روزهای نوروزی امسال سینمای ایران، روزهای پر رونقی بود. بعد از دو سال انتظار، سینماهای تاریک با حضور بینندگان نوروزی لحظههای روشن و پرامیدتری به خود دید. کم شدن محدودیتهای کرونایی یکی از دلایل رونق گرفتن دوباره سینماها در مقایسه با نوروزهای قبل بود، اما این دلیل اصلی نبود. دلیل اصلی این رونق نوروزی مربوط به فیلمهای خوبی بود که بر روی پرده نقرهای قرار گرفتند؛ فیلمهایی که در جشنواره فجر چهلم خوب درخشیدند. یکی از این فیلمها «موقعیت مهدی» است که هنوز هم اکرانش ادامه دارد. فیلمی که پردههایی از زندگی سرداران و سربازان رشید اسلام مهدی و حمید باکری را روایت میکند. مدتی قبل بود که رهبر معظم انقلاب نیز پس از دیدن این فیلم از آن تمجید کردند و آن را اثری «پر از نکتههای دقیق» و «روایت درست» دانستند.
نخستین روایت داستانی از «آقامهدی»
«موقعیت مهدی» اولین کار سینمایی هادی حجازیفر در مقام کارگردانی است که توانست در جشنواره فیلم فجر از ۱۴ مورد نامزدی، برندهٔ پنج جایزه از جمله سیمرغ بلورین بهترین فیلم شود. فیلمنامهای جذاب که با خواستگاری آقا مهدی آغاز میشود، خیلی خوب توانسته است بیننده را با خود همراه کند. در فیلم، شعار داده نمیشود و اتفاقا این نکته، از جمله نقاط ضعف برخی از کارهای مرتبط با دفاع مقدس است که گاهی دچار شعارزدگی میشوند.
«موقعیت مهدی» تلاش میکند که در خدمت واقعیت باشد و همین گونه هم هست؛ هر چند، ابعاد شخصیتی شهیدان این مرز و بوم، به ویژه شهدای دفاع مقدس آنقدر متعالی و عجیب است که شاید بتوان با ساخت بهترین آثار نیز تنها قطره ای از دریای وجود تربیتیافته الهی آنها را به تصویر کشید، اما «موقعیت مهدی» تمام سعی خود را کرده است تا در این رابطه، دِین خود را به دو برادر شهید لشکر عاشورا ادا کند و به شخصیت مهدی و حمید باکری به خصوص حتی از بُعد خانوادگی نزدیک شود.
البته یکی از نکاتی که در فیلم های دفاع مقدسی دهه 60 یا 70 بیشتر به چشم میخورد و در آثار دهههای بعد کمتر دیده شده، پرداختن به ابعاد عرفانی و معنوی شخصیت شهداست؛ برای نمونه، در کارهایی مثل «مهاجر» یا «دیدهبان» یا «افق» آنچه محور کار قرار میگرفت، ابعاد معنوی شخصیت شهدای دفاع مقدس بود و این بارزترین وجه تفاوت کارهای جنگی سرزمین ما با کارهایی است که بسیاری کشورها در مورد سربازان جنگی خود ساختهاند، بنابراین شاید بهتر باشد در کل به این گونه ابعاد بیشترـ البته بدون شعارزدگی توجه شود.
روایتی متوازن از همه قهرمانان
یکی از نکات مثبت «موقعیت مهدی» این است که هر چندـ همان گونه که از نام فیلم میتوان دریافتـ محوریت فیلم با شخصیت سردار شهید مهدی باکری، فرمانده دلاور لشکر 31 عاشوراست، اما بسیار جذاب و شیرین توانسته است، در خلال این محوریت داستانی، روایتهای دیگری حتی از رزمندگان دیگر این لشکر که شاید نامشان هم چندان برای جامعه آشنا نباشد، ارائه دهد. در بسیاری از فیلمهای دفاع مقدسی، وقتی محوریت با یک شهید است، بقیه کاملا به حاشیه میروند، اما در «موقعیت مهدی» اینطور نیست. با شیرینی و جذابیت خاصی، شخصیت سردار شهید حمید باکری (قائم مقام لشکر عاشورا) به تصویر کشیده شده است؛ شخصیتی که وحید حجازیفر، خیلی خوب توانسته است از عهده ایفای نقش آن بربیاید.
پرده «من مهدی باکری نیستم» نیز یکی از روایتهای اثرگذار و قشنگی است که به همین نکته اشاره دارد؛ اینکه مهدی در محوریت فیلم است، اما بقیه شخصیتها به هیچ عنوان در حاشیه قرار نگرفتهاند.
دو تذکر
اما یک نکته که نمیتوان آن را ضعف جدی کار در نظر گرفت، اما شاید برای بسیاری سؤال شده باشد، این است که چرا با اینکه صدای واقعی مکالمه بیسیم شهید مهدی باکری در دسترس بوده و اتفاقاً بهکارگیری آن میتوانست جزء نقاط عطف کار به شمار آید، از صدای خود شهید استفاده نشده است؛ مثل سکانسی که شهید باکری در پشت بیسیم به سردار شهید احمد کاظمیـ که اصرار به عقب آمدن مهدی از منطقه درگیری داشتهـ میگوید: «کاش تو هم اینجا بودی و میدیدی چه جای باصفایی است»! این قسمت هرچند به درستی و واقعی نشان داده شده، اما نتوانسته است حال و هوای خاص و عرفانی فرمانده شهید لشکر عاشورا را در آخرین دقایق حیات دنیویاش، به خوبی به مخاطب منتقل کند و تا حدی ضعف بازی حجازیفر در این سکانس مشهود است. صدای ماندگاری که بعد از شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی، در فضای مجازی و از قول او دست به دست چرخید و توانست دلهای بسیاری را با دو شهید و رفیق دلباخته، شهیدان احمد کاظمی و مهدی باکری همراه کند.
نکته دیگر هم اینکه، اصرار کارگردان بر اینکه تقریبا کل فیلم را با زبان آذری و با زیرنویس فارسی به مخاطب عرضه کند، باعث تمرکز بیش از حد مخاطب بر روی متون زیرنویس و جاماندن از تصویر شده و در کل این روش، مناسب آثار ملی و قهرمانان ملی در سینما نیست.
در نهایت، آنچه همیشه پس از دیدن فیلمهای دفاع مقدسی تداعی میشود، به یادآوردن مردانی است که اگر دریاها مُرکب شوند و درختان قلم و دوربینها روایتگر، تنها قطرهای از دریای مردانگی و دلاوریهایشان را میتوان به تصویر کشید.