اولین سرزمینی که اروپاییها در ماجرای سیاستهای گسترشگرایانه خود بر آن پا گذاشتند، سرزمین سرخپوستان بود. این ماجرا که با ورود «کریستف کلمب» به جزایر هیسپانیولا در سال 1492 کلید خورد، در قرون شانزدهم تا بیستم با همه توان ادامه یافت.
آمریکای شمالی و جنوبی، قرنها پیش از آنکه اروپاییها از وجود آن آگاهی پیدا کنند، میلیونها سکنه داشت. تمدنهای بسیار پیچیدهای، مانند مکزیکیهای باستان از 700 سال پیش از میلاد مسیح تا قرن پانزدهم، در آن زندگی میکردند. زندگی سرخپوستان بومی آمریکا نیز برعکس آنچه در صفحههای تاریخ معمولی و رسانه و فیلمهای هالیوود منعکس میشود، بدوی و وحشی نبوده است؛ بلکه بر اساس یک نظام با آرامش اجتماعی و همکاریهای عشایری و طایفهای تنظیم شده بود. مهاجران اروپایی و استعمارگران انگلیسی و اسپانیایی با تهاجم فرهنگی، اقتصادی، نظامی و سیاسی خود، زیرساختها و سازمانهای بومیان سرخپوست را از بین بردند و با نابود کردن سرخپوستان در مدت کمتر از یک قرن، جمعیت ده میلیونی بومیان آمریکا به یک میلیون تقلیل یافت و سلطهگرایی انگلیسیها، اسپانیاییها، پرتغالیها و فرانسویها در آمریکای شمالی و جنوبی، بافت این قاره را به کُلی دگرگون کرد.
دوران فتح آمریکای لاتین و کارائیب ـ در حدود سالهای 1492 تا 1570- دورانی حاکی از سر به نیست کردن مردمان گوناگون به صورت سازمانیافته و عمدی با شکنجه بیرحمانه است. این برنامه، شامل به بردگی کشاندن آنها «به خاطر خوبی خودشان»، سرکوب فرهنگ، تاریخ و زبانهای آن مردمان است. اروپاییها به شکل نظامیافتهای سوابق اصلی، آموزش و آموختهها، موسیقی، تئاتر و رقص مردمان اصلی این منطقه وسیع را نابود کردند. به عبارت دیگر، این قتلعام، یک قتلعام فرهنگی نیز بود. همان گونه که دانشمند برجسته آمریکای لاتین «فرناندو پائز» گفت: «این نیست و نابود کردن تاریخ ماست که در قلب این تناقضات، وابستگیها و استثمار آمریکای لاتین و کارائیب قرار دارد و هنوز ادامه دارد. این قارهای است که چیزی بسیار بیشتر از منابع غنیاش را سرقت کردهاند. مردمان این قاره را از حافظه جمعیاش و از آگاهی نسبت به هویت واقعیاش محروم کردهاند.»
در آمریکای جنوبی، تهاجم نظامی و فرهنگی اسپانیا به مدّت سه قرن با سرکوب، کشتار و نابودی بومیان منطقه توأم بود. همچنین تسلط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اروپاییها و مسیحیان نیز در این منطقه مشهود بود. سیاست اروپاییها در قارّه آمریکا نابودی تمدنهای بومی این سرزمین بود، نه نزدیکی، مسالمت و گفتوگو با آنها.