صبح صادق >>  پرونده >> پرونده
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۷  ، 
کد خبر : ۳۳۷۱۲۴
نگاهی به عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی در گفت‌وگو با دکتر علی سروش، عضو هیئت علمی دانشگاه

تل‌آویو به دنبال فرار از محاصره است

رژیم صهیونیستی، برای خلاصی از مشکلات داخلی خود و به منظور نقش‌آفرینی در نظم نوین بین‌المللی، در تلاش است در راستای پیمان «صلح ابراهیم» و همسو با «معامله قرن»، روابط خود با کشورهای عربی منطقه را توسعه دهد. در این راستا به برگزاری معاهده‌های مختلف با کشورهای عربی مرتجع در منطقه دست زده است. پیرامون علل و موانع موجود در مسیر عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی، با دکتر علی سروش، عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیر گروه مطالعات آمریکا به گفت‌وگو نشستیم و تأثیرات این معاهدات را در آینده منطقه بررسی کردیم.
پایگاه بصیرت / احمد رجایی
* بفرمایید عادی‌سازی روابط کشورهای عرب مرتجع با رژیم صهیونیستی به چه معناست؟ آیا به معنای قدرت گرفتن رژیم صهیونیستی در منطقه است یا نشان‌دهنده دست و پا زدن در گرداب استیصال است؟ 
عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی با برخی کشورهای عربی یکی از مهم‌ترین مسائل امروز جهان اسلام و منطقه غرب آسیا به شمار می‌آید که تحلیل دقیق آن به حل بسیاری از مسائل سیاسی و بین‌المللی منطقه کمک می‌کند.
 بحث عادی‌سازی روابط را می‌توان در سه سطح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی تحلیل کرد. در سطح بین‌المللی ما امروز شاهد افول قدرت آمریکا و ظهور قدرت‌های جدید به ویژه چین و روسیه هستیم. افول قدرت آمریکا تأثیر مستقیمی در قدرت و امنیت رژیم صهیونیستی خواهد داشت و امنیت این رژیم را بیش از پیش شکننده کرده است. مبتنی بر همین ساختار جدید قدرت است که ایالات متحده آمریکا در دوره ترامپ تلاش کرد «معامله قرن» را پیشنهاد کرده و سعی کند تا با ابتکاری در روند سازش و با تقویت وجوه اقتصادی سازش جدید در قالب «معامله قرن» هرچه سریع‌تر راه حلی برای امنیت شکننده رژیم صهیونیستی بیابد؛ اما این طرح با مخالفت جدی مردم و گروه‌های فلسطینی از حماس و مقاومت اسلامی تا تشکیلات خودگردان و محمود عباس مواجه شد. همچنین در سطح بین‌المللی نیز با مخالفت‌های جدی به ویژه از سوی گروه‌های مردمی مواجه شد و عملاً «معامله قرن» آنچنان که آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها تصور می‌کردند، به نتیجه‌ای نرسید.
در سطح منطقه‌ای نیز با افول قدرت آمریکا و خروج تدریجی این کشور از منطقه غرب آسیا، رژیم صهیونیستی قدرت و امنیت خود در منطقه را از همیشه شکننده‌تر دید؛ به ویژه آنکه رژیم صهیونیستی پس از جنگ 33 روزه در سال 2003 و شکست‌های متوالی در برابر حماس در غزه و گسترش مقاومت تا مرزهای بلند جولان در سوریه و شکست پروژه آمریکایی داعش سیر نزولی قدرت خود را سال‌هاست که آغاز کرده است. از دیگر سو، با افول قدرت آمریکا و سیاست واشنگتن مبنی بر خروج نیروهای نظامی خود از غرب آسیا، متحدان آمریکا در منطقه به ویژه  کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس احساس خلأ قدرت و نگرانی پیدا کردند و در مقابل نیروهای مخالف آمریکا به صورت خاص جبهه مقاومت آینده منطقه را برای خود هموارتر دیدند. در چنین شرایطی، زمینه برای نزدیکی بیش از پیش کشورهای حاشیه خلیج فارس به رژیم صهیونیستی مهیا شد و رژیم صهیونیستی تلاش کرد خود را به مثابه جایگزینی برای آمریکا در منطقه مطرح کند.
در سطح داخلی سرزمین‌های اشغالی نیز رژیم صهیونیستی شرایط مناسبی ندارد و گروه‌های مقاومت حماس و مقاومت اسلامی و دیگر گروه‌های فلسطینی قدرت‌شان در مقایسه با دهه گذشته تقویت شده است و مقاومت از نوار غزه فراتر رفته و امروز حتی در قلب تل‌آویو نیز شاهد عملیات‌های استشهادی هستیم؛ به‌گونه‌ای که اعتراضات صهیونیست‌ها نسبت به دولت‌های صهیونیستی نیز فزونی یافته است و در چنین شرایطی دولت صهیونیستی ترجیح می‌دهد با تقویت متحدان خود به واسطه «عادی‌سازی روابط» و به تبع آن تنش‌زایی در سطح منطقه سرپوشی بر تهدیدات جدی داخلی نیز بگذارد.
 
* آیا ابتکار رژیم صهیونیستی و آمریکا در عادی‌سازی روابط با برخی کشورهای عربی موجب حل بحران‌های بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی رژیم صهیونیستی شده است؟ 
در خصوص ارزیابی طرح عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی با برخی کشورهای عربی باید گفت، اگرچه در کوتاه مدت اثرات مقطعی داخلی و منطقه‌ای داشته است، اما در میان‌مدت شرایط رژیم صهیونیستی و حتی منطقه را پیچیده‌تر و بحرانی‌تر خواهد کرد. در واقع، صهیونیست‌ها با «عادی‌سازی روابط» راهبرد خاکستر ریختن بر آتش یا همان «آتش زیرخاکستر» را در پیش گرفته‌اند؛ چرا که اساساً عادی‌سازی روابط بیش از آنکه واقعیات قدرت در منطقه را تغییر دهد، نمایشی برای تقویت قدرت رژیم بوده است و زمانی که این نمایش به پایان خود نزدیک‌تر شود، خلأ قدرت موجود به یکباره خود را بروز خواهد داد و احتمالاً شاهد حرکت‌های گسترده ضد صهیونیستی به ویژه در کشورهای عربی سازش‌کار خواهیم بود، حتی برخی کارشناسان پیش‌بینی ظهور جریان جدید بیداری اسلامی در آینده نه چندان دور را کرده‌اند.
«عادی‌سازی روابط» با سه مانع جدی مواجه است؛ اولاً خود مردم فلسطین و گروه‌های فلسطینی هستند، چرا که پیش از این در دوره کمپ دیوید و بعد از آن گروه‌هایی از داخل سرزمین‌های اشغالی به نمایندگی از برخی مردم فلسطین با چنین طرح‌هایی موافقت و همراهی داشتند و همین مشروعیتی، ولو اندک و ساختگی به چنین طرح‌هایی می‌داد؛ اما امروز نه تنها هیچ گروه جدی فلسطینی با چنین طرحی موافق نیست، که گروه‌های مقاومت همگی در برابر آن مبارزه می‌کنند و این از مهم‌ترین موانع عادی‌سازی روابط بوده و خواهد بود.
مانع دوم که در آینده بیشتر خود را نشان خواهد داد، مخالفت مردم در داخل کشورهای عربی، به ویژه مردم کشورهای عرب سازشکار است. چنانکه نتیجه نظرسنجی سالانه «ارزیابی جوانان عربی» 2021 که به دنبال سنجش نبض تفکرات حدود 200 میلیون عرب از خاورمیانه تا شمال آفریقا حاصل شده است، نشان می‌دهد مسئله فلسطین با وجود عادی‌سازی روابط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، همچنان در اولویت آنان است و عادی‌سازی چند کشور عربی نتوانسته وجهه اشغالگری این رژیم را در میان جوانان عرب ترمیم کند. 88 درصد جوانان عرب همچنان رژیم صهیونیستی را دشمن خود می‌دانند و عادی‌سازی روابط برخی کشورهای عربی با تل‌آویو نتوانسته اشغالگری این رژیم را تحت‌الشعاع قرار دهد. 
