در سوره مبارکه نحل آیاتی بیان شده است که پس از اعلام ممنوعیت شریک، همتا و همانند قرار دادن برای خداوند، دلیل این ممنوعیت نیز ذکر میشود. وقتی انسانها جاهلانه یا مغرضانه به سمت پرستیدن بتهای مادی و معنویت و تعلق خاطر پیدا کردن به همتایانی غیر از خالق بیهمتا میروند، خداوند در تذکر خیرخواهانه و آگاهیبخش دلیل این ممنوعیت را اعلام کرده و میفرماید: «فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ پس، برای خدا امثال (و شبیهها) قائل نشوید! خدا میداند و شما نمیدانید.(نحل/ ۷۴) این آیه به تنهایی میتواند دلیلی باشد بر اینکه ما نباید به غیر از خداوند به چیزی روی بیاوریم و توقع برآورده شدن نیازی را داشته باشیم. هیچ فرد یا چیزی نمیتواند مانند خداوند علم و آگاهی لازم برای رفع نیاز انسانها را داشته باشد و با آگاهی درباره آنها اقدامی انجام دهد. در ادامه آیات، خداوند دلایل عقلانی را برای این ممنوعیت میآورد. اول آنکه میفرماید شما میان دو انسان که یکی عبد است و دیگر آزاد، تفاوت قائل شده و توانایی هر دو را یکسان نمیدانید، پس چطور از درک اینکه کسی نمیتواند مانند خدا قدرت داشته باشد، عاجزید؟ دوم آنکه خداوند نعمتهایی را که به انسانها داده است، ذکر میفرماید و انسان را به تفکر درباره آن فرامیخواند. پس از ذکر این نعمتها، نکتهای را نیز متذکر میشود که باید بر روی آن بیشتر فکر و تدبّر کنیم. هنگامی که خداوند علم و قدرت ناچیز انسانها و بیتوجهیشان نسبت به خداوند قادر متعال و رفتن به سمت بتپرستی و شریک قائل شدن برای خودش را ذکر میفرماید، پیامبرش را به صبر دعوت میکند و میخواهد از این حجم جهل و بیمعرفتی انسانها غمگین نشود. خداوند میفرماید: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»؛ پس اگر [بعد از این همه لطف و رحمت] روی از حق گرداندند [اندوهگین مشو]؛ زیرا فقط رساندن آشکار [پیام وحی] بر عهده توست.(نحل/ ۸۲) بله، حقیقتاً جا دارد که انسان از این بیمعرفتی انسانها غمگین شود و روز و شب تأسف بخورد که چرا انسانها این نعمات را نمیبینند و نمیفهمند؛ اما این غمگین شدن مانعی میشود در راه تبلیغ دین. مفسران گفتهاند این آیه در حقیقت، برای دلداری پیامبر(ص) و تسلی خاطر او نازل شده است؛ اما مطمئناً دلیل دیگری هم دارد. شاید دلیل اصلیاش این باشد که این غم باعث دلسردی و ناامیدی در ابلاغ رسالت باشد. آنچه خداوند در نظر دارد، این است که انسانهای شایسته برای تبلیغ دین و احکام الهی تلاش کنند و بدون توجه به اینکه مردم قدر میدانند یا نه، وظایف خود را انجام دهند. آنچه خداوند میبیند تبلیغ حداکثری است، نه فقط جذب حداکثری. زیرا با وجود اولی، دومی نیز به دست میآید. این را میگوییم مأمور بودن به تکالیف البته با چشمانداز نتیجه؛ کسی که در راه خدا قدم برمیدارد و میخواهد خدمتگزار دین باشد و مبلغ آن، خودش باید تنها به خدا امید داشته باشد و خودش را نبیند و توقعی در اثربخشی تلاشش نداشته باشد. مبلغ دین نباید خود را شریک خدا و خواست و اراده او قرار دهد و منتظر حصول نتایج مورد انتظارش باشد؛ بلکه همه چیز را باید به خدای خود بسپارد و فقط بر تکلیفش متمرکز شود.