آمریکا از سال 2017 میلادی تلاشهای زیادی برای برقراری روابط رژیمصهیونیستی با سایر کشورهای عربی در راستای طرحی به نام «طرح ابرام یا ابراهیم» انجام داد. مقدمه برقراری این روابط طرح معامله قرن بود که یک بُعد آن حل مساله فلسطین براساس تقسیمات جغرافیایی و بُعد دیگر آن عادیسازی روابط رژیمصهیونیستی با کشورهای عربی بود. براین اساس و در سال آخر ریاست جمهوری ترامپ، طرحی با عنوان طرح ابراهیم در کاخ سفید بین آمریکا، رژیمصهیونیستی، بحرین و امارات به امضا رسید و در آن به برقرای ارتباط بین این دوکشور عربی با رژیمصهیونیستی پرداخته شده بود. اما ماجرا به همین جا ختم نشد و برخی کشورهای دیگر همچون مراکش به روند عادی سازی روابط با رژیمصهیونیستی پیوستند. برخی کشورهای دیگر همچون مصر و اردن نیز از دیرباز با رژیمصهیونیستی رابطه داشتند. اکنون اقدامات زیادی برای پیوستن عربستان سعودی به این روند صورت میگیرد. اخیراً وبگاه «آکسیوس» از تلاش میانجیگرانه و بی سر و صدای دولت بایدن میان عربستان سعودی، رژیمصهیونیستی و مصر خبر داد و نوشته در صورت موفقیت تلاشها، اولین قدم در مسیر عادیسازی روابط ریاض-تلآویو برداشته میشود. منابع آمریکایی و صهیونیستی گفتهاند هنوز توافق تکمیل و نهایی نشده و «مذاکرات حساس» در حال انجام است. کاخ سفید میخواهد این توافق تا قبل از سفر آتی بایدن به منطقه در پایان ماه آینده میلادی (ژوئن) به انجام برسد.
این مذاکرات شامل نهاییکردن انتقال مالکیت جزایر راهبردی «تیران و صنافیر» مصر به عربستان نیز میشود. این جزایر، «تنگه تیران» را که گذرگاه راهبردی عبور و مرور به بنادر «عقبه» در اردن و «ایلات» در فلسطین اشغالی است، کنترل میکند. رژیم صهیونیستی همچنین از عربستان سعودی خواسته به شرکتهای هواپیمایی اسرائیلی اجازه دهد از حریم هوایی عربستان عبور کنند.
عوامل محرک
آمریکا با کلیدواژه ایران هراسی و شیعه هراسی توانسته است اهداف و منافع خود را از فروش تسلیحات نظامی تا بحث عادی سازی روابط با رژیمصهیونیستی به کشورهای عربی تحمیل کند. در واقع این گزاره توسط واشنگتن به بازیگران عربی القا شده است که این کشورها و رژیم صهیونیستی دشمن مشترکی به نام ایران دارند و درصورت وفاق سیاسی و نظامی میتوانند بر این دشمن مشترک فائق آیند. این درحالی است که صهیونیستها عامل اصلی امنیتزدایی و تنشهای منطقهای هستند و همهی این عوامل برای سوق دادن این کشورها به سمت این رژیم است. اما عوامل و محرکهایی که در مقطع فعلی منجر به تشدید فعالیتها برای سوق دادن عربستان به سمت رژیمصهیونیستی شده است، چند عامل مهم است:
مقابله با ایران: طی چندماه گذشته، آمریکا و رژیمصهیونیستی سعی داشتهاند که یک ائتلاف امنیتی – سیاسی با کشورهای عربی علیه ایران شکل دهند. سرآغاز این ائتلاف نیز نشست نقب در سرزمینهای اشغالی با حضور وزرای خارجه برخی کشورهای عربی، آمریکا و رژیمصهیونیستی بود. این تلاشها همچنان ادامه دارد و طی چندوقت اخیر تمرکزها بر روی عربستان سعودی قرار گرفته است.باتوجه به برگزاری مذاکرات بین ایران و عربستان در کشور عراق و مثبت بودن این مذاکرات نسبت به دوره های قبلی، آمریکا و رژیمصهیونیستی به تکاپو افتادهاند که این مذاکرات به نتیجه نرسد؛ زیرا در صورت به نتیجه رسیدن این مذاکرات و عادی سازی روابط ایران و عربستان باید منتظر عواقب آن برای رژیمصهیونیستی باشند.رژیمصهیونیستی طی چند وقت گذشته در بحث امنیتی ضربههای مهمی از گروههای مقاومت در داخل سرزمینهای اشغالی خورده است و برای فرار از این واقعیت و چالشهای دیگر باید یک فرار روبه جلو از سوی این رژیم صورت گیرد.
دیدگاههای مطرح شده
در بحث عادی سازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی دو دیدگاه کلی وجود دارد که هرکدام نیز براساس مختصات خاص خودش تعریف می شود:
دیدگاه اول؛ عادی سازی روابط بین طرفین
این دیدگاه معتقد است که طرفین با یکدیگر به سمت عادی سازی روابط خواهند رفت و دلایل آن نیز موارد ذیل است:
هدف مشترکی به نام مقابله با ایران دو طرف را به سمت یکدیگر سوق خواهد داد. برخی ها معتقدند که درست است که عربستان به سمت تنشزدایی با ایران رفته است، اما این کشور و هیئت حاکمه آن ایران را همواره به عنوان یک تهدید برای خود فرض می کنند و همین عاملی در جهت سوق دادن سعودیها به سمت صهیونیستها است.امتیازهایی که به عربستان در ازای برقرای این روابط داده میشود، ممکن است که بن سلمان را قانع کند و وی به سمت عادی سازی روابط گام بردارد.تلاشهایی که از جانب متحدین عربی عربستان به ویژه مصر برای برقرای این روابط شکل گرفته است، علت دیگر است.رقابت عربستان به امارات در بحث هژمون عربی و القای این گزاره که سعودیها از اماراتیها در این زمینه عقب افتادهاند و یکی از عوامل مهم کسب این جایگاه برقرای رابطه با رژیمصهیونیستی است.
دیدگاه دوم؛ عدم برقرای رابطه بین طرفین
طرفداران این دیدگاه معتقدند که بنابر دلایل ذیل بعید است که عربستان سعودی به سمت عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی برود:
از آنجایی که عربستان سعودی داعیه رهبری جهان اسلام را دارد و از آنجایی که رابطه با رژیمصهیونیستی نزد افکار عمومی اسلامی عملی قبیح است، عربستان هیچگاه به سمت این اقدام نخواهد رفت و خود را سیبل افکار عمومی قرار نخواهد داد.در داخل عربستان سعودی دیدگاه یکسانی نسبت به برقرای رابطه با رژیمصهیونیستی وجود ندارد و برخی شاهزادگان سعودی مخالف این اقدام هستند. بنابراین درصورت چنین اقدامی بن سلمان باید خود را برای چالشهای آتی با شاهزداگان داخلی آماده و منتظر جرقه بحران داخلی در عربستان باشد.
بنابر این موارد و باتوجه به موارد فوق به نظر می رسد که عربستان سعودی به سمت برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی گام برندارد و روابط خود را با این رژیم در سطح فعلی و به صورت پنهان حفظ کند.
ارزیابی نهایی
روسای جمهور آمریکا تلاش فراوانی کردهاند که روابط رژیمصهیونیستی با کشورهای عربی را به یک رابطه سازشی و به دور از هرگونه تنش نگه دارند و به همین منظور با فشارهای سیاسی و اقتصادی خود برخی از این کشورها را به سمت رژیمصهیونیستی سوق دادهاند. رژیمصهیونیستی نیز به دلیل بحرانهای متعدد داخلی و چالشهای مختلفی که با آن مواجه است، نیازمند چنین اقداماتی است و در این میان بهترین گزینه نیز عربستان سعودی است. اما باید به این نکته اشاره کرد که بعید است عربستان سعودی به سمت عادی سازی روابط گام بردارد مگر آنکه فعل و انفعالاتی در سطح سیاسی در عربستان سعودی شکل بگیرد که مهمترین آن به پادشاهی رسیدن بنسلمان است. اما بنابر آنچه مشاهده میشود و جهتگیریهایی که در سطوح مختلف از سوی سعودی ها مشاهده شده است، بعید است که به سمت عادی سازی روابط با رژیمصهیونیستی گام بردارد و خود را با چالشهای مختلف در جهان اسلام مواجه کند.