زندگینامه «عباس شعف» فرمانده گردان میثم تمار لشکر۲۷ محمد رسولالله(ص) منتشر شد.زهرا آقازاده، در بخشی از این کتاب مینویسد: «کمرش اولین بار در باشگاه تکواندو گرفته بود. بعد از آن هم هر چند وقت یک بار سراغش میآمد. شب عملیات موشکهای سنگین دراگون را جابهجا کرده بود. بارهای تدارکات هم که همیشه روی شانههایش بود و از کوه و کمر بالا میرفت. استخوانهای کمرش با تمام ورزیدگیای که داشت، درد میکردند. درد از گودی کمرش شبیه تیری بالا میرفت. اخمهای عباس برای چند دقیقه درهم میرفت و نفسش را سنگین بیرون میداد. نگران بود از عملیات جا بماند.»