یکی از بزرگترین آثار انقلاب اسلامی ایران در بدو پیروزی، تغییر نظام قدرت به سوی ارزشهای دینی و شالودهافکنی ساختارهای مستقر آن بود. آنچه از سال 1357 به بعد اتفاق افتاد، به چالش کشیده شدن ساختار قدرت در ایران و البته جهان بود؛ از این رو طبیعی است که کشورهای مدعی قدرت به دنبال مقابله با این ساختارشکنی و شالودهافکنی باشند. بیش از چهار دهه که از عمر پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی میگذرد، ایران ما با انواع جنگها و تفرقهافکنیهای دشمنان مواجه بوده؛ اما خم به ابرو نیاورده است.
اهمیت جهاد تبیین
برای تقابل با جنگ روایتها، اولین کار ارائه روایت صحیح با زبان استدلالی، ساده و قابل فهم برای عموم است. متأسفانه امروز در مقابل غول رسانهای ضدانقلاب و اربابان استعمارگران، عملکرد رسانههای جبهه انقلاب قابل انتقاد است؛ در حالی که پیشتر رهبر فرزانه انقلاب جهاد تبیین را از مهمترین جهادها برشمرده بودند و رسالت نیروهای وفادار به انقلاب را در امر تبیین حقایق جامعه بسیار سنگین معرفی کرده بودند.
ایشان در پایان مراسم اربعین حسینی سال 1400 تأکید کردند: «شما جوانان عزیز و دانشجویان عزیز که به معنای واقعی کلمه میوه دل ملّت و امید آینده این کشورید، به مسئله «تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراهکنندهای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدفهای بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است و دچار ابهام نگهداشتن افکار و رها کردن اذهان مردم و به خصوص جوانها، «حرکت تبیین» خنثیکننده این توطئه دشمن و این حرکت دشمن است. هرکدام از شما بهعنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید.»
هدف دشمن؛ سلب اعتماد جامعه
معاندان در آنسوی مرزها، نیک میدانند که جمهوری اسلامی ایران به منزله یک نظام سیاسی، تنها زمانی میتواند ساختارشکن و شالودهافکن به حیات خود ادامه دهد که از سرشتی انقلابی برخوردار باشد. تاریخ سیاسی ایران و جهان گواه این است که حکومتها از نظر اقتصادی و نظامی هر اندازه قدرتمند باشند، بدون پشتوانه مردمی، روزی زمین خواهند خورد و به حیات خود پایان خواهند بخشید. این قضیه کلی در تاریخ، سبب شده است تا جریانهای انحرافی یا استعماری اگر امکان براندازی حکومتهای معارض را در کوتاهمدت و بهواسطه قدرت نظامی نداشته باشند، طرحی میانمدت یا برنامهای بلندمدت بریزند که به واسطه آن بتوانند اعتماد جامعه را از آن نظام سیاسی سلب کنند و از این رهگذر کمر آن حکومت را بشکنند.
جورچین جنگ نرم
در دنیای قدرتمند ارتباطات امروز، رسانههای معاند از ابزار جنگ روایت بهخوبی بهره جستهاند. آنها در شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی، از هر وسیلهای برای تصاحب فکر و ذهن مخاطب استفاده میکنند تا بتوانند در این فضا ایدئولوژی و اهداف خود را از طریق تولید محتوای رسانهای به جامعه هدف خود القا کنند؛ در همین راستا با ساخت روایتهای جعلی و دروغین که بهمرور زمان باورپذیر شدهاند، برای خود تولید قدرت میکنند؛ بهعبارتدیگر جنگ روایتها قطعهای از جورچین جنگ نرم است. دشمنان جمهوری اسلامی ایران بهوسیله این ابزار قدرتمند، سرمایه اجتماعی و البته قدرت نرم نظام اسلامی را نشانه گرفتهاند تا با نفوذ، روایتهای جعلی و موازی از یک واقعه و تعمیم ناکارآمدی از جزء به کل نظام، به خیال خام خود از سرمایههای اجتماعی نظام جمهوری اسلامی ایران بکاهند.
۱۷ هزار روایت جعلی
در اقدامی مشابه سال 1388 و سودای انقلاب مخملی در ایران، پس از اعلام خبر فوت مهسا امینی شاهد ناآرامی بودیم. در این گزارش فرصت پرداختن به اقدام برخی سلبریتیها در دامن زدن به وقایع اخیر و حمایت بایدن و ترامپ از آنها را نداریم؛ اما این مسئله را بررسی میکنیم که چگونه رسانههای معاند از این جریان روایتهای موازی و بعضاً جعلی ساختند؟ در این راستا، خبرگزاری فارس خبری را منتشر کرد که نتیجهای جز رسوایی رسانههای فارسیزبان نداشت. عملکرد پنج رسانه بیبیسی فارسی وابسته به دولت انگلیس، ایران اینترنشنال وابسته به دولت سعودی، صدای آمریکا و رادیو فردا وابسته به دولت آمریکا، من و تو وابسته به جریان بهائیت و صفحات مجازی آنها نشان میدهد، این رسانهها طی ۲۵ روز (۲۳ شهریور تا ۱۶ مهر) ۱۷۳۱۲ دروغ درباره حوادث اخیر ایران منتشر کردهاند. این آمار بیانکننده این است که در بستر شبکههای تلویزیونی و فضای مجازی رسانههای معاند بهراحتی با خبر فوت مهسا امینی و اغتشاشات پس از آن، به ساخت بیش از 17 هزار روایت موازی و جعلی دست زدهاند؛ اما چگونه؟
مسیر دشمن در ساخت روایت
1ـ ایجاد حساسیت
بدیهی است نخستین قدم دشمن در برابر ایران قدرتمند که بیش از 40 سال در برابر سختترین تحریمها مقاومت کرده، این است که با تحریک دغدغههای یک جامعه، آنها را به حساسیت تبدیل کند. به این معنا که یک دغدغه را به تیتر اول ذهنی افراد مبدل کرده و سپس این حساسیت را در راستای نیازها و اهداف خود جهتدهی میکند. در جریان اخیر، رسانههای معاند از چندی پیش با پخش تصاویر و فیلمهایی غیر واقعی از نحوه برخورد گشت ارشاد با متخلفان، در اذهان عمومی حساسیت ایجاد کرد و با فوت مهسا امینی، این حساسیت را به اوج رساند.
2ـ تشدید احساسات
پس از آنکه جامعه نسبت به موضوعی حساسیت پیدا کرد، آن وقت نوبت به مرحله دوم، یعنی تشدید احساسات میرسد. جامعه باید متقاعد شود که حقوقش پایمال شده و جریان حاکم بههیچوجه اصلاحپذیر نیست و از صدر تا ذیل آن در این فساد دست دارند. مردم باید به این نتیجه برسند که باید علیه حکومت اقدام عملی کرد. حالا موقع دمیدن در بوق شایعات است. شایعاتی که هرقدر دروغتر باشند، برای جامعه باورپذیرترند. در مورد شایعات، دشمن روی نقاطی دست میگذارد که جامعه نسبت به آنها اطلاعات کمتری دارد. در حادثه اخیر نیز پس از آنکه جامعه بهشدت نسبت به فوت مهسا امینی حساس شد، رسانههای فارسیزبان مسئله حقوق و آزادی زنان را پیش کشیدند و در روایت فوت مهسا امینی به ساخت شایعه دست زدند یا در سطح گسترده دروغپراکنی کردند؛ حتی پدر وی نیز سابقه بیماری دخترش را که با تأیید پزشکی قانونی دلیل فوتش نیز بود، بهکلی کتمان کرد و از آب گلآلود این کتمان بزرگ، رسانههای معاند به نفع خود ماهی گرفتند.
3ـ تخریب شخصیتها
پس از اینکه جامعه به سمت شک و بیاعتمادی رفت، سومین قدم از پروژه اعتمادسوزی، تخریب شخصیتهای ارزشمند و موجه در رأس و بدنه حکومت است که از راههای گوناگونی انجام میشود. گاه مفاسد بهصورت مستقیم و با واسطه به آنها نسبت داده میشود و آنها را در این مسئله ذینفع اعلام میکنند و گاه شخصیتها را در مسیری به جز فساد تخریب میکنند؛ برای نمونه میگویند فلانی انسان خوبی است؛ اما توان مدیریت ندارد. اوج این مرحله در شعار اغتشاشگران هویدا بود که لیدرهای آموزش دیده جریان اعتراضات مردمی را با شعارهای ساختارشکنانه علیه مسئولان نظام هدایت میکردند، با این هدف که از اعتبار افراد تأثیرگذار در نظام بکاهند و بیاعتمادی را در کشور رواج دهند.
4ـ برجستهسازی
گام چهارم از این فرآیند برجستهسازی نمونههای مختلف است. در روزهای نخست جریان معاند سعی کرد فوت مهسا امینی را به فوت ندا آقا سلطان تشبیه کند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، اما چون ناموفق بود نمونههای دیگری همچون سقوط «سارینا اسماعیلزاده» از ارتفاع یا فوت «اسرا پناهی» به دلیل بیماری را به این اغتشاشات ربط داد تا بتواند در روزهایی که فضای کشور به سمت آرامش رفته، از این اتفاقات به نفع خود بهره ببرد.
چهار مرحله دشمن در رابطه با یک واقعه برای ساخت روایتهای موازی، نشان میدهد، تمام امکانات نظامی و اقتصادی در یک حکومت، حکم سختافزاری را دارند که جز با نرمافزار اعتماد عمومی مردم کارایی ندارند.
خنثی کردن جعلیات
همچنین رهبر فرزانه انقلاب خطاب به جوانان در دیدار با خانواده شهدای سلامت در آذرماه سال 1400 فرمودند: «شما روایت کنید حقایق جامعه خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثه دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید آن هم ۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند.» این جملات اهمیت تبیین، آگاهی و شناخت در جنگ روایتها را به ما گوشزد میکند. همچنین افزایش سواد رسانهای یکی از مسائل مهم امروز در کشور ماست؛ چرا که این دانش با تبیین به دست میآید و شاید بتوان گفت یکی از گامهای اساسی برای تحقق جهاد تبیین که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند، موضوع سواد رسانهای است.
بهرهبرداری سیاسی از یک واقعه
از این منظر دکتر وحید آقا محسنی، کارشناس مدیریت رسانه و پژوهشگر ارشد رسانه در گفتوگویی و در پاسخ به این پرسش که ساخت روایتهای موازی از یک جریان چه پیامدهایی برای کشور ما خواهد داشت، گفت: «عوامل گوناگونی در گزارش رسانهها مؤثر است که ازجمله آن میتوان سیستم سیاسی کشوری که رسانه در آن قرار دارد و مالکیت رسانه را نام برد. در دانش جامعهشناسی «اعتراضات» بهعنوان یک محرک قوی برای تغییرات اجتماعی و سیاسی شناخته میشود و در این میان کار رسانه، مخالفت یا موافقت با این اعتراضات است. رسانههای معاند با توجه به این ساختار، وارد فضاهایی از این دست میشوند و از آن به سود خود بهره میبرند. دلایل اعتراضات متفاوت است، بهعنوانمثال در شرایط کنونی، رنگ و بوی اقتصادی و معیشتی دارد. موضوع امنیتی کردن این گلایهها و چارچوببندی که رسانهها از این اعتراضات ارائه میدهند، به سیاستگذاری رسانهها مرتبط است. یکی از ترفندهای پرکاربرد رسانههای بیگانه این است که به مخاطب القا کنند سیاستهای معیشتی حاکمیت موجب به خطر افتادن معیشت شده است؛ مانند اینکه عنوان میکنند سیاستهای اشتباهی در کشور وجود دارد که موجب تحریم ایران و تنگنای اقتصادی و معیشتی مردم شده است؛ بنابراین جهتدهی به ذهن مخاطب از یک موضوع ساده معیشتی آغاز میشود و به سمت موضوعات امنیتی کشانده میشود تا در زمان مناسب، از اعتراضات و مطالبهگریهای مردم، بهرهبرداری سیاسی صورت بگیرد.»
جان کلام
در دنیای امروز، جنگ اصلی جنگ روایتهاست تا روایت مورد اعتماد جامعه خدشهدار شود. در این میان، کارشناسان معتقدند، فضای فعلی یک جنگ هیبریدی یا ترکیبی از جنگهای متعارف، غیرمتعارف، سایبری و عملیات روانی است. کار رسانهها جهاد تبیین مدنظر رهبر معظم انقلاب است و موضوع مهم اینکه باید آن را به شکل یک بسته کامل دید و تنها به معنای یک دستورالعمل نیست. در این میان، بسیاری از افرادی که تخصصی در حوزه تبیین ندارند، باید سکوت کنند. برای نمونه، برخی از سلبریتیها و افراد برجسته، فقط میخواهند در اینباره نظری داشته باشند؛ اما ناخودآگاه در زمین دشمن بازی میکنند. باید توجه داشت در بیشتر اوقات، سکوت رسانهها نتیجه خوبی ندارد. در بحرانهای اجتماعی و سیاسی که در گذشته رخ داد، سکوت رسانههای رسمی را شاهد بودیم. این خلأ که در اطلاعرسانی ایجاد شده است، در فضای مجازی یا رسانههای فارسیزبان بیگانه پر میشود و چگونگی اقناع مخاطب بر اساس تفسیر رسانه موردنظر است. در چنین شرایطی رسانه داخلی ناچار است واکنش نشان دهد و تلاش کند مخاطب را نسبت به خبری که از منابع نادرست دریافت کرده است؛ آگاه کند. در بیشتر مواقع این تلاش بسیار سخت و گاهی نافرجام است، چرا که مخاطب به سمت روایت اول گرایش پیدا میکند؛ بنابراین رسانههای داخلی باید رویکرد خود را نسبت به پوشش اخبار تغییر دهند.