در روزهای گذشته خبری مبنی بر اینکه «ریال بیارزشترین پول دنیا شد» منتشر شد و برخی رسانههای داخلی آن را بازنشر کردند. اگرچه کاهش ارزش پول ملی به واسطه وجود تورم ساختاری در اقتصاد ایران طی نیم قرن اخیر واقعیتی است که در یک دهه اخیر نیز تشدید شده؛ اما بیان این ادعا کاملا تهی از منطق اقتصادی و کذب است که در ذیل به اختصار به دلایل آن اشاره میشود.
1ـ این استدلال بر این اصل استوار است که برابری دلار به واحدهای پول سایر کشورها چگونه است. اگر هر دلار را 35 هزار تومان بدانیم، از آنجا که واحد پول ملی ایران ریال است، هر واحد دلار برابر با 350 هزار واحد از پول ملی ایران (ریال) است. بر این اساس، ریال ایران بیارزشترین پول دنیاست! این در حالی است که اگر همین فردا دولت تصمیم بگیرد مثلا واحد پول ملی ایران از ریال به تومان تغییر یابد، این ادعا نیز باطل خواهد شد! حالا اگر مصوبه حذف چهار یا پنج صفر از پول ملی اجرایی شود، احتمالا ریال ایران به یکی از با ارزشترین پولهای ملی در دنیا تبدیل خواهد شد. ادعایی که با یک مصوبه از سوی دولت ایران نقض خواهد شد.
2ـ ماجرا زمانی جالبتر میشود که بدانیم در تاریخ اقتصادی دنیا بسیاری از کشورها که اتفاقا برخی از آنها در حال حاضر جزء کشورهای توسعه یافته و قدرتهای اقتصادی دنیا نیز به شمار میروند، در مجموع چیزی حدود 400 صفر را از پولهای ملی خود حذف کردهاند؛ اما ایران تا کنون به چنین اقدامی دست نزده است. البته بیان این عبارات به معنای توصیه برای حذف صفرها از پول ملی نیست. اصولاً نگارنده حذف صفرها از پول ملی را در شرایط فعلی اقدام بیفایدهای دانسته و معتقدم حذف صفرها مشکلی از اقتصاد ایران به خصوص در مواردی چون قدرت خرید، ارزش پول ملی و... حل نمیکند. در شرایط فعلی حذف صفرها اگرچه شاید بتواند حیثیت را در ظاهر و روی کاغذ به پول ملی بازگرداند؛ اما نقشی در بهبود معیشت، قدرت خرید و... مردم نخواهد داشت؛ چرا که اصولا حذف صفرها از پول ملی اقدامی پسینی و نه پیشینی است و باید بعد از اصلاحات ساختاری در اقتصاد و حذف ریشههای تورم ساختاری رخ دهد.
3ـ برای قضاوت دقیقتر درباره جایگاه اقتصاد یک کشور باید شاخصهای متعددی را بررسی کرد. یکی از این شاخصها، رقم درآمد سرانه ملی است. ایران در این شاخص بالاتر از میانه کشورهای دنیاست. به نحوی که از حدود ۱۹۰ کشور دنیا در رتبه ۹۰ قرار دارد. در واقع، برای قضاوت دقیقتر و منطقیتر درباره یک اقتصاد باید شاخصهای مختلف را در کنار هم بررسی کرد. برای نمونه، درآمد سرانه ایران از هند بیشتر است؛ برای همین می توان گفت رفاه عمومی در ایران بیشتر یا به عبارتی فراگیرتر از این کشور است؛ اما حجم اقتصاد هند از ایران بزرگتر یا مثلا پول ملی این کشور قدرتمندتر است. یا برای نمونه، برابری پول ملی کویت به دلار را اگر با برابری پول ملی چین به دلار مقایسه و بر این اساس قضاوت کنیم، احتمالا باید نتیجه بگیریم چین کشوری ناتوان در حوزه اقتصاد، اما کویت یک ابرقدرت اقتصادی است، در حالی که واقعیت چیز دیگری است. موارد نقض در این باره بیشمار است.