هفته گذشته آماری از فروش فیلمهای نوروزی در رسانهها منتشر شد که نشان میداد، یک فیلم اکشن امنیتی، با قرار گرفتن در ردههای بالای جدول فروش، توانسته است[...]
هفته گذشته آماری از فروش فیلمهای نوروزی در رسانهها منتشر شد که نشان میداد، یک فیلم اکشن امنیتی، با قرار گرفتن در ردههای بالای جدول فروش، توانسته است نظر مخاطبان را بیش از سایر فیلمها به خود جلب کند.
هر چند در سالهای اخیر فیلمها و سریالهای امنیتی بیشتری تولید شده، اما میزان فروش بالای «روز صفر» نشان میدهد مردم به چنین ژانرهایی نیز علاقهمند هستند؛ به ویژه موضوعاتی که اتفاقات واقعی پیرامونشان را نشان میدهد؛ اتفاقاتی که گویای تلاش مجاهدان خاموش عرصه امنیت در کشورشان است.
اما به جرئت میتوان گفت، «روز صفر» یکی از موفقترین این فیلمهاست؛ فیلمی که حول محور یک قهرمان که مأمور امنیتی است و یک ضد قهرمانی که کاراکتر «عبدالمالک ریگی» (سرکرده معدوم گروهک تروریستی جندالشیطان) است، طراحی و تولید شده است. هر چند شاید تجربه تولیدات امنیتی مانند سریالهای «گاندو» و «خانه امن» یا فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» نشان میدهد که مخاطب بدش نمیآید و شاید بیشتر هم استقبال میکند که قهرمان داستان، نه یک نفر بلکه یک گروه باشند؛ اما در «روز صفر» فقط یک مأمور امنیتی است که بار این «قهرمان» بودن را به دوش میکشد و انصافاً هم خوب از عهده این نقش برمیآید.
در مقابل آن، ساعد سهیلی است که با شمایل و جثهای شبیه شخصیت واقعی ریگی، ضدقهرمان را به تصویر میکشد و حسی که در بازیهایش به مخاطب القا میکند، خیلی خوب سر جای خودش نشسته است؛ او قرآن میخواند، حتی با محبت به نیروهایش نگاه میکند، اما مخاطب نمیتواند او را دوست داشته باشد و این صرفاً نه به دلیل ذهنیت قبلی بیننده از اسم و ماجرای ریگی است؛ بلکه بازی خوب ساعد سهیلی است که اجازه نمیدهد مخاطب او را دوست داشته باشد؛ چراکه در پس هر سکانس میفهمد که در کل، با فردی خشن با عقاید وحشیانه تکفیری روبهروست.
تقابل قهرمان و ضدقهرمان
یک نکته تأملبرانگیز این است که در «روز صفر»، ضدقهرمان بارها و بارها ایدئولوژی خودش را فریاد میزند، به ویژه در میزانسنی که به اصطلاح یاران پیر و جوانش رو به رویش نشستهاند و او از آیات جهاد و جهنم و بهشت میگوید، اما در مقابل ریگی، از قهرمان داستان هیچ گونه ایدئولوژی صریح و مستقیمی نمیبینیم. این در حالی است که میدانیم مأموران امنیتی کشورمان که در فرهنگ انقلاب اسلامی به درستی با عنوان سربازان گمنام امام زمان(عج) معروف شدهاند، در چه مکتبی و با چه ایدئولوژی تربیت شدهاند. این نکته فیلم دو وجه دارد؛ یک وجه مثبت که فیلم را غیرشعاری میکند و به آن خاصیت یک اثر ملی را میدهد که حس غرور را به هر مخاطب ایرانی ولو با دیدگاههای سیاسی و ایدئولوژیهای متفاوت میدهد و وجه دیگر هم که چندان مناسب نیست، این است که بالاخره باید بین یک قهرمان هالیوودی و دروغین در فیلمهای آمریکایی یا مغرب زمین، با قهرمانهایی که ایرانی هستند و ایدئولوژی خاصی دارند، تفاوتی وجود داشته باشد؛ چون در حقیقت ماجرا نیز این تفاوت وجود دارد و اساساً همین تفاوتهاست که همیشه چنین قهرمانهایی را متمایز میکند.
البته یکی از نقدهایی که میتوان بر کل فیلم وارد دانست، داشتن یک فیلمنامه شلوغ است. فیلمنامهای شلوغ و هیجانی که داستان را با سر و صدا و شلوغ کاری آغاز میکند و آن را ادامه میدهد، اما در نهایت با یک پایان بسیار خلوت و نسبتاً ضعیف و بیحال تمام میکند و شاید جدیترین ضعف «روز صفر» در همین سکانس است. سکانسی که قهرمان و ضد قهرمان با هم روبهرو شدهاند، اما طوری رفتار میکنند که مخاطب انتظار آن را ندارد؛ در صورتی که قطعاً یک پایانبندی هنرمندانه و نزدیک به واقعیت ماجرای دستگیری ریگی، میتوانست ضربه نهایی را به مخاطب بزند و کاری کند که فیلم تا ساعتها و حتی روزها در ذهن مخاطب باقی بماند.
خوب و قابل تحسین
از لحاظ کارگردانی، هر چند «روز صفر» تجربه اول سعید ملکان در مقام کارگردان بوده است و پیش از این، او در مقام تهیهکننده آثار قابل تحسینی ارائه کرده است، با این حال اجرایی بسیار خوب از خود به جا گذاشته است. به خصوص در پلانهای ابتدایی فیلم آنچنان این کارگردانی خود را به رخ میکشد که خیال مخاطب را از اینکه قرار است کاری حرفهای با کارگردانی خوب ببیند، راحت میکند.
در مجموع، «روز صفر» فیلم خوب و قابل تحسینی است؛ فیلمی که مخاطب را نه تنها از نشستن 110 دقیقهای بر روی صندلی سینما خسته نمیکند، بلکه وقتی هم که از سالن بیرون میآید، ناراضی نیست و حس خوشایندی دارد.