برخی کشورها مانند امارات قوانین و جرایم سنگینی برای نقد و مخالفت با «عادی‌سازی روابط» قرار داده‌اند (حدود یک میلیون درهم امارات و 10 سال حبس) و با تشکل‌ها و گروه‌های منتقد آن برخورد حذفی صورت گرفته است، لذا فعلاً مردم این کشورها جرئت هیچ‌گونه مخالفتی را ندارند و سکوت پیشه کرده‌اند. برخی دیگر، مانند عربستان سعودی با وجود همه محدودیت‌ها و قوانین و جرایم باز هم هنوز جرئت نکرده‌اند وارد عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی شوند و ترس حاکمان سعودی از مخالفت مردم و نخبگان این کشور اصلی‌ترین عامل بازدارنده است.
امروز مردم این کشورها بعد از 40 سال شاهد نتیجه تجربه کمپ دیوید و روابط به ظاهر حسنه مصر، مراکش و اردن با رژیم صهیونیستی هستند؛ تجربه‌ای که نه تنها سبب رشد و پیشرفت این کشورها نشده است که این کشورها را اسیر روابط استکباری خود کرده است. بنابراین، مردم و نخبگان جهان عرب اقبالی به این‌گونه طرح‌ها نداشته؛ بلکه مخالف آن هستند.
سومین مانع «عادی‌سازی روابط» جبهه مقاومت است؛ جبهه‌ای که امروز از ایران تا قلب فلسطین و از یمن تا سوریه و... را دربرمی‌گیرد؛ جبهه‌ای که از گذشته گسترده‌تر و منسجم‌تر شده است. امروز رژیم صهیونیستی نه تنها از سوی حماس و جنبش جهاد اسلامی که حتی از سوی انصارلله یمن نیز تهدید می‌شود. عملاً شهید سلیمانی سه لایه امنیتی بن گورین را به سه لایه تهدید علیه رژیم صهیونیستی تبدیل کرد. بن گورین سه لایه کمربند امنیتی برای رژیم طراحی کرده بود؛ لایه اول فلسطینی‌های داخل که تلاش کردند آنها را بیرون بیندازند. لایه دوم منطقه شام بود که تهدیدی از آنجا متوجه رژیم نشود و سوم کشورهای ایران زمان شاه، ترکیه آتاتورک و اتیوپی (یمن). شهید حاج قاسم سلیمانی عملاً این سه لایه امنیتی بن گورین را به لایه‌های تهدید تبدیل کرد: اول تجهیز فلسطینی‌ها در قلب سرزمین‌های اشغالی، دوم تبدیل شام (سوریه) به منطقه پشتیبانی مقاومت و سوم اضافه کردن منطقه عراق و یمن به دایره مقاومت. 
 
* ضمن جمع‌بندی، بفرمایید چرا ملت‌ها با این عادی‌سازی همراهی نکردند؟ 
در پایان «عادی‌سازی روابط» برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی را می‌توان اینگونه جمع‌بندی کرد؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب به آن اشاره داشتند؛ این کشورها، منطقه را به روی صهیونیست‌ها گشودند. این کشورها با این کار خود به جهان اسلام، ملت‌های عرب و کشورهای منطقه و همچنین آرمان فلسطین خیانت کردند؛ اما این خیانت مدت زیادی طول نخواهد کشید و لکه ننگی بر پیشانی‌شان باقی خواهد گذاشت. امیدوارم این دولت‌ها به زودی از خواب بیدار شوند و آنچه را انجام داده‌اند، جبران کنند.
اگرچه رژیم صهیونیستی در منطقه اسلامی‌نمی‌تواند کاری انجام دهد، اما باید مراقب جریان‌سازی‌های رسانه‌ای و خبرسازی‌هایی که برای دست برتر بودن خود در منطقه انجام می‌دهند، بود.
مطابق سیاست جمهوری اسلامی ایران علاقه داریم کشورهایی که فریب خوردند و به سمت عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی روی آوردند، به این خیانت خاتمه دهند و به موقعیت قبل از عادی‌سازی روابط برگردند؛ چرا که اساساً این طرح نه تنها ابتکاری از سویی صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها نیست، بلکه در حقیقت نشان‌دهنده سیاست منفعلانه آنها در قبال تحولات منطقه و گسترش محور مقاومت تا قلب سرزمین‌های اشغالی است.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات