تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۷  ، 
کد خبر : ۳۳۸۰۹۴

آیا ژئوپلتیک منطقه همسو با منافع تهران در حال تغییر است؟ اردوغان و بنت توان تغییر ژئوپلتیک منطقه علیه جمهوری اسلامی را ندارند

سیدعلی سقائیان در گفت وگویی تصریح کرد که مهمترین مسئله به خاستگاه ژئوپلتیک خود ایران و فلات ایران باز می‌گردد. ما در رابطه با موقعیتی که داریم به «یک فرابرتری» و «فرادستی» ژئوپلتیک رسیده ایم.

علاوه بر اینکه ایران جزئی از خاورمیانه به شمار می‌رود در کنار منطقه قفقاز جنوبی، آسیای جنوبی و آسیای میانه قرار دارد.

هر کدام از این مناطق ژئوپلتیکی دارای بافت مکانی و اقتضائات اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک، فرهنگی، تمدنی و حتی نظامی، امنیتی و دفاعی خود هستند.

این ویژگی فرابرتری و فرادستی ژئوپلتیکی ایران را هیچ کدام از کشورهای منطقه ندارد.

 

اردوغان و بنت توان تغییر ژئوپلتیک منطقه علیه جمهوری اسلامی را ندارند

به نظر می رسد با در نظر گرفتن تحولات چند سال اخیر در کنار مرزهای ایران دور جدیدی از تلاش ها با محوریت ترکیه، اسرائیل و ... برای تغییر در ساختار و بافتار ژئوپلتیکی همسایگان ایران در جریان است.

از اقدامات تل آیو در کشورهای حاشیه خلیج فارس بعد از 25 سپتامبر 202 و امضای پیمان ابرهیم گرفته تا نفوذ در عمق قفقاز جنوبی پس از تغییرات مرزی ناشی از جنگ 44 روزه پاییز 2020 قره باغ.

از این رو برخی از تحلیلگران و ناظران امر تاکید دارند که اسرائل نه تنها به واسطه محور مقاومت در حصر ژئوپلتیکی قرار ندارد که اکنون مرزهای خود را به پشت مرزهای ایران در خیج فارس، دریای عمان، اقلیم کردستان عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان و قره باغ رسانده است و با از سرزمین از این مناطق به مثابه خاک خود عملیات های ترور، خرابکاری، جاسوسی و ... علیه ایران را برنامه ریزی، هدایت و مدیریت می کند.

اینها علاوه بر آن است که ترکیه هم مشابه با اسرائیل به دنبال تغییر بافت معنادار مناطق مماس با ایران است.

از تجاوز به شمال عراق و سوریه و تصرف بخشی از خاک این دو کشور و انضماش به خود گرفته تا تلاش برای ایجاد کریدور موهوم زنگه زور و نهایتا ایجاد تروئیکایی در کنار باکو و تفلیس برای قطع دسترسی تهران و ایروان به اروپا که با حواشی مربوط به جاده گوریس – قاپان شروع شد و کماکان هم به صورت زیرپوستی در قفقاز جنوبی ادامه دارد. خاصه آنکه پس از آغاز جنگ اوکراین و درگیر شدن روسیه عملا فضای مناسبی برای ترک ها، هم در قفقاز جنوبی و هم در سوریه به وجود آمده است که آمادگی اردوغان برای اشغال حلب موید آن است.

در طرف دیگر هم پاکستانی ها عملا ضمن پیگیری سیاست دیوارکشی به ماند ترکیه در کنار مرزهای مشترک با ایران، هندی را هم ترغیب به دور زدن بندر چابهار و استفاده از گوادر کرده اند.

مجموعه این تحولات و سایر اتفاقات دیگر این سوال را در ذهن متبادر می کند که آیا ژئوپلتیک منطقه همسو با منافع تهران در حال تغییر است یا خیر؟ پاسخ به این سوال در گفت وگویی با سید علی سقائیان پی گرفته شده است.

در این گپ و گفت با سرکنسولگری ایران در کراچی پاکستان، کاردار در آرژانتین و نیجریه، سفیر ایران در تانزانیا و سفیر آکرودیته در مالاوی، سفیر ایران ارمنستان و برزیل، مدیرکل امور تشریفات وزارت امور خارجه به خصوص در بازه زمانی مذاکرات برجام و تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل سعی شده به صورت تک به تک و موردی به تحولات جاری در کنار مرزهای ایران پرداخته شود تا ارزیابی دقیقی از تغییرات ژئوپلتیکی جاری مماس با مرزهای ایران به دست آید.

آن چه در ادامه می خوانید ماحصل این گفت وگو است.

کشور ایران از نظر ژئوپلتیک دارای یک بافت موقعیتی بسیار خاص است. از یک طرف جزو کشورهای خاورمیانه به شمار می رود.

در مرزهای شمالی هم با کشورهای حوزه قفقاز جنوبی هم مرز است و در قسمت شرقی با کشورهای آسیای جنوبی و آسیای مرکزی ارتباط دارد که می تواند فرصت بسیار مغتنمی را در اختیار دیپلماسی ایران قرار دهد، اما به نظر می‌رسد تحولات ژئوپلتیک و آرایش منطقه در مسیر منافع ایران نیست.

چرا که مشخصا تحولات معناداری را بامحوریت اسرائیل در خلیج فارس و عمان شاهدیم.

در این رابطه از یک طرف نفوذ جدی تل آویو در کشورهای حاشیه خلیج فارس به موازات نفوذ در ترکیه و همچنین اقلیم کردستان عراق و نیز حضور جدی اسرائیل در منطقه قره باغ و جمهوری آذربایجان و نیز زمزمه احتمال نفوذ موساد در پاکستان و افغانستان، ذیل رادیکال شدن فضا به واسطه احیای حکومت طالبان مطرح است.

به باور شما تا چه اندازه اسرائیل موفق به تغییر معنادار در حوزه ژئوپلتیک منطقه علیه ایران شده است. چرا که به اعتقاد بسیاری، مرزهای اسرائیل اکنون مماس با مرزهای ایران در خلیج فارس، دریای عمان، اقلیم کردستان عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان و قره باغ است؟ 

ببینید طرح های اسرائیل برای گسترش نفوذ در منطقه خاورمیانه مربوط به پیمان ابراهیم و دو سال اخیر بعد از سپتامبر سال ۲۰۲۰ (زمان انعقاد پیمان ابراهیم) نیست.

از ابتدای تشکیل این رژیم، چه ایالات متحده آمریکا و چه برخی بازیگران اروپایی همواره سعی کرده اند مشروعیت دیپلماتیکی برای صهیونیست ها در جهان و به خصوص منطقه خاورمیانه عربی ایجاد کنند.

ضمن اینکه به موازات این تلاش ها سعی شده است که از وزن، نفوذ و جایگاه ژئوپلیتیک ایران در منطقه حساس خاورمیانه کاسته شود.

از مسئله تجزیه‌طلبی اوایل انقلاب به نام خلق بلوچ، کرد، ترکمن و عرب گرفته تا جنگ تحمیلی و چالش هایی که تا به الان به نام تحریم و سیایت فشار حداکثری وجود دارد.

اما جمهور اسلامی ایران علیرغم تمام مشکلات و معضلات نه تنها توانسته است که جایگاه و موقعیت خود را در منطقه غرب آسیا حفظ کند، بلکه آن را تقویت هم کرده است.

از طرف دیگر باید دید که اسرائیلی‌ها از این تکاپوها و تحرکات سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و امنیتی خود در سطح منطقه و به خصوص در میان کشورهای همسایه ایران از حاشیه خلیج فارس گرفته تا اقلیم کردستان عراق، ترکیه و جمهوری آذربایجان به دنبال چه هستند؟!

پاسخ به ین سوال تا حد زیادی می تواند سمت و سوی تحولات را روشن کند.

