یکی از موضوعات و مسائل مهم که نقش تعیینکنندهای طی حدود دو دهه گذشته در سیاست خارجی و حتی سیاست داخلی جمهوری اسلامی ایران به جای گذاشته، موضوع هستهای است[...]
یکی از موضوعات و مسائل مهم که نقش تعیینکنندهای طی حدود دو دهه گذشته در سیاست خارجی و حتی سیاست داخلی جمهوری اسلامی ایران به جای گذاشته، موضوع هستهای است. آخرین دور مذاکرات مرتبط با این موضوع در کشور قطر برگزار شد؛ گفتوگوهایی که با عنوان و هدف مذاکره برای رفع تحریمها صورت گرفت، اما ابعاد و حواشی دیگری هم پیدا کرد. در ادامه مذاکرات دوحه، خبرگزاری بلومبرگ به نقل از سه دیپلمات اروپایی گزارش داد، مذاکرات رفع تحریم در دوحه قطر، پس از سفر رئیسجمهور آمریکا به غرب آسیا احتمالاً دوباره از سر گرفته میشود. نظر به اهمیت مسائل پیش آمده در این زمینه نکات زیر از نظر میگذرد.
* چرا قطر؟
نخستین پرسش این است که چرا قطر میزبان مذاکره غیر مستقیم بین ایران و آمریکا شد؟ واقعیت این است که کشور قطر و امیر آن نقش سازندهای را در چند ماه اخیر در تحولات هستهای داشتهاند. قطر در دوره اخیر نشان داد، مایل است برای رفع اختلافات پدید آمده، ایده و راهکار ارائه کند. همچنین قطر بر خلاف برخی کشورهای حوزه جنوبی خلیجفارس که با رویکردی مداخلهآمیز ادعا میکنند باید جزئی از اضلاع مذاکرات هستهای باشند، هرگز چنین سیاستی را دستکم در بخش اعلامی پیگیری نکرده است. قطر در دوره فشار حداکثری ترامپ و نیز در ماجرای تداوم تحریمهای ظالمانه علیه ایران سعی کرده است نه تنها بخشی از مسئله نباشد، بلکه کوشیده تسهیلگر امور اقتصادی و سیاسی برای ایران نیز باشد.
* فرم و ماهیت مذاکرات
نکته مهم در پاسخ به این پرسش که چرا در نشست قطر، روسیه و چین و تروئیکای اروپایی حاضر نیستند، آن است که اصولاً مذاکرات هستهای به معنای بخش فنی و تکنیکال آن و نیز تعیین تعهدات طرفهای مختلف به پایان رسیده است. آنچه باقیمانده اصرار جمهوری اسلامی ایران بر حل چند موضوع تحریمی از سوی آمریکاییهاست که هر چند تعداد آنها بسیار کم است، اما تأثیرگذاری مستقیم بر شکلگیری توافق قوی و پایدار و قابل اتکا دارد. موضوعاتی که ضرورتاً آمریکاییها باید بپذیرند. نکته اساسی دیگر در این زمینه آن است که ایران تجربه تلخ خروج آمریکا از برجام و بیعملی تروئیکای اروپا را پیش روی خود دارد. دولت وقت ایران در آن دوران اولاً تصور میکرد که آمریکا به تعهدات برجامیاش پایبند خواهد ماند، که نماند؛ ثانیاً در مرحلهای که ترامپ برجام را کنار گذاشت تا مدتها منتظر ماند که اروپا ساز و کار مالی جایگزین راه بیندازد که از اروپاییها نیز آبی گرم نشد. هر چند در دولت قبل همواره بر این موضوع تأکید شد که باید بر اساس بیاعتمادی به غرب و به ویژه آمریکا توافق هستهای طراحی شود، اما در نهایت این ضرورت مهم تحقق پیدا نکرد و آنچه واقع شد خسارتهای برجام برای ملت ایران بود. در دوره جدید، اما بسیار طبیعی است که ایران از گذشته درس بگیرد و برجامی که قرار است احیا شود، باید قابل اتکا، پایدار و در برگیرنده انتفاع اقتصادی مردم ایران باشد. در حالی که تروئیکای اروپا و آمریکا اراده لازم برای رفع تحریمها از خود نشان نمی دادند، افراد و تفکری وابسته به غرب در ایران کوشش بسیار کردند تا در مقطعی روسیه را بر همزننده مذاکرات و عامل به نتیجه نرسیدن توافق معرفی کنند؛ اما دیری نپایید که روسیه مسیر سازگاری با ایران را در پیش گرفت و دولتی که هنوز حاضر نشده پیوند خود را با تحریمها بگسلد و راه احیای برجام را هموار کند، آمریکای محبوب غربگرایان است. درباره مذاکره دوحه، لازم است به این موضوع مهم اشاره کرد که تغییر جغرافیای مذاکرات تغییری در سیاستها و خطوط قرمز تعیین شده کشور ایجاد نخواهد کرد؛ برای نمونه، مذاکره صورت گرفته در قطر به معنای آغاز مذاکرات کشور با طرفهای غربی بر سر مسائل منطقهای و موشکی نیست و نخواهد بود و این مسائل برای جمهوری اسلامی ایران همچنان غیرقابل مذاکره است.
* ایران و واقعبینی در مذاکرات
گفتنی است، رویکرد واقعبینی متناسب با منافع ملی رویکرد قطعی حاکم بر تحولات و مذاکرات هستهای جمهوری اسلامی ایران طی حدود دو دهه اخیر به شمار میآید. ایران ثابت کرده است، بر اساس منافع ملی تصمیمات اساسی و حتی دشوار را نیز گرفته است. مهمترین تصمیم در این روند حدود 20 ساله که مورد توجه واقع شده است، مذاکره با آمریکا در زمینه هستهای است که حساسیتهای بالایی داشته و بسیار بحثبرانگیز ظاهر شده است. جمهوری اسلامی ایران با رویکرد واقعبینی توأم با عقلانیت نسبت به مذاکره با آمریکا متناسب با شرایط زمانی و مکانی چند گونه مذاکره را در دستور کار قرار داده است. نخست نفی مذاکره مستقیم و مذاکره و انتقال پیام از طریق واسطهها؛ دوم مذاکره غیرعلنی(مذاکرات عمان در سال 1391) و سوم مذاکره مستقیم در دوره آقای روحانی. این سیالیت و انعطاف جمهوری اسلامی ایران گویای رفتار و کنشهای مدبرانه و عقلائی جمهوری اسلامی ایران است. بیان این نکته از این منظر اهمیت دارد که متناسب با منافع ملی ایران و بنا به دلایل اجتماعی و سیاسی ایران سیاستهای لازم را در پیش گرفته است و اینگونه نیست که برخی سیاست ایران را در این زمینه سختگیرانه، بسته و غیرقابل انعطاف به تصویر میکشند.
* روایت و واقعیت مذاکرات هستهای
در دورههای گوناگون مذاکرات هستهای به ویژه در مقطع اخیر، بین آنچه روایت میشود با آنچه واقعیت هست، تفاوتهای اساسی وجود دارد. واقعیت آن است که بررسی اطلاعات آشکار و پنهان گویای آن است که آمریکا با روشهای مختلف و حتی از سر استیصال و التماسخواهان بازگشت ایران به توافق هستهای است. در این باره سخن بسیار است و هر چند ایران اعلام کرده بر اساس قواعد شرع به سمت ساخت سلاح هستهای حرکت نخواهد کرد؛ اما در آمریکا یک اجماع فراگیر وجود دارد که زمان گریز هستهای ایران از بیش از دو سال در دوره اوباما به کمتر از یک ماه در شرایط کنونی رسیده است. بنابراین آنها میکوشند از طریق توافق هستهای دستکم در بخش هستهای قدرت تولید شده برای ایران را مهار کنند. اما آنچه از سوی دستگاه رسانهای وابسته به غرب روایت میشود، این است که آمریکا در موضعی قرار دارد که به توافق نیازی نمیبیند و از آن سو ایران چاره و گزینهای جز پیوستن به برجام پیشرو ندارد. دستکاری در بازار ارز، ایجاد برخی مسائل امنیتی، صدور قطعنامه در شورای حکام علیه ایران، توقیف نفتکش ایران از سوی یونان و در آخرین نمونه تحریم 23 شرکت چینی به اتهام ارتباط ایران و روسیه در روز جمعهای که گذشت، همگی برای معتبرسازی روایت دروغین قرار دادن ایران در شرایط مخاطره آمیز اقتصادی، سیاسی و امنیتی است، تا بلکه ایران با درک خطرها و در نهایت پذیرش حداقلها توافق هستهای را بپذیرد.
* دورنمای مذاکرات دوحه
از زمان آغاز مسئله هستهای تاکنون که مذاکرات دوحه در جریان است، نظام جمهوری اسلامی ایران دو هدف مهم را مد نظر داشته است. اولاً رفع تحریمهای ظالمانه که علیه اقتصاد کشور پدید آمده است و ثانیاً صیانت از صنعت راهبردی و تعیینکننده هستهای کشور به گونهای که کشور و مردم بتوانند از مزایای فراوان این دانش و صنعت بهره ببرند. اصل اساسی در تحلیل عملکرد جمهوری اسلامی ایران در زمینه مذاکرات هستهای توجه دادن افکار عمومی به این نکته کلیدی است که قاعده ثابت و سیاست تغییرناپذیر کشور اطمینان از تحقق انتفاع اقتصادی ملت ایران است. بقیه امور مرتبط از قبیل روشهای مذاکره، محل مذاکره و... مسائل تاکتیکی به شمار میآید. این موضوع مرکز ثقل سیاست ایران در مذاکرات دوحه است. ایران برجام را برای احیای برجام نمیخواهد، همچنان که مذاکره را برای مذاکره نمیخواهد؛ احیای برجام برای آن است که تحریمهای ظالمانه برطرف شود و کشور از ظرفیت پدید آمده از ناحیه رفع تحریمها منفعت اقتصادی ببرد. برخی افراد و رسانهها بیان کردهاند که ایران در روند مذاکرات مربوط به موضوع هستهای در نهایت «تصمیم دشوار» را خواهد گرفت. در پاسخ باید متذکر شد که جمهوری اسلامی برای انتفاع اقتصادی کشور تصمیمات دشوار فراوانی گرفته است، تصمیمات مبتنی بر موافقت با محدودیتهای فنی در بخش هستهای، پذیرش نظارتهای گسترده و مواردی از این دست مصادیقی از اتخاذ تصمیمات دشوار از سوی ایران به حساب میآید. اما نکته اساسی آن است که عدول از انتفاع اقتصادی کشور و گذاشتن نام «تصمیم دشوار» بر روی آن با هیچ عقل و منطقی سازگاری ندارد. توافقی که در نتیجه آن منافع اقتصادی مردم تحقق پیدا نکند، بودن و نبودن آن برای کشور چه اهمیتی دارد؟ با برخی افراد مغرض و کسانی که آگاهانه واقعیتها را جابهجا میکنند حرفی نیست، اما ملت ایران باید در جریان امر قرار بگیرند که تیم مذاکرهکننده کشور بر اساس تجربیات تلخ گذشته و فریبکاری غرب و به طور مشخص بدعهدی آمریکا، هیچ اولویتی به جز منافع اقتصادی که احیای برجام باید برای ملت ایران به همراه داشته باشد، ندارد و توافقی که این ملاحظه اصولی در آن تأمین نشود، مورد تأیید ایران قرار نخواهد گرفت.