در حال حاضر، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به بستر اصلی کنشگری در جریان رویدادهای سیاسی تبدیل شده است؛ اما نوع محتواهای تولید شده در این فضا، لحن آنها و همچنین قالببندی شخصیتها و جریانها در بسترهایی، مانند توئیتر، اینستاگرام، تلگرام و سایر برنامهافزارها اگر تحلیل محتوا شوند، فضایی سیاه، بنبستنما، ناامیدساز و دروغپرداز را در ورای روندها و رویدادهای سیاسی نشان خواهند داد. از حیثیتی کردن منازعه توئیتری بین رویکرد انتقادی اصلاحطلبان و حمایت نسبی اصولگرایان از دولت تا مقصرنمایی رهبری در کاستیها و نارساییهایی که دیگران مسبب آن بودهاند، بخشی از این کنشگری بیاخلاقانه در سیاست و رسانه است. به راستی اخلاق با سیاست چه رابطهای در این فضای کنشگری دارد؟
چیستی رابطه اخلاق و سیاست در اندیشه غربی
اخلاق به مجموعه صفات روحی و باطنی انسان اشاره دارد که با تخلق به آنها سلوک و حیات انسان انسانیتر و ایصال به سعادت هموارتر میشود. البته هدف سیاست هم در اسلام، هدایت و رهبری جامعه و رساندن مردم به سعادت است؛ در واقع، هر دو به دنبال سعادت بشر هستند. رابطه اخلاق و سیاست از مهمترین مباحث فلسفی و اندیشه سیاسی است. نوع بشر همواره در میان دو نیروی متضاد از یک سو «اخلاق» و تمام فضیلتهای مربوط به آن و از سوی دیگر «قدرت» و همه مسائل وابسته به آن در جدال و تکاپو بوده است. در یک دستهبندی کلی، برخی از اندیشهورزان بر جدایی اخلاق و سیاست تأکید داشتهاند و برخی معتقد به تقدم سیاست بر اخلاق و گاه یگانگی اخلاق و سیاست هستند.
شاید نخستین مطالبی که در این باب در اندیشه مغرب زمین مطرح شد، به ارسطو تعلق داشته باشد. ارسطو با خلق اثر نیکوماخوس، اخلاق را دیباچهای برای ورود به عرصه سیاست دانست. از نظر ارسطو و قدمای یونان باستان سیاست حوزهای بود که فضیلت و سعادت و اخلاق اجتماعی را در جامعه و مدینه به منصه ظهور میرساند. با ظهور و بروز رنسانس و تجدد و مدرنیته در غرب، رابطه اخلاق و سیاست متحول و متفاوت شد.
ماکیاول نسبت و رابطه میان اخلاق و سیاست را در گسستی از گذشته و دوران کلاسیک تعریف کرد و به اعتقاد وی سیاست هدفی جز کسب قدرت و حفظ و اعمال آن ندارد. ماکیاول رابطه اخلاق و سیاست را به گونهای تعریف کرد که در آن اخلاق تابع و خادم سیاست و قدرت قرار گرفت. حال چنین پرسشی را میتوان مطرح کرد که در بینش قرآنی رابطه میان اخلاق و سیاست به چه صورت تعریف شده است؟
اخلاق و سیاست در اسلام و بازآفرینی آن در جامعه
قرآن کریم اساس نظام اسلامی را بر پایه عدالت، آزادی، مردمگرایی، نظم، سلامت و سعادت بشری وضع کرده است. در اندیشه اسلامی اخلاق از جایگاهی بسیار مهم برخوردار است که جملهای از پیامبر اکرم(ص) نقل میشود که «من مبعوث شدهام برای تکمیل و تتمیم فضیلتهای اخلاقی.» در اسلام، خدا هم مبنا و هم غایات فضایل اخلاقی است و همه مفاهیم عمده زندگی سیاسی اجتماعی انسان، مانند حق، عدالت، صلح، همزیستی، تقوا، معنویت، راستی و درستی، صداقت و امانتداری در مسیر خداوند معنی پیدا میکند.
اما اگر برای دستیابی به هدف نهایی بازآفرینی رابطه اخلاق و سیاست در جامعه، به آیات اخلاقی و سیاسی قرآن کریم مراجعه کنیم، نتایج زیر حاصل میشود که کاربست آنها میتواند بشر گمگشته در حیرانی سرعت تحولات واقعی و روایتهای چندگانه و دروغ از آنها را به ساحل آرامش و انتخاب درست رهنمون شود.
الف ـ اصول و ارزشهای بنیادین اخلاقی: منظور از اصول آن دسته از فضایل اخلاقی است که نسبت به سایر فضایل اخلاقی در اولویت قرار داشته و به منزله اصل و ریشه برای به وجود آمدن سایر فضایل به حساب میآید. این اصول عبارتند از: تقوا، ایمان، تزکیه و تهذیب نفس و عدالت.
ب ـ اصول و ارزشهای بنیادین سیاسی: این اصول عبارتند از: عدالت، امنیت، آزادی، قدرت و مشروعیت حکومت.
با جمعبندی آیات اخلاقی و سیاسی به یک سری اصول تحت عنوان اخلاق سیاسی در قرآن کریم میتوان رسید که یک سری اصول اخلاق سیاسی در حوزه سیاست داخلی و سیاست بینالملل ارائه میدهد. در قرآن کریم، اخلاق از مبانی مهم و جهتدهنده به سیاست به شمار میآید و تصمیمات سیاسی باید تحت تأثیر آن گرفته شود.
مقایسه اخلاق سیاسی در اسلام و غرب و تأثیر آن بر حکمرانی
اهمیت اثبات رابطه اخلاق و سیاست در این است که ایجاد پیوند میان اخلاق و سیاست یا تحکیم آن، چه در حوزه نظر و چه در حوزه عمل، ضرورتی حیاتی برای نجات انسان و جامعه انسانی است. در متون اسلامی تأکید شده است، رعایت موازین و اصول اخلاقی از جانب کارگزاران و زمامداران سبب عدل، قسط، رشد و کمال انسانها و جامعه آنها میشود و اگر سیاستمداران و حاکمان به اصول اخلاقی و الهی پایبند نباشند، باعث گسترش استکبار و ظلم و فساد و در نتیجه تباهی و سقوط انسانیت میشوند.
قرآن کریم و نهجالبلاغه دستورات اخلاقی و سیاسی را به صورت جامع در اختیار انسان قرار داده است تا جامعه به سمت پیشرفت و تعالی مادی و معنوی حرکت کند. در دوره معاصر و با فروپاشی شوروی سابق، گفتمان غالب در تمام عرصهها از جمله اخلاق در دنیای غرب، الگوی اخلاق سیاسی ماکیاولی است؛ به اعتقاد نگارنده اخلاق سیاسی برآمده از دل قرآن و کلام بی همتای امیرمؤمنان میتواند نماینده شایستهای از طرف دنیای اسلام قرار گرفته و به مثابه بدیلی نیرومند در برابر نوع غربی «سیاست منهای اخلاق» قد علم کند.
ماكیاولی با این استدلال كه حفظ و تحكیم قدرت سیاسی، نادیده انگاشتن قواعد اخلاقی را ایجاب میکند، به شهریار رهنمود میدهد كه صرفاً برای پیشبرد اهداف به قانون و روشهای اخلاقی تكیه نكند و در صورت نیاز و به تعبیر خود او از روشهای غیرانسانی (حیوانی) نیز بهره جوید. ماكیاولی داشتن خصال شیر و روباه و به كار بردن عاقلانه آن را برای پادشاه ضروری میداند. شیر مظهر شجاعت و دلاوری و روباه سنبل مكر و نیرنگ است. پس شهریار باید به صفات روباه آشنا باشد كه دامها را تمییز دهد و باید شیرصفت باشد كه گرگ را فراری دهد.
این در حالی است که امام خمینی(ره) معتقد بود سیاست، هدایت جامعه در جهت مصالح دنیوی و اخروی است و بر یگانگی اخلاق و سیاست دینی تأکید میکرد. امام(ره) با صراحت میفرمایند: «سیاست، خدعه نیست، سیاست یک حقیقتی است، سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره میکند، خدعه و فریب نیست، این همهاش خطاست. اسلام، اسلام سیاست است، حقیقت سیاست، خدعه و فریب نیست.»
سخن پایانی
وقتی سخن از رابطه اخلاق و سیاست در جمهوری اسلامی ایران مطرح است، عمدتاً منظور آن است كه نظام سیاسی وظیفه دارد، زمینههای رشد و بالندگی اخلاق فردی و اجتماعی را فراهم كند، كارگزاران نظام حسن خلق داشته و پایبند به ارزشهای اخلاقی باشند و هم اینكه از وسایل و ابزار ارزشمند و اخلاقی برای پیگیری اهداف سیاسی بهره برداری کند. به طور كلی، سیاست از ارزشهای اخلاقی تأثیر میپذیرد و از آن تبعیت میكند و کنشگری سیاسی جریانها، گروههای سیاسی و رسانهای و نظام مدیریتی کشور از اصول اخلاقی پیروی میکند، تا ساختیابی جامعه دینی به ثمر برسد. با این نگاه به تربیت اخلاقی و سیاسی نیازمند هستیم.