از آذرماه سال گذشته که دولت سیزدهم مذاکرات هستهای را با طرفهای برجام در وین آغاز کرد، تاکنون چندین بار متوقف شد[...]
از آذرماه سال گذشته که دولت سیزدهم مذاکرات هستهای را با طرفهای برجام در وین آغاز کرد، تاکنون چندین بار متوقف شد. هر بار، به موازات علتتراشیها و بهانهسازیهای طرف غربی، جریان سیاسیای در داخل هم تقریباً به همان سبک و سیاق به جای متهم کردن آمریکا، دولت و تیم هستهای ایران را آماج نقد و مقصر و عامل توقف معرفی کردند. اولین دور مذاکرات وین در آذر ماه و آخرین مذاکرات در اسفند ماه سال گذشته را مقایسه کنید!
اولین گفتوگو دولت سیزدهم با طرفهای برجام که از حیث سلسله مذاکرات، دوره هفتم به شمار میآمد، در ۸ آذر ۱۴۰۰ شروع شد؛ اما وقتی این مذاکرات پس از پنج روز متوقف شد، رسانههای غربی عملیات روانی گستردهای را شکل دادند و با دادن آدرس غلط پیشنویس ایران را عامل قفل شدن گفتوگوها دانستند. در همین راستا، برخی جریانهای سیاسی و محافل مطبوعاتی در داخل نیز با متهمسازی تیم ایران اعلام کردند: «شکست دور هفتم مذاکرات، دستپخت نه چندان دلچسپ کنی در وین» بود! و ایران هیچ پلن B ندارد. همین جریان که پیش از مذاکرات با صدور بیانیهای به دولت سیزدهم فشار میآورد که «هرگونه درنگ در بازگشت به برجام، جز خسارت به بار نخواهد آورد». با توقف مذاکرات نیز آن را فرصتسوزی و خسارتبار توصیف میکرد. یا روزنامه شرق طرح اینکه علی باقری «دیپلماتی نه چندان رسانهای» است، تلاش بر القای این مسئله که غیرحرفهای بودن وی عامل شکست مذاکرات بود!
با وجود تبلیغات سیاسی از ناحیه خارج و داخل و مقصرنمایی، دور هشتم مذاکرات با مبانی دور هفتم گفتوگو شروع شد و با وجود رفتارهای ایذایی آمریکاییها، همه طرفها از روند آن ابراز خرسندی میکردند. با این وصف، در حالی که همه طرفهای مذاکرات هستهای در نیمه دوم اسفند اعلام میکردند که بیشتر مسائل حل شده و به توافق نزدیک شدهایم، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا خبر توقف مذاکرات وین را اعلام و عوامل خارجی را دلیل این وقفه قلمداد کرد. از این زمان دستگاه تبلیغاتی آمریکایی و اروپایی به صورت پرحجم با دادن آدرس اشتباه در خواست تضمین روسیه را عامل اصلی وقفه القا کردند. متعاقب آن برخی جریانهای داخلی و مطبوعات آنها هم در همین سناریو، تبلیغات گستردهای راه انداخته و در آن روسیه را مقصر اصلی دانستند و دولت را به روسیگرایی و زیر پا گذاشتن اصل «نه شرقی نه غربی» متهم کردند!
پس از این بازی آمریکایی، روایتسازی دیگری از عامل توقف به میان کشیده شد. جن ساکی، سخنگوی کاخ سفید در ابتدای سال جاری گفت: «ارزیابی ما این است که مسئولیت نهایی کردن این توافق کاملاً بر عهده ایران است!» آنها با این موضعگیری، افکار عمومی ایران را تحریک کردند که مقصر اصلی توقف را پیدا کنند. سپس در یک بازی فریب جدید آدرس توقف، درخواست ایران برای لغو تحریمهای سپاه داده شد و این گونه وانمود کردند که اگر سپاه موافقت کند که همچنان در فهرست تروریستی باقی بماند، مسئله حل خواهد شد. حال آنکه دولت سیزدهم از همان ابتدا تأکید داشت، لغو تمام تحریمهای اعمال شده علیه جمهوری اسلامی ایران جزء خطوط قرمز است؛ اما جریانهای مخالف و رقیب دولت سیزدهم، این موضع صریح دولت را نادیده گرفته و به جای آن بهانهسازی کاخ سفید برای فرار از رفع همه تحریمها و ارائه تضمینهای معتبر را پذیرفتند و به صورت القایی سپاه را عامل اصلی حل مسائل هستهای و رفع مشکلات وانمود کردند!
با وجود این، از زمان توقف مذاکرات، دنبالهروی ارادی و غیرارادی این جریان از عملیات روانی غربیها به این موضوع منحصر نشد، از جمله وقتی غربیها و رسانههای آنها، ایران را به فرسایشی کردن مذاکرات متهم کردند، این جریان طبق معمول به جای فشار بر آمریکا، ایران را به طولانی کردن بدون دلیل مذاکرات متهم کرد؛ برای نمونه، در یکی از یادداشتها نوشتند: «مذاکرات برجام بدون هرگونه دلیل موجهی در روندی فرسایشی گرفتار افتاده و از این جهت احیای توافق با تأخیر زیادی روبهرو شده است. تأخیر در امضای برجام به سود دشمنان این توافق است و حتی میتواند اصل آن را به مخاطره بیندازد. تأخیر و تعلل و تردید در امضای سریع برجام به مثابه از دست دادن این فرصت تاریخی است و از دست دادن این فرصت نیز بدون تردید پشیمانی تاریخی به بار خواهد آورد!»
مقصرسازی ایران در حالی صورت میگیرد که واقعیتها کاملاً مشخص و روشن است. این واقعیتها متأسفانه در تحلیلهای جریانهای مخالف عامدانه مغفول میماند؛ از جمله میتوان به موضع مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اشاره کرد که گزارش داده بود طرح خواستههای جدید از سوی آمریکا موجب عصبانیت و شگفتی تیم ایران شده است. همین موضع را چینیها هم اعلام کرده بودند که آمریکا مقصر وضعیت ایجاد شده است و از واشنگتن خواست به نگرانی مشروع ایران در مذاکرات وین پاسخ دهد؛ اما متأسفانه این جریانها در طول شش و هفت ماه اخیر کوچکترین انتقادی از آمریکا و رفتار متکبرانه و مزورانه آنها نکردند. اگر مواضع آنها با اصول دیپلماسی و مذاکره ارزیابی شود، بدون تردید به نفع چانهزنی آمریکاییها و به ضرر ایران تلقی میشود؛ زیرا سر جمع مواضع آنها حاوی این پیام به طرفهای غربی است که دولت ایران باید برای راضی کردن افکار عمومی، از خواستههای خود کوتاه بیاید و دستیابی هر چه سریعتر به نتایج مذاکرات را در اولویت خود قرار دهد.
واکاوی لایههای بهانهسازیهای آمریکا این حقیقت را بیان میکند که اولاً، رفع تحریمها بهگونهای نباشد که به عادیسازی تجارت با ایران و انتفاع اقتصادی کامل ایران منجر شود. ثانیاً، تضمینهایی معتبر نیز داده نشود که دست آنها را در آینده ببندد. در هر صورت، بهانهسازی آمریکاییها از طریق ایجاد وقفه در مذاکرات بدین معنا نیست که آنها نیازی به برجام ندارند و اگر ایران کوتاه نیاید، برجام از اساس نابود خواهد شد و به تعبیر اصلاحطلبان فرصت تاریخی از دست خواهد رفت؛ بلکه رفتارشناسی کاخ سفید حداقل از زمستان سال 1399 تاکنون نشان داده است که آنها به شدت به توافق نیازمندند و تا آنجا که شرایط اقتضا میکند تلاش دارند از طریق بهانهتراشی و رفتارهای زیگزاگی و با تحریک افکار عمومی، فضا را بهگونهای سازمان دهند که با فشار بر مذاکرهکنندگان، آنها را مجبور به تصمیمگیری در چارچوب مؤلفههای مورد نظر واشنگتن کنند یا توافقی را رقم بزنند که با ایجاد انتفاع اقتصادی برای ایران امکان مانور با سلاح تحریم از واشنگتن سلب نشود.
بنابراین، دو عامل میتواند بازیهای فریب آمریکا را بیتأثیر کند: الفـ فهم دقیق از نیاز ضروری آمریکا به برجام و اینکه شرایط زمانی به نفع آنها نیست، بـ باور به این حقیقت که جمهوری اسلامی میتواند از طریق خنثیسازی تحریمها، بهبودی نسبی در وضعیت اقتصادی کشور ایجاد کند. موضع وزارت خارجی ایران مبنی بر اینکه «ما ملت صبوری هستیم ولی تا ابد صبر نمیکنیم» و مواضعی از این دست در داخل از سوی همه جریانها در خنثیسازی سناریوی آمریکا بسیار تأثیرگذار است.