 پس من این سوال شما را از حضرتعالی می پرسم. اسرائیلی‌ها از این تکاپوها و تحرکات سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و امنیتی خود در سطح منطقه و به خصوص در میان کشورهای همسایه ایران از حاشیه خلیج فارس گرفته تا اقلیم کردستان عراق، ترکیه و جمهوری آذربایجان به دنبال چه هستند؟

به نظر من کانون و محور این تحرکات به سه مسئله بازمی‌گردد؛ نخست امنیت؛ دوم انرژی و سوم توازن جمعیتی در درون سرزمین های اشغالی. با در نظر گرفتن این سه پارامتر اگر چه در ظاهر شاهد تغییر آرایش سیاسی - دیپلماتیک منطقه بعد از نفوذ اسرائیل در کشورهای حاشیه خلیج فارس ذیل پیمان ابراهیم بوده ایم، اما باید این را در نظر گرفت که در میان مدت و بلند مدت این «آرایش جدید دیپلماتیک» که می تواند به دنبال خود نوعی از «آرایش ژئوپلتیک» را با محوریت عبری - عربی علیه ایران شکل دهد در مجموع «آرایش امنیتی منطقه و توازن قوا» را به هم بزند تا جایی که کل منطقه خاورمیانه را در بر بگیرد. 

 

 چرا چنین تصوری دارید؟

چون یک طرف منازعه به جمهوری اسلامی ایران بازمی‌گردد که مطمئنا یکی از سه قدرت برتر منطقه خاورمیانه در کنار عربستان و ترکیه به شمار می‌رود. بنابراین هرگونه تغییر و تلاش برای آرایش جدید سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی با هدف تعریف اقتضائات جدید ژئوپلتیکی در منطقه علیه ایران، ایجاد ناامنی گسترده را در کل خاورمیانه اجتناب ناپذیر می کند.

پیرو ارزیابی شما اسرائیل سامانه‌های راداری خود را در بحرین و امارات نصب کرده‌است. این یعنی مرزهای امنیتی و نظامی رژیم اسرائیل عملا به پشت مرزهای کشورمان رسیده و تمام معادلات ژئوپلتیک خلیج فارس را به نفع خودش تغییر داده است.

ضمن اینکه اعضای دموکرات و جمهوری‌خواه سنا و مجلس نمایندگان از طرحی رونمایی کردند که هدف از آن یکپارچه‌سازی سیستم‌های پدافند هوایی کشورهای خاورمیانه و اسرائیل برای مقابله با تهدید هسته‌ای، موشکی و روابط خارجی سنای آمریکا است.

مضافا اعضای دموکرات و جمهوری‌خواه کمیته روابط خارجی سنای آمریکا به منظور جلوگیری از دسترسی ایران و گروه‌های همسو با جمهوری اسلامی به پهپادهای جنگی، طرحی را برای ارائه به صحن سنا به تصویب رساندند.

در مجموع با در نظر گرفتن این تلاش ها آیا تهران در حصر و انزوای ژئوپلتیک منطقه ای قرار نخواهد گرفت؟

پیش از این که به اقدامات اسرائیل در منطقه پردازیم باید ما آسیب شناسی و ارزیابی از شرایط سیاسی و امنیتی در سرزمین های اشغالی داشته باشیم. اخیراً خود نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل به صراحت عنوان داشت که این رژیم در مرز فروپاشی کامل قرار گرفته است. به احتمال بسیار زیاد سقوط کابینه بنت در سایه تلاش های بنیامین نتانیاهو در چارچوب جریان اپوزیسیون برای کارشکنی در کار دولت مستقر سبب شده است که ما با یک سیستم به شدت متزلزل درون سرزمین های اشغالی مواجه باشیم که قطعاً روی مناسبات سیاسی و به خصوص امنیتی آثار مخربی را دارد. به همین دلیل نفتالی بنت در سخنانی به صراحت از فروپاشی سخن گفت. در چنین شرایطی تل آویو برای فرار از شرایط کنونی قطعاً دست به دامن تحرکات خارجی خواهد بود تا بتواند از آن به عنوان یک اهرم موازنه ساز برای دفاع در برابر چالش های داخلی استفاده کند. در صورتی که اسرائیل نه تنها نتوانسته اقتضائات ژئوپلتیک منطقه به خصوص در کنار ایران را به سود خود تغییر دهد، بلکه اکنون اقتضائات ژئوپلیتیک سرزمین های اشغالی هم در حال تغییر است. از کرانه باختری گرفته تا نوار غزه ضمن یکپارچگی سیاسی و وحدت رویه، شرایطی را رقم زدند که اسرائیل عملاً در مرزهای خود به شدت محدود عمل می کند. در کنار نباید فراموش کنیم که طی چند ماه گذشته سلسله عملیات هایی، نه در مرزهای ۱۹۶۷، بلکه در عمق مرزهای ۱۹۴۸ روی داده است.

 آیا به همین دلیل است که دولت بنت از تئوری «مرگ ایران با هزار یا هزاران ضربه چاقو» به تئوری «اختاپوس» تغییر فاز  داده است؟

 بله. خود این تغییر فازها و تغییر به اصطلاح تئوری های مقابله با ایران از جانب بنت نشان می دهد که هرگونه ابزار و اهرمی و یا هر گونه برنامه ای از جانب اسرائیل برای تقابل با جمهوری اسلامی در منطقه نتوانسته است وضعیت را آنگونه که باید تغییر دهد.

یعنی ترور حسن صیادخدایی یا برخی دانشمندان صنعت هوافضا که اخیرا روی داده است، حمله به مراکز هسته ای، نظامی و دفاعی و پیش تر از آن ترور دانشمندان هسته ای دالی بر موفقیت تئوری های تل آیو در برابر تهران نیست؟

اولا ترور، خرابکاری یا جاسوسی که پیش از نفتالی بنت هم وجود داشته است و این ربطی به تئوری‌های نخست وزیر فعلی اسرائیل ندارد. در ضمن اگر یک تئوری نفتالی بنت در برابر ایران جواب می داد نیازی به تئوری های دیگر نبود. از طرف دیگر نباید فراموش کرد که جمهوری اسلامی ایران، نه به شکل مستقیم، بلکه به شکل غیرمستقیم پاسخ این حملات را داده است و در ادامه خواهد داد.

 اما جناب سقائیان به نظر می‌رسد پاسخ غیرمستقیم نمی تواند هم وزن با اقدامات اسرائیل در خاک ایران باشد؟

اتفاقا اقدامات غیرمستقیم، اقداماتی کم هزینه تر و درعین‌حال عقلانی تر برای جمهوری اسلامی ایران است که در بطن خود هدف موازنه سازی و پاسخ گویی را هم دربر دارد.

 چطور؟

درست است که اسرائیل در عمق خاک ایران و یا در پایتخت کشورمان سلسله عملیات های تروریستی، جاسوسی و خرابکاری آن را انجام می دهد و بعد با پذیرش مسئولیت رسمیش سعی دارد عنوان کند که موازنه سازی امنیتی و نظامی را به نفع خود تغییر داده است و یا با برخی تحولات سیاسی و دیپلماتیک در منطقه مانند نصب سامانه های راداری در امارات و بحرین و حتی اداعی اخیرشان مبنی بر تشکیل نیروی واحد نظامی منطقه ای علیه تهران به دنبال محصول کردن ایران در مرزهای خود است، اما هوشمندی تهران آنجاست که بدون پذیرش مسئولیت و صرفاً از طریق نیروهای نیابتی خود ضربات امنیتی را به اسرائیل وارد می کند. اینجاست که بدون اینکه بخواهیم با پذیرش مسئولیت رسمی برخی اقدامت علیه اسرائیل برای خود هزینه سیاسی و دیپلماتیک ایجاد کنیم با کمترین هزینه و با چراغ خاموش پاسخ این عملیات داده می شود. البته در برخی مقاطع هم جا دارد که برای موازنه سازی اقداماتی را آشکارا انجام دهیم. 

 از کشورهای حاشیه خلیج فارس به اقلیم کردستان عراق، ترکیه و به خصوص جمهوری آذربایجان برسیم که به نظر می رسد اسرائیل در این مناطق هم به صورت آشکار و پنهان نفوذ خود را تا عمق قفقاز جنوبی گسترده است تا جایی که طبق برخی مستندات سرقت اسناد هسته ای ایران و یا ترور فخری زاده از طریق خاک قره باغ انجام شده است. آیا علاوه بر کشور حاشیه خلیج فارس اکنون ژئوپلتیک منطقه غرب، شمال غربی و شمال کشور نیز با نفوذ اسرائیل در حال پوست اندازی است؟ 

در پاسخ به این سوال مهمتان باید دو نکته را در نظر داشت. نخست آنکه اساساً ژئوپلیتیک مقوله ای جبری است. ما نمی توانیم کشور های همسایه خود را انتخاب کنیم. به هر حال همان گونه که امارات، بحرین، عمان، قطر، عربستان و ... در کنار مرزهای ایران قرار دارند، اقلیم کردستان عراق به عنوان بخشی از خاک عراق، ترکیه، ارمنستان و جمهوری آذربایجان هم بخشی از همسایگان غربی، شمال غربی و شمالی ایران را تشکیل می دهند. دومین یا مهمترین مسئله به خاستگاه ژئوپلتیک خود ایران و فلات ایران باز می گردد. ما در رابطه با موقعیتی که داریم به «یک فرابرتری» و «فرادستی» ژئوپلتیک رسیده ایم. همانطور که در سوال نخست اشاره کردید علاوه بر اینکه ایران جزئی از خاورمیانه به شمار می‌رود در کنار منطقه قفقاز جنوبی، آسیای جنوبی و آسیای میانه قرار دارد. هر کدام از این مناطق ژئوپلتیکی دارای بافت مکانی و اقتضائات اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک، فرهنگی، تمدنی و حتی نظامی، امنیتی و دفاعی خود هستند. این ویژگی فرابرتری و فرادستی ژئوپلتیکی ایران را هیچ کدام از کشورهای منطقه ندارد، کما اینکه در زمان جنگ جهانی دوم از ایران به عنوان پل پیروزی یاد شد. بنابراین با توجه به چنین خاستگاه ژئوپلیتیکی، نه اسرائیل، نه آمریکا و نه هیچ کشور دیگری با نفوذ در همسایگان شمالی و شمال غربی ایران نمی تواند خاستگاه ژئوپلیتیکی را تغییر دهد و یا به نوعی ایران را در حصرو و انزوای ژئوپلیتیکی قرار دهد؛ بله مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس نفوذ هایی از جانب اسرائیل در اقلیم کردستان عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان و قره باغ شکل گرفته است و کسی منکر آن نیست. شاید از این مناطق هم ضرباتی امنیتی به ایران وارد شده باشد که در پرسش های قبلی هم به آن اشاره کردم این مسئله از قبل وجود داشته است، ولی مسائل امنیتی و نظامی نمی تواند به معنای موفقیت تل آویو در تغییر بافت ژئوپلتیکی منطقه علیه ایران باشد.

روی ترکیه تمرکز کنیم. طبق گفته شما ترکیه به عنوان یکی از سه قدرت اصلی خاورمیانه در کنار ایران و عربستان برنامه جدی برای ارتقاء روابط با اسرائیل دارد، کما اینکه اردوغان به جای سفر به ایران حضور در ریاض و احیای روابط با سعودی ها را در دستور کار قرار داد و همچنین علاوه بر سفر اسحاق هرتزوگ، رئیس جمهور اسرائیل اکنون اردوغان به دنبال سفر بنت به ترکیه است. بماند که اخیرا شاهد سفر مولود چاووش اغلو، وزیر امور خارجه ترکیه به اسرائیل هم بودیم. آیا آنکارا جدی تر از تل آویو خواستار حصر ژئوپلتیک ایران نیست؟

همانگونه که ریشه تحرکات دیپلماتیک و تلاش های خارجی اسرائیل در منطقه حاشیه خلیج فارس به وضعیت شکننده داخلی در سرزمین های اشغالی باز می گردد. ترکیه هم در وضعیت مشابه با یک بحران اقتصادی و تورم بالای ۷۰ درصد دست و پنجه نرم می کند. این وضعیت به قدری جدی است که بسیاری دولت اردوغان را نزدیک به ورشکستگی کامل می دانند. لذا وضعیت اردوغان در آستانه انتخابات وضعیتی کاملاً شکننده است. بنابراین ترکیه برای ثبات داخلی به خصوص در حوزه اقتصادی نیم نگاه جدی به تحولات دیپلماتیک دارد. از این رو ترکیه ضمن احیای روابط با عربستان سعی دارد از طریق اسرائیل و ارتقای روابط با صهیونیست ها حمایت آمریکا را هم داشته باشد که به اصطلاح وضعیت اقتصادی و تجاری خود را بهبود بخشد. به همین دلیل است که بعد از سفر اسحاق هرتزوگ به ترکیه ما شاهد آن بودیک که بعد از گذشت ۱۵ سال اولین سفر وزیر خارجه ترکیه به سرزمین های اشغالی هم رقم خورد. در عین حال اردوغان بر سر قتل جمال خاشقجی حاضر به معامله سیاسی با سعودی‌ها شد تا حمایت مالی آنها را کسب کند. بنابراین اردوغان شاید برای مرتفع کردن مشکلات داخلی به صورت ناخواسته و تحمیلی سفری به عربستان سعودی داشته باشد و یا مقامات اسرائیلی را به ترکیه دعوت کند. هرچند که در همین رفت و آمدهای مقامات ترکیه ای و اسرائیلی، آنکارا بارها بر حق فلسطینی ها هم تاکید داشته است. شاید برخی آن را یک لفاظی دیپلماتیک از جانب دولت اردوغان بدانند، اما به هر حال نشان می دهد سیاست دوستی با ریاض و تل‌آویو با اکراه از جانب آنکارا پی گرفته می شود. مهمتر از همه اینها ما باید به مسئله کردی هم نگاه کنیم که جدی ترین پاشنه آشیل نظامی و امنیتی ترکیه به شمار می رود. اردوغان به نام مقابله با کردها اقدامات تهاجمی را در سوریه و عراق انجام داده است که گویا تمامی هم ندارد. اینها علاوه بر سرکوب جدی کردها در خود ترکیه است. قطعا دولت اردوغان در شرایط بد اقتصادی فعلی و تورم بالای ۷۰ درصد نمی‌تواند همه سیاست های هزینه رای خود را به صورت همزمان پی بگیرد. شاید در یک نگاه ترکیه چندان روابط حسنه ای با ایران طی سال های اخیر نداشته است، اما اردوغان نمی تواند در مقابل منافع همسایه قدرتمندی مانند جمهوری اسلامی ایران دست به بازی خطرناکی بزند.

بر خلاف ارزیابی شما، ترکیه نقش کلیدی در تحولات و تغییرات زیرپوستی ژئوپلتیک منطقه قفقاز جنوبی علیه ایران دارد. بعد از حواشی مربوط به جاده گوریس – قاپان، تلاش مشترک آنکارا و باکو برای ایجاد کریدور تحمیلی و موهوم زنگه زور به ارمنستان و جمهوری اسلامی با هدف دسترسی ترکیه از جمهوری نخجوان به جمهوری آذربایجان و نهایتا رسیدن به دریای خزر و به دنبالش احتمال باز شدن پای ناتو به دریای خزر هم مطرح است. از طرف دیگر تروئیکای ترکیه، جمهوری آذربایجان و گرجستان با هدف انزوای ژئوپلتیک ارمنستان و قطع دسترسی ایران به بازارهای اروپا هم سعی در حصر تهران دارند. اینجاست که پاره ای از کارشناسان خطر و تهدید اردوغان را به مراتب جدی تر از بنت و بن سلمان می دانند. غیر از این است؟

متاسفانه تحولات منطقه قفقاز جنوبی همواره طی سه دهه گذشته محل مناقشه سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی و دفاعی بوده و منطقه قره باغ هم به عنوان استخوان لای زخم عمل کرده است. در زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی تلاش‌های دیپلماتیک وافری برای گفت وگو و حل و فصل سیاسی این مناقشه شکل گرفت تا جایی که از روسای جمهور وقت جمهوری آذربایجان و ارمنستان برای سفر به ایران برای رسیدن به توافق دعوت به عمل آمد، اما متاسفانه تحولات مربوط به منطقه شوشا مذاکرات و تلاش های مرحوم هاشمی رفسنجانی را به هم زد. در حالی که ما در نقش اول قره باغ نقش بسیار تعیین کننده ای داشتیم، در جنگ دوم قره باغ، یعنی جنگ ۴۴ روزه پاییز سال ۲۰۲۰ کم‌کاری‌های دیپلماتیکی شکل گرفت. با اینحال هنوز هم وزن و جایگاه ژئوپلتیک ایران در منطقه قفقاز جنوبی را نمی توان نادیده گرفت. چون ایران تنها همسایه ای است که با منطقه قره باغ هم مرز است. در راستا سوال شما شاید ترکیه در کنار جمهوری آذربایجان تلاش‌هایی برای تحمیل دالان یا کریدور زنگه زور به ایران و ارمنستان دارد، اما اگر بخواهیم به کُنه مسئله ورود کنیم این تلاش ها منبعث از خوانش های پان ترکیسم و یا پان آذریسم است. اگر به این دو جریان نگاه کنیم از ریشه و جایگاه جدی در منطقه برخوردار نیستند که بتواند منشاء اثر برای تغییرات ژئوپلتیک قفقاز جنوبی باشند. شاید برخی نشست ها، همایش ها و گردهمایی های در خاک جمهوری آذربایجان، نخجوان و یا ترکیه در این رابطه شکل گرفته باشد، اما تغییر اقتضائات ژئوپلتیک و جغرافیایی چیزی نیست که بخواهیم با یک نگاه ناسیونالیستی و شوونیستی آن را تغییر دهیم. البته ضعف‌های نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان طی سال های اخیر و به خصوص در جنگ دوم قره باغ بر کسی پوشیده نیست که فشارها و انتقادات جدی را در ساختار سیاسی برای وی رقم زده است، ولی اگر واقعاً ترکیه و جمهوری آذربایجان به دنبال ایجاد کریدور زنگه زور هستند قطعاً باید دسترسی ایران به ارمنستان از طریق خاک نخجوان، ذیل احیای خط آهن شوروی صورت گیرد. این خواسته ای است که به صورت مشترک از سوی تهران و ایروان مطرح شده است. ضمنا نباید فراموش کرد که با وقوع جنگ اوکراین و تبعات آن بر نظم جهانی اکنون اهمیت کریدور شمال - جنوب به مراتب پررنگ تر از قبل شده است. هم اروپایی‌ها برای رسیدن به آسیای میانه، آسیای جنوبی آسیای و شرقی از خاک ایران به این کریدور نیاز دارند و بالعکس. پس عملا حذف و حصر ایران از نظر ژئوپلتیکی در منطقه قفقاز محلی از اعراب ندارد. در ضمن پررنگ تر شدن ایران در سوآپ گازی ترکمنستان و جمهوری اذربایجان هم عملا نفوذ ژئوپلتیکی ایران در این منطقه به شکل چشم گیری ارتقا می دهد که پس از سفر هفته گذشته سردار بردی محمداف، رئیس جمهوری ترکمستان به ایران و تاکید تهران بر اجرای سوآپ گازی عملا این طرح در مسیر اجرای کامل قرار گرفته است.

 علیرغم نکات شما همان طور که در سوال قبل گفته شد ایجاد کریدور زنگه زور علاوه بر باز شدن پای ترکیه به جمهوری آذربایجان و دریای از طریق خاک نخجوان و ارمنستان می تواند پای ناتو را هم به این منطقه باز کند و این یعنی تغییر بافت ژئوپلتیک منطقه و نیز تغییر بافت امنیتی؟

ببینید ترکیه از سال ها پیش عضو مهم ناتو به شمار می‌رود و در خاک خود پایگاه های مهمی را هم به این نیروها اختصاص داده است. اما این که ترکیه بخواهد از طریق خاک ارمنستان و در کنار مرزهای ایران ضمن رسیدن به جمهوری آذربایجان و دریای خزر پای ناتو را هم به این مناطق باز کند، نه منطقی است، نه عقلانی و نه شدنی.

 به چه دلیلی؟

 چون علاوه بر حساسیت های مسکو، بارها و بارها ایران در خصوص هرگونه تغییر ژئوپلتیک در منطقه قفقاز جنوبی هشدارهای لازم را داده است، چه برسد به آنکه در سایه رسیدن ترکیه به آذربایجان شاهد باز شدن پای ناتو در این مناطق هم باشیم. این جز خطوط قرمز ایران است و باکو و آنکارا هم به خوبی بر آن واقفند.

 در خصوص منطقه آسیای میانه چطور. چون برخی معتقدند به دلیل تمرکز بیش از حد جمهوری اسلامی ایران بر خاورمیانه عربی، ذیل محور مقاومت آنگونه که باید برنامه ریزی برای مناطق مانند آسیای میانه در دستور کار دولت ها قرار نگرفته است. به همین دلیل منطقه آسیای میانه هم عملاً در دست ترکیه قرار دارد؟

این آسیب شناسی شما تا اندازه ای درست است. به هر حال متاسفانه در دولت روحانی تمرکز جدی و بیش از حدی روی برجام  صورت گرفت و بعد از آن هم در سایه خروج دونالد ترامپ از توافق هسته ای بیشتر تلاش ها روی احیای آن بود. به همین دلیل سیاست خارجی منطقه ای آنگونه که باید در دستور کار دولت سابق نبود. حال با روی کار آمدن دولت رئیسی برنامه جدی برای ارتقای روابط با همسایگان از کشورهای حاشیه خلیج فارس تا آسیای میانه در دستور کار است. رسمیت بخشیدن به حضور ایران در پیمان شانگهای، ارتقای جایگاه پیمان اکو، سفرهای مداوم به کشورهای حاشیه خلیج فارس، در کنارش سفر به تاجیکستان ترکمنستان و بالعکس، سفر مقامات قطری، عمانی، ترکمنستانی، تاجیکستانی و در هفته جاری سفر رئیس جمهور قزاقستان به ایران نشان می‌دهد که در همین ۹ ماهی از عمر دولت سیزدهم گذشته است سیاست خارجی در افزایش نقش ایران در منطقه با هدف احیای روابط و پوست اندازی در مناسبات با همسایگان به شدت جدی عمل کرده است. در همین راستا راه‌اندازی خط تولید پهپاد در تاجیکستان توسط سردار سرلشکر محمد باقری هم باید در این چارچوب مورد ارزیابی قرار گیرد که نشان می دهد علاوه بر دیپلماسی اقتصادی و تجاری، دیپلماسی دفاعی و نظامی هم در دستور کار قرار گرفته است.

دور خوردن ایران در بندر چابهار توسط هندوستان، پاکستان و چین نیز به معنای تغییر ژئوپلتیک منقطه علیه تهران نیست؟

این یک واقعیت انکارناپذیر است که ما به هر دلیلی نخواهیم یا نتوانیم از فرصت ها استفاده کنیم دیگر کشورها منتظر ما نمی مانند. دیپلماسی یعنی استفاده هر سریع تر از فرصت ها در راستای تحقق منافع ملی. اگرچه در زمان دولت سابق تلاش هایی برای استفاده از بندر چابهار شکل گرفت و قراردادهایی هم با هندی‌ها بسته شد، اما متاسفانه کم‌کاری‌های برای تحقق آن قراردادها در کنار آن برخی فشارهای آمریکایی‌ها را هم نباید نایدهد گرفت. با اینحال بی شک کم کاری دستگاه سیاست خارجی و دولت سابق سبب شد که هندی ها هم تمایل و توجه جدی سابق برای استفاده از بندر چابهار از دست بدهند. در این بین پاکستانی ها علیرغم تمام مشکلات خود با هندی ها سعی کردند دهلی نو را برای استفاده است بندر گوادر ترغیب کنند. البته هنوز هم دیر نشده است و قطعاً می توان با تلاش‌های دیپلماتیک دوباره هندی ها، چینی ها و ژاپنی ها را برای استفاده از این بندر مجاب کرد. خصوصا که شاهد سفر سه روزه حسین امیرعبداللهیان و پس از آن سفر تیم اقتصادی وزارت امور خارجه به هندوستان بودیم که می تواند موتور محرکه ای برای بازگشت هندی ها به بندر چابهار باشد. اگر این تلاش های دیپلماتیک به صورت مداوم در دستور کار دولت سیزدهم قرار بگیرد می توان امیدوار بود./ شرق

 
 
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات