«جاودانگى» آیین آسمانى اسلام و «ختم نبوت» پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله دو رکن اعتقادى هر مسلمان و دو اصل اساسى و تفکیکناپذیر از یکدیگرند.
اندیشه «ختم نبوت» نشانه توقف بشریت در جهت رسیدن به رشد و تعالى علمى و معنوى نیست، بلکه بیانگر آن است که آیین جاودانه جدید پاسخگوى تمامى نیازمندیهای فردى و اجتماعى، مادى و معنوى، دنیایى و آخرتى بشر در همه دورانها است. این نیاز در عصر رسالت و بعد آن از طریق «قرآن و عترت» تأمین میشود.
رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله در حدیث «ثقلین» ما را به پیروى از قرآن و اهلبیت فراخوانده و فرمودهاند:
من دو چیز گرانبها و ارزشمند در میان شما به یادگار مىگذارم، قرآن و عترتم که اگر به این دو تمسک جویید هرگز گمراه نمىشوید و این دو هیچوقت از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. (المراجعات، ص ۷۲؛ الصّحیح، ترمذى، ج ۱۳، ص ۱۹۹)
ازاینروایت بهخوبى استفاده مىشود که قرآن و ولایت توأم هدایتگر انسانها و ادارهکننده امور جامعه هستند؛ و اگر تنها به یکى از آن دو تمسک شود، گمراهى را در پى خواهد داشت. همچنین نقش و جایگاه امامت و رهبرى در اسلام- بهعنوان یکی از اصول اساسى اعتقادى- مشخص میگردد.
البته بسیار روشن است که اندیشمندان و فرزانگان هرگز در اصل نیاز جامعه به حکومت و رهبرى و اهمیت آن تردید نمىکنند؛ هرچند در نحوه حاکمیت ممکن است اختلاف داشته باشند؛ زیرا جامعه بدون، ولی و سرپرستى که کارها را هماهنگ کند و قوانین فردى و اجتماعى را تنظیم و اجرا نماید، قوام و دوام نخواهد یافت. على علیهالسلام هنگامىکه با شعار خوارج: «لا حُکْمَ الَّا لِلَّهِ» براى نفى حکومت در جامعه مواجه شد، فرمود: «کَلِمَةُ حَقٍّ یُرادُ بِهَا الْباطِلُ» (نهجالبلاغه، خطبه ۴۰) یعنى اگر منظور این است که حکومت در اصل از آن خداست در این تردیدى نیست، ولى اگر منظور این است که کسى نمىتواند حاکم باشد سخن باطلى است؛ زیرا جامعه بدون حکومت یعنى جامعه هرجومرج: «انَّهُ لابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمیرٍ بَرٍّ َوْ فاجِرٍ» (نهجالبلاغه، خطبه ۴۰) مردم بهناچار باید امیر و حاکمى داشته باشند. خواه آن امیر عادل و نیکوکار باشد و یا فاجر و بدکار.
ازاینرو اسلام جامعه بشرى را هرگز از وجود مصلحى الهى بىنیاز ندانسته و وجود یک رهبر معصوم را براى همیشه تاریخ، ضرورى مىداند، خواه آشکار و در دسترس باشد و خواه غائب و از نظرها پنهان. از نظر اسلام جامعه بشرى در هیچ زمانى نباید از لحاظ سیاسى رها گردد؛ زیرا منجر به تعطیلى بسیارى از قوانین اجتماعى و حتى فردى اسلام مىشود. آنان که شعار جدایى دین از سیاست را سر مىدهند باید بدانند که در صورت تحقق، نهتنها دین از صحنه سیاست خارج مىگردد، بلکه سیاستهاى غیردینی بهتدریج بر تمام زوایاى زندگى دینى مردم مسلط خواهد گشت. زیرا در چنان جامعهاى هرچند ممکن است عدهاى به کارهاى عبادى و اخلاقى اکتفا کنند، ولى سیاست آن جامعه آنان را رها نمىکند و در تمام شئون ایشان حتى در طرز تفکرشان مرموزانه رخنه خواهد کرد و دین را به خدمت خود خواهد گرفت.
معنا و مفهوم ولایت
ولایت، از ماده ولى و از کاربردىترین واژههاى قرآن کریم است. معناى اصلى این کلمه همچنان که راغب در مفردات القرآن گفته است، قرار گرفتن چیزى در کنار چیز دیگر است، بهنحویکه فاصلهاى در کار نباشد، یعنى اگر دو چیز آنچنان به هم متصل باشند که هیچچیز دیگر در میان آنها نباشد ماده «ولى» استعمال مىشود. راغب در خصوص این کلمه دو معنی به آن قائل شده است: یکی به معنى نصرت و دیگری به معنی تصدى و صاحباختیاری یک کار است و گفته شده که معنى هر دو یکى است و حقیقت آن همان تصدى و صاحباختیاری است. ولایت در اصطلاح به معنای حاکمیت، سرپرستی و رهبری سیاسی جامعه است و ولایتمداری به مفهوم پایبندی و التزام عملی به ولایت است.
انواع ولایت
ولایت دارای دو قسم است:
۱-ولایت تکوینی
۲-ولایت تشریعی
بالاترین مرحله ولایت، ولایت تکوینی است که مخصوص خدا و در شعاع محدودترى مخصوص اولیاى خاص او، از انبیا و اوصیاى آنان و برخى انسانهای معصوم و متکامل است. این ولایت برخلاف ولایت تشریعى، کمالى است اکتسابى، که انسان با عبادت و پاکدامنی آنچنان قدرت روحى و کمال معنوى پیدا مىکند که مىتواند به اذن و عنایت خاصه پروردگار در جهان و انسان تصرف کرده و تأثیر بگذارد و همه یا برخى از موجودات جهان آفرینش مسخّر او و مجرى فرامینش شوند.
حداقل مقام معنوى که انسان مؤمن موظف است آن را تحصیل کند تا بتواند به این موهبت خاص الهى دست یابد، این است که مولاى چشم، گوش و بقیه اعضا و جوارح ظاهرى و باطنى خویش باشد، هر چه را چشم خواست نبیند، بلکه هر چه را او خواست چشم آن را ببیند و همینطور سایر اعضا و جوارح، یعنى با تزکیه و تهذیب، عنان نفس خویش را به دست گیرد و بر آن مسلط شود.
این ولایت که در حوزه خلقت و طبیعت است و امکان تخلف در آن وجود ندارد.
اما ولایت تشریعی در حوزه قانونگذاری است که برخلاف ولایت تکوینی، سرپرستی اعتباری و قراردادی است؛ همچنین در برابر ولایت تشریعی امکان تخلف وجود دارد و هیچ رابطه علی و معلولی بین دو طرف ولایت وجود ندارد.
ولایت شامل مراتبی است:
۱-ولایت مطلق خدا
«اللَّهُ وَلِىُّ الَّذینَ ءَامَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَىالنُّورِ.» (بقره. آیه ۲۵۷)
خدا یار (و سرپرست) اهل ایمان است آنان را از تاریکیها بیرون مىآورد و به عالم نور مىبرد.
۲-ولایت پیامبر (ص)
«وَ ما ارْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ الَّا لِیُطاعَ بِاذْنِ اللَّهِ.» (نساء. آیه ۶۴، همچنین نساء آیات ۱۰۵، ۸۰ و انبیاء، ۷۳ وسباء، ۲۸)
هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه به اذن خدا (از سوى مردم) اطاعت شود.
۳-ولایت ائمه معصومین (ع)
«انَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ.» (مائده. آیه ۵۵، همچنین نساء، ۵۹. احزاب، ۳۳. شورا، ۲۳. آلعمران، ۱۰۳. مائده، ۶۵)
همانا ولى امر شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانى هستند که نماز به پا مىدارند و در حال رکوع، زکات مىدهند. (در شأن نزول آیه چنین آمده است: رسول خدا صلیالله علیه و آله بعد از نزول این آیه از حاضران پرسید: کدامیک از شما در حال رکوع صدقه داده است؟ شخصى که انگشترى به او رسیده بود، درحالیکه به امیرالمؤمنین على علیهالسلام، اشاره مىکرد، پاسخ داد: آنکس که نماز مىخواند، این انگشتر را به من داد)
۴- ولایتفقیه
امام زمان (عج) در پاسخ اسحاق بن یعقوب که حکم برخى از مسائل را پرسیده بود، چنین فرمودهاند:
«وَ، امّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها الى رُواةِ حَدیثِنا فَانّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُمْ وَ انَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ.» (کفایة الخصام، ص ۳۴۳ به نقل على کیست؟ ص ۳۲۷)
و در مورد رویدادهاى پدید آمده، باید به راویان حدیث ما رجوع کنید، آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها هستم.
ولایت، اتمام نعمت
«الْیَوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى» (مائده. آیه ۳)
آخرین آیهای که خداوند فرو فرستاد طبق آیه ۳ سوره مائده، ولایت بود که یکی از بزرگترین نعمات الهی است و پس از آن فریضهای نازل نشد. ولایت باارزشترین و کاملترین نعمت برای بشریت است.