزهای شمال ایران بوی توطئهای آمریکایی- اسرائیلی میدهد که در آن اردوغان به نوعی و علیاف به نوع دیگری به «بازی» گرفته شدهاند. اما این برای ایران و روسیه یک بازی نیست تا بتوانند آن را نادیده بگیرند. آنان باید بدانند «رعایت برادران»، چک سفید امضا نیست که به اردوغان و علیاف داده باشد.
**************
روزنامه وطن امروز**
سیاست خارجی بر مدار تغییر/مهدی گرگانی
اُپرا وینفری میگوید: «بزرگترین کشف تاریخ این است که انسان میتواند با تغییر نگرش، آینده را تغییر دهد».
«تغییر» کلیدواژه ۲ ماه گذشته ایران بوده است. اگر بخواهیم دوره ریاستجمهوری حجتالاسلام والمسلمین رئیسی را از زمان ورود به پاستور تا امروز مورد کنکاش قرار دهیم و روی آن یک اسم بگذاریم، میتوانیم واژه «Change» یا تغییر را برای آن انتخاب کنیم. تغییر رویکرد چه در سیاست داخلی و چه در حوزه مهم و راهبردی سیاست خارجی و روابط خارجه ایران کاملا مبرهن و مشهود بوده است که نسبت به راهبرد دولت حسن روحانی، میتوان آن را یک چرخش ۱۸۰ درجهای قلمداد کرد.
دولت ۸ ساله روحانی از همان ابتدا مبتنی بر مذاکره با قدرتهای غربی و بر پایه تنشزدایی با غرب پایهریزی شده بود. اصلا انتخاب محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه ایران نشاندهنده سمت و سوی سیاست خارجی ایران در دوران روحانی بود؛ یعنی چک و چانه زدن و تعامل با کدخدا و تلاش برای امتیازگیری از طریق دادن امتیاز. روحانی و ظریف ۸ سال کشور را معطل مذاکره با غربیها برای حصول توافق برجام کردند، امتیازهای زیادی دادند و امتیازات حداقلی نیز گرفتند، اما در نهایت همانطور که حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، رهبر حکیم انقلاب بارها بر عدم اعتماد به وعدههای آمریکاییها و اروپاییها تاکید کرده بودند، از همان نقطه ضربه خوردیم؛ آمریکا به تعهدات خود در برجام پشت کرد، از توافق خارج شد و ناگهان راهبرد سیاست خارجی دولت روحانی از هم فروپاشید.
با خروج آمریکا از برجام، امتیازهای اندکی که گرفته بودیم از دست رفت، اما امتیازهایی که طرف مقابل در زمینه هستهای گرفته بود همچنان پابرجا ماند و اگر مصوبه اقدام راهبردی مجلس برای کاهش تعهدات هستهای و شروع غنیسازی فراتر از متن برجام نبود، این ضرر بسیار بیشتر بود. از سوی دیگر از زمان خروج آمریکا از برجام، همه انرژی دولت و دستگاه دیپلماسی ایران صرف تنش و جدل در زمینه چرایی خروج واشنگتن از برجام، تلاش برای آغاز مذاکرات دوباره و بازگشت ۲ طرف به برجام شد؛ موضوعی که باعث مغفول ماندن فرصتهای بیشمار در محیط پیرامونی نزدیک ایران بویژه همسایگان شد.
۱- در پایان دولت دوازدهم، ظرفیتهای اقتصادی و تجاری بسیاری با کشورهای گوناگون مغفول مانده و مناسبات اقتصادی ایران با بخشهای مختلف جهان نامتوازن و یکسویه رها شده بود.
از زمان تغییر دولت، این رویکرد نیز به کلی تغییر کرد.
انتخاب دکتر حسین امیرعبداللهیان، دیپلمات خوشنام انقلابی به عنوان وزیر جدید امور خارجه و فرمانده دستگاه دیپلماسی، نقطه آغاز این تغییر بنیادین بود. دکتر امیرعبداللهیان پس از اخذ رای اعتماد قاطع از مجلس، رویکرد سیاست خارجی خود را با چند کلمه به صورت رسا توضیح داد: «همسایگان و آسیا؛ اولویت نخست».
وی در راستای همین اصل، در نخستین سفر خارجی خود به بغداد رفت و در نشست همسایگان عراق شرکت کرد. امیرعبداللهیان در سخنرانی خود در نشست بغداد گفت: با کمال مسرت در اینجا و در شروع به کار دولت جدید ایران میگویم سیاست خارجی دولت جدید تهران با عنوان «سیاست خارجی متوازن، فعال و هوشمند» بر اولویت رابطه با همسایگان و منطقه تأکید دارد و ما دست همه همسایگان و اهل منطقه را به گرمی میفشاریم.
۲- گام دوم، سفر مهم حجتالاسلام رئیسی به تاجیکستان برای شرکت در نشست سازمان همکاری شانگهای بود. بهرغم محدودیتهای کرونایی و غیبت برخی سران شانگهای، رئیسی در راستای تحکیم سیاست خارجی تازه جمهوری اسلامی ایران، شخصا به دوشنبه رفت که همین حضور منشأ برکات زیاد آن در راستای منافع جمهوری اسلامی ایران بود. پذیرفتن عضویت ایران در «سازمان همکاری شانگهای» که یک سازوکار شرقی و مهم منطقهای به شمار میرود و همچنین دیدار و رایزنی با برخی سران منطقه آسیای مرکزی و وزرای خارجه هند، روسیه و مقامات چینی که در زمینه دیپلماسی اقتصادی و سیاست همسایگی انجام شد، یعنی پایان دیپلماسی ضعف و پشت کردن به کدخدا.
پشت کردن به کدخدا لزوما به معنای تقابل، رویارویی و جنگ با غرب نخواهد بود، بلکه به معنای اولویت دادن به همسایگان، کشورهای دوست و شرکای قابل اعتماد ایران است که طی ۸ سال گذشته مغفول مانده بود و باعث فرصتسوزیهای بیشماری به قیمت قربانی شدن منافع ملت ایران پای مذاکرات با غرب شده بود.
۳- در نهایت سخنرانی سهشنبهشب حجتالاسلام رئیسی- به وقت تهران- در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و تاکید بر راهحل مقاومت و شکست پروژههای آمریکا علیه ایران و افول عظمت پوشالی واشنگتن را میتوان نقطه بلوغ و تکمیل راهبرد تازه دولت خواند.
حجتالاسلام رئیسی با اشاره به حمله ششم ژانویه هواداران ترامپ به کنگره آمریکا و فرار مفتضحانه این کشور از افغانستان و سقوط شهروندان افغان که از هواپیماهای آمریکایی آویزان شده بودند، بر بیاعتباری و پایان سلطه آمریکا بر جهان تاکید کرد و خواستار تغییر واقعی سیاستهای آمریکا و کنار گذاشتن سیاست شکستخورده تحریم شد. وی گفت: اشتباه آمریکا در چند دهه گذشته این بوده که به جای تغییر «روش زندگی» خود با جهان، «روش جنگ» خود با جهان را تغییر میدهد. راه غلط را نمیتوان با روش متفاوت به نتیجه رساند.
اکنون باید گفت دوران جدید و متفاوتی در جمهوری اسلامی ایران آغاز شده است. سیاستهای غلط در حال اصلاح و تغییر است و دولت با شتاب و سرعتی قابل قبول به دنبال برگرداندن قطار توسعه و پیشرفت ایران به ریل است، اما نه با گدایی و نگاه به خارج، بلکه با تمرکز بر توان داخلی و سیاست خارجی متوازن و عزتمندانه.
**************
روزنامه خراسان**
مخاطرات روزگار بدون حکیمان/بهروز بیهقی
با رحلت علامه ذوفنون آیت ا... حسن زاده آملی، ساحت فرهنگ و اندیشه ایران یکی دیگر از ستونهای پرصلابت خویش را از دست داد و دریغا که این رویداد ناگوار و پُرخسران در شرایطی رخ داد که هنوز غم فراق علامه محمدرضا حکیمی التیام نیافته بود. این دو علامه با وجود تفاوتهایی که در مشی و مشرب فکری شان سراغ میتوان گرفت، میراث مانای فرزانگی را چنان فربه و غنی در اختیار نسلهای پس از خود نهاده اند که شاید تجزیه و تحلیل ارکان و اجزای آن، خود سالها زمان ببرد. با این حال در این مختصر، باید گفت که کدام فقدان و کمبود بر سپهر اندیشه ایرانی سایه افکنده است.
کاروان حکیمان؛ از ابوالقاسم فردوسی تا حسن زاده آملی
در تاریخ ایران کم نبوده اند اندیشمندان و شخصیتهایی که از آنها به عنوان «حکیم» نام برده شده است. این درحالی است که شاید کمتر از ژرفای معنای «حکمت» و پیامدهای کم فروغ شدن آن سخن به میان آمده باشد. اما مفهوم حکمت بر چه مولفهها و نیز لوازمی تکیه زده است؟
الف- سلوک در میان متدولوژیهای مختلف:
چنان که در پیامهای تسلیت ارتحال علامه حسن زاده آملی آمده است، «ذوفنون» بودن یکی از خصایل برجسته آن نادره دوران بود. به عبارت فنی تر، علامه حسن زاده آملی با بهره گیری از نبوغ ذاتی و همت والای خویش توانسته بود در علوم عقلی و نقلی و دانشهای برآمده از علوم حضوری و حصولی چنان سرآمد شود که هم بر توسن ریاضیات و نجوم لگام زند و هم در عرفان نظری و عملی پیشتاز معاصران خود شود. طبعا تفاوت اصول موضوعه و روش شناسی ریاضیات با عیار سنجش گزارههای عرفان نظری آن قدر چشمگیر است که جز حیرت و ستایش از دارنده هر دو را در پی نمیآورد. در این باب، نمونه تاریخی بی، چون و چرایی مانند حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز چشم نواز است که توانست از ظرف ادبیات و فن شعر به جای در هم تنیدن تخیلات صرف شاعرانه، محملی برای بیان عمیقترین اصول خردورزی بیافریند که هم رشک ادیبان برانگیزد و هم مدح فلسفه ورزان را.
ب – وحدت در عین کثرت:
اگر علوم مختلف با متدولوژیهای ذاتا متنوع در طول یک جهان بینی توحیدی قرار گیرند و بسان فرزندانی خَلَف بر مقام پدریِ الهیات گردن نهند، آن گاه بزرگانی مانند علامه حسن زاده آملی مجال ظهور مییابند که عملا نشان میدهند دانشهای بشری جملگی امواج یک اقیانوس اند که در عین کثرت، بر مدار یک «امر متعالی» سامان مییابند. این رویکرد البته در روزگار ما با تخصصی شدن علوم، سخت غریب و مهجور مانده است و امروزه کمتر با پزشکانی ادیب یا ریاضی دانانی اهل عرفان نظری مواجهیم. با این وصف، جای طرح این پرسش بنیادین است که آیا علوم به شدت تخصصی شده، توانسته اند بر زخمهای روح و روان انسان امروز مرهم نهند و برای او آرامش و رضایت باطنی را نیز ارمغان آورند. آیا بیگانگی امروزی علوم و عالمان رشتههای مختلف سبب ساز ناکامیهای بیشتر بشریت در غلبه بر استرس ها، اختلاف دیدگاه هاو ... نشده است؟ آیا همه گیری کرونا به همگان نشان نداد که تکیه صرف بر دستاوردهای شاخههای مجزای علوم، جامعه بشری را آسیب پذیر کرده است؟
ج- هارمونی جمال و جلال دین:
این روزها با اندوه و نگرانی برادران و خواهران افغانستانی مان پس از سیطره طالبان درآمیخته که از تجدید خاطره داغ و درفش این گروه بسیار بیمناک اند. تصور محال، محال نیست وای کاش، حاکمان کنونی افغانستان جرعهای از جام حکمت بنوشند و بدانند که ترس از خدا (وجوه جلالی دین) با عشق به خدا و بندگانش (وجوه جمالی دین) هرچند عاصی و گنهکار باشند، سرستیز ندارد و میتوان در مزرعه یک جامعه، هم بذر شریعت را کاشت و هم نهال نوع دوستی و مردم داری را بر پایه آموزههای دینی آبیاری کرد. عشق واحترامی که این روزها در کلام مردمان و اندیشمندان ایران زمین با وجود تکثر دیدگاه ها، تنوع قومیتها و ... راجع به علامه حسن زاده آملی موج میزند، بیانگر یکی از مهمترین کارکردهای اجتماعی حکمت است. به دیگر سخن، وقتی فقه، فلسفه، کلام و عرفان با یکدیگر انس میگیرند، فراورده و محصولی جز حلم و شفقت ورزی پدید نمیآورند و مگر میتوان مجذوب این طهارت نفسِ عالمانه نشد؟ باری، خود نیز از اطاله این نوشتار واهمه دارم؛ هنوز روزگار بدون حکیمان را مخاطره آمیز نمیدانید؟
**************
روزنامه ایران**
رشد اقتصادی پایدار با اتکا بر مالیات ستانی/غلام رضا مصباحی مقدم*
رشد اقتصادی پایدار به رشدی گفته میشود که بر منابع درآمدی پایدار متکی باشد. بهعنوان مثال درآمد حاصل از فروش نفت نمیتواند رشد اقتصادی پایدار ایجاد کند، چون قیمت نفت در بازارهای جهانی مرتب دچار افزایش و کاهش میشود یا مثلاً تحریمهای امریکا باعث کاهش صادرات و درآمد نفتی کشور شد؛ بنابراین رشد اقتصادی متکی به نفت نمیتواند منجر به رشد اقتصادی پایدار شود و البته باید این نکته را هم در نظر داشت که دهه هاست اقتصاد ما و رشد آن بر نفت متکی شده است. اینکه در طول سالهای گذشته رشد ۶ درصد و ۴ درصد و حتی صفر درصد را تجربه کردیم و اقتصاد کشور دچار چنین نوساناتی شد همگی برآمده از وابستگی اقتصاد به درآمد نفتی است که نتوانسته برای ما رشد پایدار ایجاد کند.
در حالی که اگر درآمدهای دولت به درآمدهای مالیاتی متکی شود میتوان به رشد با ثبات دست یافت. سیاستهای دولت باید به گونهای باشد که مالکیت شرکتها و داراییها را بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی به بخشهای غیردولتی واگذار کند و بار تکفل خود را کاهش دهد و زمینه را برای رشد سرمایهگذاری بخش خصوصی، تعاونی یعنی بخش عمومی غیر دولتی فراهم و به نوعی از بخشهای خصوصی و تعاونی حمایت کند. بویژه آنکه منابع صندوق توسعه ملی را به متقاضیان بخش خصوصی تخصیص و اجازه دهند سرمایه گذاریها در بخش خصوصی و تعاونی رشد کند. بهطور قطع نتیجه چنین اقدامی رشد درآمدهای مالیاتی دولت خواهد بود. این رشد میتواند رشد پایدار را بهوجود آورد و حتماً در کنار آن شاهد کوچک و چابک شدن دولت خواهیم بود. در چنین شرایطی دولت میتواند بر وظایف ذاتی خود که همانا سیاستگذاری، نظارت و حمایت است، متمرکز شود. دولت همچنین باید بتواند مشوقهای لازم را برای سهولت کسب وکارها ایجاد کند. متأسفانه کشور ما در این شاخص یعنی سهولت کسب و کارها رتبه خوبی ندارد و ضروری است با اعمال سیاستهایی این رتبه ارتقا یابد. اگر این امر محقق شود تولید در بخش خصوصی قوت گرفته و منابع بانکها بهسمت بخش مولد اقتصاد هدایت میشود. البته که باید برای بخش غیرمولد اقتصاد هم هزینههایی در قالب مالیات بر عادیدی سرمایه لحاظ کرد تا دست دلالان و واسطه گران و حضور افراد غیرمولد از اقتصاد کوتاه شود.
تصمیمی که اگر لحاظ شود منابع بخش غیرمولد را به سمت تولید روانه میکند و منجر به درآمدزایی برای دولت میشود. از دیگر نتایج چنین رویکردی افزایش تولید و اشتغال است. افزایش تولید منجر به افزایش رشد و رونق اقتصادی خواهد شد. در خصوص طرح مالیات بر عایدی سرمایه و مجموع درآمد هم اینطور به نظر میرسد که مجلس یازدهم اراده قوی برای حمایت از دولت و رونق کسب و کارها دارد. اگر شرایط بهگونهای پیش رود که این طرح در مجلس فعلی در دستور قرار بگیرد میتوان امیدوار بود که با مالیات ستانی بخش قابل توجهی از مشکلات درآمدی دولت مرتفع شود.
*عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
**************
روزنامه شرق**
وارونهنویسی تاریخ چرا؟/جاوید قرباناوغلی
امسال گرامیداشت هفته دفاع مقدس یک غایب بزرگ داشت: «هاشمیرفسنجانی». موضوعی که با واکنش بسیاری از شخصیتهای سیاسی کشور روبهرو شد. صدای اعتراض به این تحریف بزرگ تاریخ و نمایش وارونه و کاریکاتوری تاریخ در روزنامههای مکتوب یا فضای مجازی بهوضوح خطاب به برنامهریزان و گردانندگان بیان شد. هرچند جریانی خاص چندسالی است پروژه «هاشمیزدایی» را در کشور به راه انداخته و این جریان مستمرا با تخریب این شخصیت گرانقدر از طریق اشاعه دروغ و تحریف ادامه دارد، ولی حذف کامل «جانشین فرمانده کل قوای مسلح» از تاریخ دفاع مقدس، موضوعی بود که صدای اعتراض «خودیها» را نیز در پی داشت. باور حذف نام شخصیتی که علاوه بر نقش و مسئولیتهای بزرگ در تمام مراحل قبل و بعد از انقلاب، با حکم «امام خمینی» فرماندهی جنگ را بر عهده داشت، بسیار سخت و غیرقابلقبول است. بیتردید هاشمی از نادرترین شخصیتهایی است که نام و آوازه او مرزهای ملی را درنوردیده و جایگاه ویژهای را در ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برخاسته از آن به خود اختصاص داده است. اغراق نیست اگر گفته شود برگی از تاریخ نهضت امام از سال ۱۳۴۲ تا زمان پیروزی، جنگ تحمیلی تا ارتحال بنیانگذار نظام را نمیتوان پیدا کرد که نام هاشمی در آن نباشد. برای توصیف نقش برجسته هاشمی در تمامی مراحل تصمیمسازی و اجرائی انقلاب و کشور نیازی به ارائه مدرک و سند نیست. در بحرانیترین روزهای پیش از پیروزی از جانب امام مأموریت مییابد که بحران اعتصاب کارکنان نفت را مدیریت کند. پس از روزهای خونین ۲۲ بهمن از اعضای اصلی اداره کشور در «شورای انقلاب» است. ۱۶ سال مسئولیت مجلس، هشت سال ریاست قوه مجریه، ریاست مجلس خبرگان رهبری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و... از دیگر مسئولیتهای هاشمی در کلیدیترین مناصب کشوری است. بهراستی هاشمی چه کرده بود که برخی از مرده او نیز هراسناکاند و تیرهای خود را با تلاشهای هرچند ناکام برای حذف نام هاشمی از تاریخ انقلاب و هشت سال دفاع مقدس روانه میکنند. طرفه آنکه این اقدامات در حالی در جریان است که عبارت معروف امام «بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است، چون نهضت زنده است» در حادثه ترور و بیان صریح رهبری «هیچکس برای من هاشمی نمیشود» از حافظه نسل اول انقلاب زدوده نشده و نام هاشمی در هر کوی و برزنی ورد زبانهاست. به بیان بهتر همچنان که نام هرکس در شناسنامهاش ثبتوضبط شده و نمیتوان آن را پاک کرد، نام هاشمی با نهضت امام، انقلاب، نظام و دفاع مقدس آنچنان در هم تنیده که جدایی آن فقط در ذهنهای «بدخواهان»ی خلجان میکند که وصفشان در بیان امام آمده است. هاشمی چند ویژگی منحصربهفرد داشت که در عرصه سیاسی ایران او را از دیگر سیاستمداران عصر خود متمایز میکند.
۱- نقش و تأثیر بیبدیل در تحولات سیاسی کشور از آغاز نهضت امام خمینی. هاشمی همواره یاری وفادار و مشاوری امین برای امام و خلف او آیتالله خامنهای بود. جایگاه هاشمی نزد امام (ره) و نسبت او با نهضت و انقلاب را باید از کسانی سؤال کرد که در زمان داغ و درفش و تبعید و زندان در کنار امام و همراه و همگام او بودند. علیمحمد بشارتی که در دوره اول مجلس عضو هیئترئیسه و کارپرداز مجلس بود، تعریف میکرد پس از ترور هاشمی خانهای را برای سکونت هاشمی در جوار ساختمان مجلس آماده کردیم. هدف از این کار بالابردن سطح حفاظت به دلیل تردد همهروزه برای حضور در مجلس بود. احمدآقا تلفن کرد و گفت امام پس از اطلاع از این موضوع گفت: «هاشمی همینجا و پیش خود من بماند». رابطه امام با هاشمی نیازی به توصیف اینگونه ندارد؛ کمااینکه بیان و کلام هاشمی نیاز به سند ندارد، او خود سند انقلاب بود.
۲- هاشمی سیاستمدار دوران بحران بود. در تمام فرازهای بحرانی انقلاب و پسازآن حضوری تأثیرگذار داشت. صفحات زرین روزنوشتهای او که معتبرترین سند برای تاریخنگاری انقلاب است، نمایانگر نقش این سیاستمدار نامدار در عبور کمهزینه از گردنههای نفسگیر در مقاطع مختلف انقلاب و جنگ تحمیلی است.
