صبح صادق >>  دین >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۴۰۱ - ۱۴:۴۰  ، 
کد خبر : ۳۴۱۵۷۴

تسلیم در برابر خدا

معنای حقیقی مسلمان، یعنی کسی‌که خودش را تسلیم خدا می‌کند. «وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ»؛ و من را به صالحین ملحق کن. یک آیه است؛ ولی یک دنیا حرف در آن وجود دارد. اولاً یوسف در اوج قدرت فراموش نمی‌کند که همه آن چیزی را که به دست آورده، از ناحیه خداست. اکثر ماها (این را مبتنی بر آیات خدا و قرآن می‌گویم) غیر از تک و توکی که خیلی کم است، در بلا و مصیبت و سختی و درد و بیماری، خدا را صدا می‌زنیم، انگار که کسی جز خدا فریادرس ما نیست، اینقدر اعتقادمان قوی می‌شود؛ اما همین که مشکل‌مان حل می‌شود، خدا را فراموش می‌کنیم. بیشتر ما اینطور هستیم.
بارها و بارها خدا در کلام نورانی خودش به این بلیه خیلی دردناک اشاره کرده است، یکی از دردناک‌ترین آن، آیه 12 سوره یونس است که می‌فرماید: «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً»؛ خیلی دردناک است، وقتی به انسان یک سختی و زیانی می‌رسد، غرق می‌شود، سختی او را گرفتار می‌کند، ما را صدا می‌زند در هر حالتی؛ به پهلو خوابیده «لجَنبِهِ»، نشسته «قاعداً» و ایستاده «قائماً»؛ در همه حالی می‌گوید خدا، خدا، خدا! چقدر خوب! اینها بهانه است.
خدا گاهی اوقات مشکل در زندگی ما می‌اندازد برای اینکه او را صدا بزنیم؛ اما «فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ»؛ همین که دردسر و سختی و گرفتاریش را برطرف می‌کنیم، «مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَىٰ ضُرٍّ مَسَّهُ»؛ می‌رود، انگار نه انگار که این همانی بود که به خاطر آن گرفتاری داشت ما را صدا می‌زد! انگار اصلاً با ما کاری نداشته است. خیلی از ماها اینطور هستیم. یوسف اینطور نیست.
یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ما در زندگی که به آرامش نمی‌رسیم، این است که در وقت آسایش، آن وقتی که گرفتاری نداریم، یاد خدا نیستیم حتی اگر یک روز قبلش گرفتار بودیم. فقیر بوده است، از خدا خواسته بی‌نیازش کند، خدا در ثروت را به رویش باز کرده است؛ ولی همین که به ثروت رسیده، خدا را فراموش کرده است. دیدی؟ دست می‌کند در جیبش، پول هست؟ نه نیست. می‌گوید وای شرمنده زن و بچه‌ام هستم؛ می‌گوید خدا، خدا، خدا! خدا پول می‌رساند، همین که پول می‌رسد، احساس نیازش به خدا انگار کم می‌شود. یا مریض است، دکترها جواب کرده‌اند می‌گوید خدا، خدا، خدا! به اندازه‌ای که خوب می‌شود، خدا را فراموش می‌کند. وقتی دکترها قطع امید کرده‌اند، این صد درصد می‌گوید: خدا، اما وقتی دکترها یک سی چهل درصد امید می‌دهند، خدا را به اندازه سی چهل درصد فراموش می‌کند. از بیمارستان که مرخص می‌شود، می‌بینی خدا، خدا دیگر نیست.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات