پروندههای هستهای ایران در درجه نخست، یک مسأله سیاسی بوده و هست؛ هر چند حقوق بینالملل و سازمانهای بینالمللی به ظاهر در این پرونده دخیل هستند، اما آنچه تحولات هستهای ایران را رقم زده است، صرفا مسایل سیاسی است.
لذا باید این نشست را در قالب قدرت و ساختار آنارشیسم نظام بینالملل بررسی کرد و مسایلی مثل دوستی و حسن نیت غرب یا وفای به عهد هیات خامنه جدید آمریکا را به فراموشی سپرد .
هم اکنون در آستانه دور جدید مذاکرات هستهای پیش روی در وین، میتوان از جهات ذیل به تفاوت این دوره با دورههای دیگر قایل بود که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد:
۱. مذاکره کنندگان: در سالهای اخیر، دیدگاه هیات مذاکره کننده پرونده هستهای، اگر نتوان گفت غربگرا، اما لااقل خوشبین و آرزومند نسبت به گشایش از طرف غرب بوده است. تجربههای گذشته هر چند میتوانست چراغ راه آینده باشد، اما متاسفانه برجام در مرحله نخست، بدون دریافت تضمین از طرف غربی امضا شد. چنین بود که اعتماد به حسن سلوک و خوش قولی غربیها به خصوص آمریکا، نتیجهای جز خسران و اتلاف وقت و هزینه ملی در برنداشت. اینک اما تیم مذاکره کننده دیدگاههای تعدیل شده و واقع گرایانهتری نسبت به غرب دارند و با ترکیب قدرت سخت با دیپلماسی، میکوشند تا ضمان های لازم را برای حفظ تعهد طرف مقابل بدست آورند.
۲. مسأله دوجانبه زمان: با خروج آمریکا از برجام، زمان به ضرر ایران در حال سپری شدن بود؛ به نحوی که با تداوم تحریمها و فشار به اقشار جامعه ایرانی، آمریکا امیدوار بود تا تحریم ها بالاخره در جایی، ایران را دچار فروپاشی و سقوط کند یا حاکمیت را وادار به امتیاز دهی مطلق نماید.
با از سرگیری غنی سازی اورانیوم در ایران که با نزدیک شدن به منطقه برگشت ناپذیر هستهای در حال رخ دادن است، اینک این طرف غربی است که به تکاپو افتاده و گذر زمان را به سود خود نمیداند . وضعیتی که پیشتر برعکس بود و غرب می کوشید با اتلاف وقت و افزایش همزمان فشار، به حداکثر اهداف خود دست یابد.
۳.همه گزینه ها لوث شدند: ایران با پیشینهای وارد مذاکرات میشود که تقریبا همه حربههای آمریکا برای فروپاشی و تسلیم را از سر گذرانده است . علاوه بر این، چون حمله نظامی به خاطر عواقب ناگوار آن برای آمریکا، منتفی است، بنابراین همه کارتهای اعمال فشار به ایران رو شدهاند و از این بابت، قدرت چانهزنی ایران در شرایط فعلی بالاتر میرود. در عین حال در جریان توقیف کشتی نفتکش، با نشان دادن توانایی و احاطه نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس و تهدید انتقال انرژی به عنوان خط قرمز آمریکا، سیگنال موثری در بالا بردن دست ایران قبل مذاکرات ارسال شد که به جا و در زمان مقتضی صورت گرفت .
در مجموع میتوان امید بیشتری برای شکل گیری یک دیپلماسی واقعی که در آن طرفین هر کدام به امتیازاتی برسند وجود دارد . همانطور که در ابتدای نوشتار گفته شد، پرونده هستهای ایران یک مسأله سیاسی و مبتنی بر منطق قدرت در نظام بینالملل است، از این روی موضع مقتدر ایران همراه با انعطاف در مواقع لزوم میتواند تحقق بخش منافع ملی باشد