فرهنگی >>  اندیشه >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۹  ، 
کد خبر : ۳۴۴۵۹۵

برشی از حمایت و نقض حقوق بشر به سبک غربی‌های مهربان‌تر از ایران!

تازه زنگ آخر را زده بودند. بغل اتاقک شیشه‌ای ایستگاه اتوبوس، پر از دخترهای کلاس هفتمی و هشتمی بود. مقنعه‌هایشان را توی گردن‌شان پایین کشیده بودند و موهایشان بیرون ریخته بود؛ یک جور اعتراض اجتماعی به سبک خودشان. خیابان را روی سرشان گذاشته بودند.

بزن بریم کشور آزادی زنان؛ اینجا آمریکاست/ برشی از حمایت و نقض حقوق بشر به سبک غربی‌های مهربان‌تر از ایران!

در این نقطه از اهواز، معمولا برای جلوگیری از کنش و واکنش، زنگ آخر دبیرستان پسرانه و دخترانه را با اختلاف می‌زنند اما ایستگاه اتوبوس امانیه نقطه‌ی وصلی است که آن‌ها را با جیغ و داد و حرکات ناموزون به هم می‌رسانَد و همیشه صدای بزرگ‌ترهایی که منتظر اتوبوس‌اند را درمی‌آوَرد.

یکی از پیرمردها که سبد خریدش را جلوی پایش گذاشته و به میله‌ی تابلوی ایستگاه تکیه زده بود با کلافگی به طرف دخترها برگشت و دست‌هایش را توی هوا تکان داد:

ـ افسار پاره کردین؟ والله حیا هم خوب چیزیه؛ چتونه اینجوری به جون هم افتادین؟!

پوتین‌های عجیب و غریب دخترها توی هم پیچید و صدای موسیقی گوشی‌هایشان را بلندتر کردند. یکی از زن‌ها برای پناه از نور مستقیم آفتاب، روزنامه را بالای سرش گرفت و با تاسف سر تکان داد:

ـ من نمی‌دونم پدر مادرشون این ریخت و قیافه‌شونو نمی‌بینن؟ آخه یه دختر پونزده شونزده ساله چرا باید موهاشو این‌شکلی کوتاه کرده باشه؟ تو رو خدا رنگ موهاشو ببین! سبز آخه؟!

 

 

دختر جوانی که مانتو شلوار اداری پوشیده بود نگاهی به دخترها و پسرهایی که شیشه‌ی دلستر را توی صورت هم خالی می‌کردند انداخت و کمی خودش را عقب کشید تا کثیف نشود:

ـ حاج خانم، همه‌ی دردا از عدم کنترل و نظارته، خونواده‌ها بچه‌هاشونو به امون خدا ول کردن! هم توی خیابون و هم توی فضای مجازی

همه سر تکان دادند و برای در امان ماندن از شلنگ و تخته انداختن نوجوان‌ها ترجیح دادند که پایین پیاده‌رو و لبه‌ی جدول، منتظر اتوبوس بمانند.

تردید برای گفت‌وگو

مردد بودم. نمی‌دانستم چطور جلو بروم. قدم اول را که برداشتم با خودم گفتم به من مربوط نیست. ممکن است جواب سبکی بدهند که در شأن من نباشد. یا حرکت زشتی انجام بدهند. برگشتم سر جای اولم و کنار بزرگ‌ترها منتظر ایستادم اما دختری که یک سر و گردن از بقیه بلندتر بود و مثل پسرها عربده می‌کشید توجهم را جلب کرد. موهای پرپشت و بلند و سیاهش را روی شانه باز کرده بود. می‌دانستم که اگر مستقیم با او حرف بزنم رفتار تکانه‌ای از خودش نشان می‌دهد. مخصوصا با توجه به حجابی که من داشتم امکان اصرار بر لجاجتش دو چندان بود.

اتوبوس رد شد. نتوانستم سوار شوم. یاد سکانسی از فیلم ملک سلیمان افتادم. همان‌جا که شیاطین دور مردم شهر را گرفته بودند و فکرهایشان رو به زوال بود؛ یاران حضرت سلیمان (ع) کنار دریا داشتند مردمی را که از شر شیطان فرار کرده بودند سوار قایق‌ها می‌کردند اما اجنه بر مردم آن‌طرف ساحل مسلط شدند و برای کشتن بقیه به سمتشان حمله کردند. در آن لحظه پیرمرد و مرد جوانی که یاران پیامبر بودند دو حالت داشتند: یا باید با قایق‌ها فرار می‌کردند و یا به طرف شهروندان می‌رفتند و برای نجات بقیه جان‌شان را به خطر می‌انداختند. و آن‌ها در حالی که جمله‌ی «برای خدا و پیامبرش» بر زبانشان بود به سوی خطر رفتند.

نفس عمیقی کشیدم و از پیاده‌رو بالا رفتم. تا به دخترها برسم زمزمه‌ی لبم «برای خدا و پیامبرش» بود. اما وقتی کنار دخترها ایستادم خیلی شکننده و معصوم به نظرم آمدند. دختر قد بلند با موهای بلند مشکی وسط دخترها ایستاده بود و برای بد و بیراه گفتن به پسرها تحریک‌شان می‌کرد. یکی از دخترها با اصرار همین دختر، مقنعه‌اش را پایین کشید. شانه به شانه‌اش ایستادم. پشتش به من بود؛ موهایش را مرتب کردم:

ـ چه موهای قشنگی. حیفِ این موها نیست که بیرون باشن؟

دختر به طرفم چرخید. چیزی نگفت. دختر سرگروه خودش را از بین بقیه بیرون کشید:

ـ خب چون قشنگه درآوردتشون دیگه. میخواد شهرو قشنگ کنه

جوابش را ندادم. شانه‌ی همان دختر را گرفتم:

ـ تو نه عروسکی و نه اسباب بازی و نه حتی مبلمان شهری! که مسؤول قشنگ‌تر کردن شهر باشی؛ تو انسانی، اجازه بده برای دستاوردهات تشویقت کنن نه موهای قشنگت

 

 

دختر سرگروه با دهن کجی موهایش را توی هوا تکان داد و صدای بچه درآورد:

ـ مرسی خاله. امر به معروف و نهی از منکر خوبی بود! همه‌مون متحول شدیم

طعنه‌های نیش‌دار

همه خندیدند؛ حتی من! و برگشتم کنار پیاده‌رو. ساعت یک و نیم ظهر بود و ایستگاه خلوت‌تر شده بود. چند پسر با لباس‌های مشکی و زنجیرهای طلایی که از گردن‌شان آویزان بود به دخترها نزدیک شدند. دختر سرگروه خودش را از بین بقیه جدا کرد و نزدیک آن‌ها تلفن را روی گوشش گذاشت و بلند بلند مشغول صحبت شد. همه چیز آرام به نظر می‌آمد و داشتم سوار تاکسی می‌شدم که یکدفعه صدای بومبی همه را میخکوب کرد. به طرف ایستگاه برگشتم. زمین جلوی پای دختر سرگروه از رد ترقه‌های بمبی پسرها سیاه شده بود. خیلی عصبانی بود. آستین تنگ مانتویش را با زور بالا زد و به طرفشان دوید. سیلی‌شان زد. خندیدند و موهایش را کشیدند و هل‌اش دادند روی آسفالت! شهر واقعا زیبا شده بود!

دویدم و دستش را گرفتم:

ـ بریم توی اتاقک ایستگاه

دخترها خندیدند:

ـ خاله میخواد بزارتش تو گونی

دختر سرگروه واقعا ترسیده بود. به قول خودش فکر می‌کرد از بچه‌های بالا هستم. کارت خبرنگاری را که نشانش دادم کمی خیالش راحت شد. گفتم می‌خواهم یک کمی با هم درد و دل کنیم. رفتیم توی سالن ایستگاه و لباس‌های خاکی‌اش را تکاندم. آرام‌تر شده بود. کش موهایش را از مچ‌اش درآوردم و موهایش را بستم. چشم‌هایش را می‌دزدید و سرش توی گوشی بود. لپ‌تاپ را درآوردم:

ـ آماده‌ای یه گشتی تو آمریکا بزنیم؟

ـ آمریکا؟!

ـ مگه دنبال آزادی نیستی؟ موهاتو راحت دربیاری و زن و زندگی و آزادی

 

 

سرش را تکان داد. پایگاه اطلاع‌رسانی «ساندویژن» را جست‌وجو کردم تا آن گزارششان که آمریکا را برای ادعای نقض حقوق زنان در جوامع اسلامی به تمسخر گرفته بود برایش بخوانم:

ـ این دیگه ایرانی و نوشته‌ی جماعت آخوندی نیست. تحلیل و مطالب و آمار خودشونه. گوش میدی؟

خشونت جنسی

نزدیک‌تر نشست و به صفحه خیره شد. پاراگراف‌ها را بازتر کردم تا بهتر ببیند:

ـ سالانه بیش از ۵۰۰ هزار تجاوز به زنان و دختران بالای دوازده سال! در آمریکا انجام می‌شود و تعداد سایر خشونت‌ها علیه این گروه از جامعه بیش از ۳ میلیون مورد است. ۲۰ تا ۳۰ درصد زنانی که به بخش اورژانس بیمارستان‌ها مراجعه می‌کنند آثار ضرب و شتم روی بدن خود دارند.

 

 

طبق گزارش سال ۲۰۱۹ میلادی وزارت کشور فرانسه، از مجموع ۱۴۹ قربانی خشونت‌های خانگی در این کشور، ۱۲۱ نفر را زنان شامل می‌شوند. تعداد زنانی که بر اثر این خشونت‌ها جان خود را از دست داده‌اند با ۲۵ قربانی بیشتر، نسبت به سال ما قبل آن رشد ۲۸ درصدی را نشان می‌دهد.

در آلمان بنا به آمار ارائه شده از سوی پلیس جنایی این کشور، خشونت‌های خانگی به طور متوسط موجب می‌شود در هر ۳ روز یک زن جان خود را از دست بدهد. تنها در سال ۲۰۱۸ میلادی، ۱۲۲ زن در این کشور بر اثر خشونت خانگی جان باخته‌اند

 

 

در انگلستان گزارش‌ها حاکی از آن است که ۱۳۹ زن در ۲۰۱۷ میلادی در این کشور به دست مردانی از آشنایان خود کشته شده‌اند که دو پنجم آن‌ها بر اثر خشونت شدید و بیش از حد جان باخته‌اند.

بی‌تفاوت به پشتی صندلی ایستگاه تکیه داد:

ـ خب که چی؟

ـ سری به بی بی سی بزنیم؟ بی بی سی فارسی. اونو که دیگه قبول داری؟

لب‌هایش را جمع کرد و نیم نگاهی به صفحه مانیتور انداخت. گزارش بی بی سی را که در جواب سوال مخاطبان ایرانی آماده شده بود برایش باز کردم:

ـ امی شعلان، تو دانشگاه کویین مری لندن، مدرس ادبیات انگلیسی و هنرهای دراماتیکه. اون رشته ادبیات رو تو دانشگاه کمبریج انگلستان دنبال کرد و در نهایت دکتری ادبیات فلسطین رو از دانشگاه کویین مری گرفت. حقوق زنان هم یکی از زمینه‌های تحقیقاتیشه. اون در پاسخ به سوال خبرنگار بی بی سی که پرسید «آیا در جوامع غربی، زنان به معنای واقعی با مردان برابر هستند؟» جواب جالبی داشت

ـ چی گفت؟

ـ بیا جلو. خودت بخون. این یکی فارسی نوشته شده.

تمدن معکوس

لپ‌تاپ را توی بغلش گذاشت و بلند شروع به خواندن کرد:

ـ زنان در غرب در چند دهه گذشته در تمامی جوانب زندگی اجتماعی خود به حقوق چشمگیری دست یافته‌اند اما شکی نیست که مبارزه برای برابری با مردان هنوز به پایان نرسیده. زنان غربی در مقایسه با گذشته از فرصت‌های اجتماعی بیشتری برخوردار هستند اما در غالب موارد دستمزد آنان از مردان (که در سطوح یکسان کاری هستند) کمتر است. این در حالی است که رسیدن به سطوح اجرایی رده بالا برای آنان دشوارتر است؛ همچنین شمار زنان در هییت‌های مدیره و موسسات حقوقی بسیار کمتر از مردان است.

با این حال، تصور اینکه فمینیسم ـ نهضت طرفداری از حقوق زن ـ در غرب، تنها روش رسیدن به آزادی برای زنان در جوامع اسلامی است، تصوری گمراه کننده است. با اینکه برخی فنون به کار برده شده در غرب احتمالا می‌تواند در جوامع شرقی نیز موفق باشد اما برخی دیگر، ناموفق خواهد بود؛ زنان شرقی باید راه و روش مناسب با روحیات، فرهنگ و آرمان خود را تعیین کنند.

 

 

صفحه را بالا کشید:

ـ یه نفر دیگه هم به این سوال جواب داده خاله! (این‌بار خاله را از سر صمیمیت گفت نه توهین)

ـ بله. ریم الف. مولف و مشاور در زمینه امور خاورمیانه و عضو انستیتو سلطنتی امور بین‌المل موسوم به چتم هاوس در لندنه. خب می‌شنوم

با دقت شروع به خواند جواب کارشناس دوم کرد:

ـ بله، در غرب حقوق زنان با مردان برابر است. اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل متحد ضامن این حقوق است. قانون اساسی هر کشور غربی هم برای برابری کامل زن و مرد، منع تمام شکل‌های تبعیض را ضمانت می‌کند.

خندید و چشمک زد:

ـ قابل توجه شما. میگه مرد وزن اونجا برابر هستن و قانون حامی این موضوعه

زدم به شانه‌اش:

ـ بقیه‌شو بخونی متوجه میشی!

ادامه داد:

ـ از نگاه قانون هم ـ به جز برخی موارد که به زن حقوق بیشتری داده شده مانند حضانت فرزندان و پرداخت نفقه پس از طلاق ـ زن در وضعیتی برابر با مردان قرار دارد. جوانب مرتبط با جنسیت در قوانین جوامع غربی به طور دایمی در حال تکامل است. برای مثال در حالی که زنان غربی قانونا ملزم به گرفتن نام فامیل شوهر پس از ازدواج هستندغالبا به زنان این اختیار داده می‌شود که نام فامیل خود را انتخاب کنند.

اما در غرب هنوز حقوق افراد پایمال می‌شود و کتمان این موضوع که ما هنوز در دنیایی مردانه زندگی می‌کنیم دشوار است. حتی در غرب، شمار مردان نسبت به زنان در عرصه سیاسی، حکومتی، تجارت‌های کلان و ... بیشتر است.

لپ‌تاپ را از دستش گرفتم:

ـ تا حالا هیچ مطلبی از سایتای داخلی نبود؛ درسته؟

ـ خب راستش آره دیگه

ـ حالا می‌ریم سراغ سایت «سازمان ملی زنان» تا بخش‌هایی از مقاله‌ی «آمار خشونت علیه زنان در ایالات متحده» رو برات ترجمه کنم

آزادی آمریکایی

پاکت چیپس‌اش را باز کرد:

ـ آخرین اتوبوسم رفت

ـ با هم برمی‌گردیم. حالا گوش بده؛ اینجا به نقل از اداره آمار دادگستری نوشته: در سال ۲۰۰۵، یک هزار و صد و هشتاد و یک زن توسط شریک جنسی‌شان به قتل رسیدند؛ این قتل‌ها به طور متوسط روزانه ۳ زن است! از میان تمام زنان کشته شده در ایالات متحده، حدود یک سوم‌شان توسط شریک جنسی‌شان کشته شده‌اند!

براساس نظرسنجی ملی قربانیان جنایت که شامل جنایاتی است که به پلیس گزارش شده است، در سال ۲۰۰۶، دویست و سی و دو هزار و نهصد و شصت زن در ایالات متحده مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند؛ این رقم روزانه بیش از ۶۰۰ تن است.

طبق اعلام اداره سرشماری ایالات متحده، حتی تعداد قابل توجهی از جنایات به دلایلی از جمله احساس قربانی مبنی بر اینکه هیچ کاری نمی‌توان/نخواهد کرد، و ماهیت شخصی حادثه، گزارش نمی‌شود.

ـ روزی شیصد تا زن؟

ـ ادامه‌شو بشنو: زنان جوان، زنان کم‌درآمد و برخی اقلیت‌ها به طور نامتناسبی قربانی خشونت خانگی و تجاوز جنسی هستند. زنان ۲۰ تا ۲۴ ساله درمعرض بیشترین خطر خشونت خانگی غیر کشنده هستند و زنان ۲۴ ساله و کمتر، از بالاترین میزان تجاوز جنسی رنج می‌برند که کمتر از ۵ درصد از این تجاوزها گزارش خواهد شد.

 

 

وزارت دادگستری تخمین می‌زند که از هر پنج زن، یک زن در طول سال‌های تحصیلی خود، تجاوز جنسی یا اقدام به تجاوز جنسی را تجربه می‌کند و کمتر از پنج درصد از این تجاوزها گزارش می‌شود.
دماغش را کشید و ابروهایش را بالا انداخت:

ـ راستش من اینا رو نمی‌دونستم؛ یعنی همیشه اونجا برام بهشت بود ...

ـ نه اینجا بهشته و نه اونجا؛ اما باید حواسمون باشه که کی داره سنگ دفاع از ما رو به سینه‌اش میزنه. سوزان فالودی یه نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکاییه؛ شاید باورت نشه اما خطاب به زن‌های هم‌وطن‌اش که غرق شعارای پر زرق و برق فمینیسم و آزادی‌ان میگه: «اکنون شما آزاد و برابر هستید ولی هیچ وقت بدبخت‌تر از این نبوده‌اید!»

ـ بدبخت؟

ـ به نظرت اون آماری که با هم جست‌و جو کردیم و خوندیم چیزی جز بدبختیه؟ «رویترز» یه پایگاه خبری معتبره؛ این تیتر گزارششونو ببین: «اپیدمی مرگ‌بار آمریکایی: خشونت علیه زنان» به نظرت این گزارشیه که درباره یه کشور مدافع حقوق بشر و زنان باید کار بشه؟ حیف که خیلی دیر شده اما همین یه پاراگرافو برات ترجمه می‌کنم؛ گوش‌ات با منه؟

ـ آره

ـ براساس گزارش وی پی سی مستقر در واشنگتن، در سال ۲۰۱۹، زنان و دختران سیاه‌پوست بیش از دو برابر بیشتر از زنان و دختران سفیدپوست به قتل رسیده‌اند.

 

 

ـ اما این آزادی نیست؟

ـ بله؛ و این صورتِ واقعی آمریکا و غرب آزادی بخشیه که ما دخترا و زنای ایرانی ازش بی‌خبریم و در به در دنبالش می‌گردیم

دستش را گرفتم:

ـ لا إکراه فی الدین. تو حق انتخاب داری؛ که موهاتو بیرون بریزی یا بپوشونی اما ...

بغلم گرفت و محکم توی بغلش فشارم داد:

ـ فکر نمی‌کنم دیگه دلم بخواد برای آزادی آمریکایی بجنگم؛ همین.

 

منبع: فارس

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات