داستان «پرویز ثابتی» از آنجا شروع شد که دنبال کار میگشت و افکار ناجوری هم داشت که هیچ شغلی مناسبش نبود؛ تا اینکه در سال ۱۳۳۵ ساواک تأسیس شد و او از عدهای از اطرافیانش درباره یک سری کارهای مخفی شنید و سال ۱۳۳۷ فهمید که دلش میخواهد برود ساواک تا بتواند کارهای متفاوت انجام بدهد.
آن اوایل به عنوان تحلیلگر سیاسی وارد ساواک شد و تحلیلهایی ارائه میداد در این حد: «مردم ایران برای دموکراسی آمادگی ندارند... اینکه شاه برایشان جذبه دارد و محبوب آنهاست کافی است... دادن آزادی و درانداختن انتخابات آزاد، دست حکومت را میبندد و کار دست ما خواهد داد». بعدها که دیدند افکارش بیمارتر از این حرفهاست و پهلوی دوم هم گفته بود «مغزش معیوب» است در سلسله مراتب ساواک ارتقاء یافت! و سال ۱۳۵۲ شد رئیس ساواک تهران و مسئول اداره سوم ساواک، یعنی اداره امنیت داخلی که مهمترین رکن ساواک بود و کارش شد راهاندازی مراکز شکنجه و اعترافگیری از مبارزان علیه حکومت پهلوی.
پهلوی دوم درباره ثابتی گفته بود: «مغزش معیوب است»
ثابتی چی شنیده بود؟!
فقط یک فقره از تشکیلات زیر نظر ثابتی «زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری» بود که در دهه ۵۰ بیش از ۸ هزار نفر در آن زندانی و شکنجه شدند. ثابتی بعدها که انقلاب شد و فراری شد از بیخ منکر همه قضایا شد و از این حرفها میزد: «من همانطور که گفتم با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنجا که در توان داشتم از آن جلوگیری میکردم. خودم هیچگاه ندیدهام که فردی مورد شکنجه قرار گیرد، ولی البته در این باره بسیار شنیدم».
حالا ثابتی چی شنیده بود؟ فردی مشهور به «کمالی» که یکی از شکنجهگران مخوف ساواک بود و زیردست ثابتی کار میکرد، برای مردم ایران تعریف کرد: «هر وقت ثابتی میآمد عضدی داخل حیاط میشد و با صدای بلند داد میزد؛ بازجوها مگر مرده هستند که صدایشان در نمیآید. داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش میآید و بارها در جمع کلیه کارمندان اظهار میداشت هر وقت آقا یعنی پرویز ثابتی میآید شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود».
بازدید پهلوی دوم از کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک
همهکاره مملکت بود!
این جناب ثابتی در دهه ۵۰ شمسی همهکاره ساواک شده بود و در کتاب «معمای هویدا» نوشته است که اینطوری شده بود: «کار امنیت داخلی در واقع یکسره در دست پرویز ثابتی بود که ریاست اداره سوم ساواک را به عهده داشت. در حالی که هر شنبه و پنجشنبه نصیری به دیدن شاه میرفت و امور امنیتی را به اطلاعش میرساند هر چهارشنبه بعدازظهر هم... پرویز ثابتی... به دیدار او میرفت».
البته خیلیها هم معتقدند که ثابتی همهکاره مملکت شده بود و چنین بود: «ثابتی در تمام عملیات پر سروصدای ساواک... نقش اصلی را به عهده داشت و شبکه ساواک در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و حتی بخش خصوصی زیر نظر مستقیم او عمل میکردند. گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده میشد، عمدتا از طرف ثابتی و دار و دسته او تنظیم میگردید و نصیری که بیشتر سرگرم سوءاستفادههای مالی و خوشگذرانی بود بخش اعظم کارهای ساواک را به ثابتی و عوامل او سپرده بود. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هر کسی که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس میشد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود.