در تاریخ معاصر شخصیتهای نادری را میتوان یافت که در بحرانیترین شرایط با نقشآفرینی تأثیرگذار خود، کشتی توفانزده کشور را به ساحل امن هدایت کرده است.
۳- واقعبینی و میهنپرستی از عناصر اصلی سیاستورزی هاشمی و خمیرمایه وجودی او بود. عشق به کشور و آرزوی ساختن ایرانی آباد و سربلند و الگو برای مسلمانان جهان از دغدغههای اصلی زندگی پرثمر هاشمی بود. در عرصه سیاستورزی با حفظ آرمانهایی که خود به خاطر آن سالهای طولانی رنج مبارزه و زندان را به جان خرید که صدهزار فیش و ۲۰ جلد کتاب ارزشمند کلید فهم قرآن یکی از ثمرات آن است، هاشمی سیاستمداری واقعگرا بود. جهان را بهخوبی میشناخت و درک درستی از مؤلفههای قدرت در عرصه بینالمللی داشت. در کنار تلاش برای بهبود روابط با غرب و کاهش تنش با آمریکا، سنگ بنای روابط با شرق (روسیه و چین) را هاشمی گذاشت. گفتهاند سیاستمداران را میتوان از روی اولین الگویی که در جوانی انتخاب کرده، شناخت. الگوی هاشمی در جوانی امیرکبیر بود و در جایی گفته است «اگر در زمان ناصری به جای امیرکبیر یک مجتهد روشنفکر صدراعظم میشد، همان کارهایی را میکرد که امیرکبیر کرد».
۴- هاشمی در سیاستورزی شخصیتی چندبعدی داشت و تجسم واقعی سیاستمداری زیرک و باهوش بود. دقیق و گزیده سخن میگفت. با ذکاوت، هدفمند و معطوف به نتیجهای که در پی آن بود، مذاکره را اداره میکرد. در صورت نیاز صریح بود، درعینحال به مقتضای شرایط با ابهام و چند پهلو سخن میگفت. به یاد دارم در مذاکرهای حساس بارئیس یک کشور در زمان جنگ تحمیلی، صبورانه و خردمندانه به گزافهگویی او گوش داد و با عبارتی تأثیرگذار فضای مذاکره را به سویی که درپی آن بود، عوض کرد. در سیاست داخلی معروف است که از چپترین چپ تا تندترین راست، نمیتوان فردی را یافت که پیش هاشمی رفته و دلخور و ناراضی از جلسه بیرون آمده باشد. قدرت اقناع هنر و ارزش یک سیاستمدار است. هاشمی انعطاف و انطباقپذیری کمنظیری در شرایط شفاف، مهآلود یا تیره سیاسی داشت.
۵- وفاداری به آرمانها و فداکاری برای نظام از دیگر ویژگیهای هاشمی بود. سیاستمداری با این پیشینه و سابقه بیبدیل، در انتخابات ۸۴ از یک حریف گمنام شکست میخورد، در انتخابات مجلس ششم سیام میشود، ریاست خبرگان را به فرد دیگری واگذار میکند، کرسی امامت نمازجمعه را که قریب به سه دهه در آن حضور داشت، از دست میدهد و مهمتر از همه شخصیتی با این سوابق در انتخابات ۹۲ امکان حضور نمییابد؛ اما هیچیک از تلاطمهای سیاسی او را در هیچ مقطعی از ایفای مسئولیت بازنمیدارد. هاشمی انقلاب را پارهای از وجود خود میدانست. او در عرصه عمل ثابت کرده بود برای حفظ این گوهر گرانبها آماده است همهچیز خود را بدهد. یکی از مشکلات سالهای اخیر کافی بود تا ارادههای دیگر سیاستپیشگان را در هم بشکند؛ اما او همچنان در کنار انقلاب، امام و رهبری ماند. هاشمی با تحمل همه این مسائل و حتی تحمل توهین به خانواده خود نشان داده بود که اولویت تغییرناپذیر او انقلاب، نظام سیاسی منبعث از آن و آینده اش در اندیشه این مرد بزرگ بر هر چیز دیگری ارجحیت دارد.
تلاش برای حذف نام چنین شخصیتی بزرگترین ظلم به تاریخ، امام، ایران و رهبری است. به هوش باشید که حافظه تاریخی نسل اول و دوم انقلاب چنین تحریفی را برنمیتابد.
********************************************************