ادیان الهی همواره در معرض تحریف معارف، تضعیف دلایل و تبدیل حقایق مواجه بوده اند؛ یعنی عده ای تلاش کردند انحرافاتی در ادیان بهوجود آورند که اصلاً در دین و حتی نیت آن دین نیامده است. دین اسلام با توجه به آنکه کتابش در زمان پیامبرش کتابت شد و با نظارت ایشان کنار یکدیگر قرار گرفت و در کمترین زمان بعد از وفات ایشان جمعآوری شد و اینکه خداوند خودش را حافظ کتاب دین اسلام دانسته است، مورد تحریف و تغییر واقع نشد؛ اما دستورات پیامبر اسلام(ص) و امامان بعد از ایشان به دلایل مختلف دچار آسیبهایی شد. این در حالی است که ادیان مختلف بهدلیل فاصلهای که میان کتابت کتاب آسمانی آن دین ایجاد شد، تحریفات و تغییرات بنیادینی را بهخود دید. این تغییرات در روایات و نقلهای اسلامی اولاً سبب شد علومی، مانند رجال و درایه که کارش شناخت راویان احادیث و مفسران و شناخت خود احادیث از نظر معنا، مفهوم، منطوق و حتی کلمات است، بهوجود بیایند. ثانیاً سبب شد برخی افراد نسبت خرافاتی بودن به اسلام بدهند. علمای اسلام با تلاش و کوشش در سالهای متمادی سعی کردند دروغ را از راست و باطل را از حق جدا کنند تا هم به روایات درست و صحیح برسند و هم اطمینان مردم در مورد انحرافی نبودن روایات را جلب کنند. برخی از مردم با شنیدن یک روایت که با عقلشان (بدون بررسی) سازگار نیست یا اسلام را به خرافهگویی و خرافهپروری متهم میکنند یا در مورد صحت احادیث و روایات شک میکنند. همین افراد اگر در نظر بگیرند که علمای اسلام چقدر برای بررسی احادیث وقت میگذارند و چقدر برای آن زحمت میکشند سعی میکنند از رد کردن بدون توجه و دقت دوری کنند. امام صادق(ع) به نقل از پیامبر(ص) میفرماید: «بار حفظ این دین را در هر قرن، مردمان عادلی بر دوش دارند که تأویلهای باطلاندیشان و تحریفهای گزافکاران و برساختههای نادانان را از آن دور و نابود میکنند، همانگونه که کوره، پلیدی و ناخالصی آهن را از آن دور میکند.» (رجالکشی، ج1، ص10)
یکی از دلایلی که برخی افراد فکر میکنند یک روایت که با عقل آنها سازگار نیست خرافه است، «جهل»، «عدم علم» یا «عدم قدرت» است. برای نمونه، اگر هزار سال قبل به انسانها میگفتند، روزی میآید که بیش از صد نفر با یکدیگر در آسمان پرواز میکنند، این سخن را خرافه میخواندند و گوینده آن را تکفیر میکردند؛ اما علم و قدرت انسان تاجایی پیش رفت که توانست هواپیمایی بسازد که انسانها را با یکدیگر به پرواز دربیاورد و در کمترین زمان از نقطهای به نقطهای دیگر ببرد. بسیاری از معارف اسلامی وقتی با بیدقتی مواجه میشوند، خرافاتی دیده میشود؛ اما وقتی استدلالها و اتفاقات گوناگون را کنار یکدیگر میگذاریم، میبینیم امکانش وجود دارد و صرف ناسازگاری با عقل دلیل بر خرافی بودن آن نیست.
یکی از اتفاقاتی که در روایات متعدد آمده، بحث معراج رسول خدا(ص) است. آنچه در نگاه ابتدایی دیده میشود، این است که انسانی ادعا دارد به آسمان رفته و مشاهداتی داشته و در کمترین زمان به زمین برگشته است. این رفت و برگشت از نظر زمانی، از سوی دانشمندانی چون انیشتین اثبات شده است که به آن نمیپردازیم؛ اما برخی افراد این اتفاق و اتفاقات شبیهش را خرافه میدانند. آنچه مسلم است امکان داشتن این اتفاقات است و آنچه باید در نظر قرار گیرد، قدرتی در ورای این اتفاقات است؛ یعنی قدرت خداوند که میتواند به شکلهای مختلف صورت بپذیرد. همه ما به قدرت خداوند آگاه هستیم و میدانیم هرکاری که در دایره محالات و ناممکنها نباشد، در دایره قدرت خداوند است و امکان عقلی انسان هم میتواند در آن بهوجود بیاید. برخی از این قدرتها در حیط «ولایت تکوینی» است که فقط مخصوص خداوند است و کسانی که خود خدا به آنها قدر داده است. آیا در نظر ما امکان دارد که شخص نابینا با کشیدن دستی روی چشمش بیناییاش برگردد؟ مطمئناً همه ما میگوییم نه؛ اما وقتی قدرت خداوند باشد این امکان ایجاد میشود. خداوندی که به انسان عقل داد تا با آن پرواز کند و حتی بر کرات دیگر قدم بگذارد، نمیتواند از سوی پیامبران خود کارهایی خارقالعاده انجام دهد؟ نتیجه آنکه نبود علم و آگاهی نباید ما را به مردود خواندن هر امر ماوراءالطبیعهای برساند. ما نباید بلافاصله پس از شنیدن یک حرف و یک روایت و بدون بررسی عمیق در فهم صحت و سلامت، آن را رد کنیم و خرافه بپنداریم. هنگامی که مقدسمآبان گالیله را بهدلیل ادعایش کشتند؛ نمیدانستند روزی خواهد آمد که مورد بازخواست آیندهگان قرار میگیرند و در دادگاه فکر محاکمه میشوند و نادان معرفی میشوند. بهعبارتی اگر برخی افراد امروز هر رخداد ماوراءالطبیعه را خرافات قلمداد کنند، در آینده و زمانی که آگاهی و علم و قدرت انسانها بیشتر میشو،د محکوم شده و نادان شمرده میشوند. پس در مواجهه با هر مطلبی اول باید آن را بررسی کنیم و بعد درباره آن حکم بدهیم؛ زیرا اسلام دین فکر و عقل و استدلال است و هر چیزی را بدون این وسایل رد یا تأیید نمیکند.