عدهای از مقامات دولتی هم مستقیما با ساواک کار میکردند و به این ترتیب ثابتی... بیش از هر مقام دیگر دولتی بر امور کشور تسلط داشت».
ثابتی در تلویزیون قدرتنمایی میکرد و مخالفان پهلویها را میترساند
روشهای روم باستان و باقی روشها!
همانموقع که ثابتی همهکاره ساواک بود کسانی در ایران و در خارج از ایران به شکنجه مخالفان حکومت پهلوی اعتراض میکردند و در مقابل، پهلوی دوم شکنجه را انکار میکرد و میگفت: «ما مجبور نیستیم مردم را شکنجه کنیم، شکنجه شیوه عمل سازمانهای عقبافتاده است. ما حالا در روشهای بازجویی به اندازه شما پیشرفته هستیم».
البته همزمان با این انکارها، ثابتی به عنوان «سخنگوی ساواک» و «مقام امنیتی» مدام در تلویزیون ظاهر میشد تا اقتدار ساواک را به رخ بکشد و مردم را بترساند و شایعه هم میساختند و رواج میدادند درباره قدرت ساواک و اینطوری بود: «در اوایل دهه ۵۰ شمسی نفوذ و دخالت ساواک در زندگی شخصی و احوالات خصوصی ایرانیها به حدی رسید که به شوخی اما از روی ناخشنودی مشهور شده بود از هر سه ایرانی یکی ساواکی است؛ یعنی همه باید حواسشان جمع باشد و جلوی دیگران علیه شاه حرفی نزنند. آوازه این وحشتپراکنی تا آن سر دنیا هم رفته بود و نشریه نیوزویک آمریکا به اشتباه و احتمالا از روی اغراق نوشته بود ۳ میلیون ایرانی (۸ درصد جمعیت ۳۵ میلیونی ایران) بهعنوان خبرچین با ساواک همکاری میکنند!
همانموقع یک نویسنده آمریکایی شکنجه در ساواک را اینچنین توصیف کرده بود: روشهای روم باستان، اسپانیا قرون وسطا و همچنین آشوویتس و سایگون را به حد اعلی رسانده است».
نمایی بازسازی شده از شکنجه در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک
پرونده ثابتی؛ شاهدوست و وطنپرست!
این آقایی که یک زمانی در این مملکت همهکاره بود و برای همه پرونده میساخت، پرونده خودش را هم بخوانیم حالا که هیچکاره است! ثابتی در بدو استخدام در ساواک درباره پیشینه خانوادگی و تحصیلی خود نوشته است: «از بدو تولد تا ۱۳۲۸ در سنگسر از بخشهای سمنان در محلهای به نام تپهسر سکونت داشتهام و از مهر ۱۳۲۸ برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم... سکونت داشتهام...
در مدرسه صابر... به شغل آموزگاری از سال ۲۶ مشغول شدهام و در ایام فراغت و دوران تحصیل با پدرم در امور حشمداری و تجارت در تهران کمک کردهام... در دبیرستان فیروز بهرام تهران از ۱۳۲۸ الی ۱۳۳۴ و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از ۱۳۳۴ الی ۱۳۳۷ مشغول به تحصیل بودهام... در امور قضایی و اداری و اقتصادی و سیاسی نیز تحصیل نموده و مطالعه دارم...
بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی میزیستهام و پدر و مادرم بهایی بودهاند، لکن از زمان بلوغ و بلکه از ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم... اینجانب فردی شاهدوست و وطنپرست میباشم».
ثابتی هنوز زنده است و ۸۶ ساله است و جدیدترین خبر شرمآور درباره وی اینکه چند روز پیش در تجمع مخالفان جمهوری اسلامی ایران در لسآنجلس پس از ۴۴ سال آفتابی شد و ادای دموکراسیخواهی درآورد و اینجور حرفها.
جدیدترین خبر از «پرویز ثابتی»