مقامات آمریکایی اعم از دموکرات یا جمهوریخواه، از آمریکای مرکزی و جنوبی و بهطورکلی امریکای لاتین تحت عنوان «حیاط خلوت واشنگتن» درنظام بینالملل یاد میکنند. بسیاری از مناقشات تأثیرگذار و تاریخساز در دوران جنگ سرد میان شوروی و آمریکا، در همین منطقه و کشورهایی مانند کوبا و نیکاراگوئه رخداده است. فراترازآن، پس از هشت سال انفعال مطلق دولت یازدهم و دوازدهم در قبال ظرفیتهای مسلم آمریکای لاتین، اکنون زمان بازیابی و بازتعریف بسیاری از سیاستهای همگرایانه میان ایران وکشورهایی حوزه کارائیب و آمریکای لاتین آغازشده است. در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مدنظر قرار گیرد.
اهمیت سفر رئیسجمهور به آمریکای لاتین
اگرچه سر رئیسجمهور کشورمان به سه کشور کوبا، ونزوئلا و نیکاراگونه صورت خواهد گرفت، اما بخشی از تحرکات و فعالیتهای خاص جمهوری اسلامی ایران در آمریکای لاتین، معطوف به نقشآفرینی بازیگر مهم این مجموعه یعنی برزیل صورت میگیرد برزیل، بازیگری صنعتی، اقتصادی و کلیدی در آمریکای لاتین محسوب میشود. اخیراً داسیوا سیگنالهای مؤثری در دفاع از مواضع ایران در نظام بینالملل از خود و دولت متبوعش بروز داده که امیدواریهای قبلی در خصوص حضور سوسیالیستها در مسند قدرت در ریودوژانیرو را تقویت کرده است.
این موارد بهصورت خلاصه عبارتاند از:
بهطورکلی، پس از شکست «بولسونارو» در انتخابات ریاست جمهوری برزیل در سال ۲۰۲۲ میلادی و حضور لولا داسیلوا در رأس معادلات سیاسی و اجرایی این کشور، دموکراتهای کاخ سفید سرمایهگذاری زیادی بر روی تلطیف رفتار ضدآمریکایی دولت سوسیالیست داسیلوا صورت دادند! حتی اعضای دولت بایدن تلاش کردند مخالفت خود با بولسونارو، رئیسجمهور قبلی این کشور (که به دلیل وابستگی شدید وی به ترامپ صورت میگرفت) را بهمثابه حمایت خود از دولت داسیلوا تلقی کنند! فراتر از آن، مقامات آمریکایی با ارسال پیامهایی کاذب به دولتهای سوسیالیستی در آمریکای مرکزی و جنوبی، مدعی شدند که دوران بازتعریف روابط واشنگتن و آنها فرارسیده و کاخ سفید خصومتی با آنها ندارد! اما مواضع لولا داسیلوا طی ماههای اخیر نشان میدهد که صحنهسازی کاخ سفید در آمریکای لاتین واقعیت ندارد!
نکته مهمتر اینکه مواضع داسیلوا در این خصوص، با مواضع سیاستمدارانی مانند رائول کاسترو و نیکلاس مادورو و اورتگا همخوانی دارد.
نسبت ایران و زنجیره سوسیالستی شکل گرفته در آمریکای لاتین
یکی از اهداف عینی سفر رئیسجمهور، ارتقای مبادلات تجاری و اقتصادی ایران و کشورهای آمریکای لاتین (در قالب دیپلماسی اقتصادی) و یکی دیگر از این اهداف، بازتعریف نسبت دولت سیزدهم و کشورهای حوزه کارائیب و آمریکای مرکزی و جنوبی هست.
قطعاً کشورهایی مانند، نیکاراگوئه، برزیل و کوبا و ونزوئلا در این روند نقش پررنگ و تأثیرگذاری دارند. واقعیت امر این است که مقامات آمریکایی نسبت به شکلگیری مجدد زنجیره سوسیالیستی و چپگرایانه در آمریکای لاتین شدیداً نگران است و این بار تلاش میکند با ارسال سیگنالهای دیپلماتیک درصدد جلوگیری از تبلور سیاستهای ضدآمریکایی در برزیل، کوبا، ونزوئلا، آرژانتین، کلمبیا و … برآید. اخیراً لولا داسیلوا، رئیسجمهور برزیل در سفر خود به چین گفت که آمریکا باید «تشویق به جنگ» در اوکراین را متوقف کند. رئیسجمهور چپگرای برزیل پیش از ترک چین به مقصد امارات متحده عربی گفت: «ایالاتمتحده باید تشویق به جنگ را متوقف کرده و صحبت از صلح را آغاز کند. اتحادیه اروپا هم باید صحبت از صلح را آغاز کند.»
انگیزه خاص آمریکای لاتین برای عبور از دلار
یکی از موضوعاتی که به یک کاتالیزور و عامل تسریعکننده درروند شکلگیری مناسبات جدید ایران و آمریکای لاتین تبدیل خواهد شد، انگیزه خاص طرفین (ایران و مخالفان آمریکا در آمریکای لاتین) در خصوص گذار از دلار میباشد.
بهعنوانمثال، رئیسجمهور برزیل بهمانند مادورو رئیسجمهور ونزوئلا و دیگر سوسیالیستهای آمریکای لاتین بارها از جایگاه دلار آمریکا در معاملات جهانی و نقش صندوق بینالمللی پول انتقاد کرده و خواستار شکلگیری شبکههای اعتباری و مالی مستقل در نظام بینالملل شد. موضوعی که تحقق آن، به معنای سقوط هژمونی ادعایی آمریکاست. اخیراً رئیسجمهور برزیل در سفر به چین، این موضوع را به صورتی جدی و دقیق مطرح کرد. مقامات آمریکایی در جریان سفر داسیلوا به پکن بهخوبی دریافتند که تغییر ثوابت و راهبردهای تثبیتشده جریانات ضدآمریکایی در آمریکای لاتین با تغییر رفتار ظاهری کاخ سفید امکانپذیر نیست! مواضع صریح داسیلوا علیه سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا در جنگ اوکراین و تأکید او بر حذف دلار از مبادلات جهانی، نقطه آشکارساز شکست محاسبات اخیر واشنگتن در آمریکای لاتین محسوب میشود.
ظرفیت بالای آمریکای لاتین
بازیگران آمریکای لاتین، مخصوصاً کشورهای کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه و برزیل، نشان دادهاند که از انگیزه و ریسکپذیری بالاتری نسبت به بسیاری از کشورهای تحت سلطه و تحریم آمریکا، در مواجهه باسیاستهای تحریمی غرب برخوردار هستند. اکنون بین ۳۱ تا ۳۳ کشور تحت تحریمهای آمریکا قرارگرفتهاند. هرکدام از این کشورها ظرفیتهای بالقوه و بالفعلی رادارند که باید تجمیع و درون یک ساختار کلان هدایت کنند. اگر هدایت و مدیریت ساختار کشورهای تحت تحریم آمریکا بهصورت جمعی صورت بگیرد، زمینه در هم شکستن تحریمهای آمریکا وجود دارد. نمونه این مسئله را در مناسبات دوجانبه داشتیم که در انتقال نفتکشهای ایرانی به ونزوئلا و انتقال انرژی به لبنان از مصادیق آن هستند. در حقیقت در این مثالها مشاهده کردیم دو کشوری که مورد تحریم آمریکا هستند میتوانند با همافزایی در راستای بهرهمندی از ظرفیتهای دوجانبه، به مقابله با تحریم بپردازند.
به عبارت بهتر، الگوهای دور زدن یا حتی مواجهه رسمی با تحریمهای آمریکا، یکبار درروند انتقال نفتکشهای ایرانی به ونزوئلا (که منجر به نفع متقابل برای طرفین گردید) امتحان شده و اکنون زمان آن رسیده است که این الگو، در سطحی گستردهتر و عملیاتیتر، به دیگر بازیگران حوزه کارائیب، آمریکای مرکزی و جنوبی تعمیم پیدا کند. شکلدهی این منظومه و پیشبرد آن در یکقدمی کاخ سفید (با توجه به حوزه جغرافیایی و ژئواستراتژیک آمریکای لاتین) نقش به سزایی در مهار سیاستها و استراتژیهای ضد ایرانی کاخ سفید و متحدان آن محسوب میشود. دولت سیزدهم، بهخوبی این الزام راهبردی را درک کرده است.
نقطهای روشن در مناسبات ایران و آمریکای لاتین
بدون شک، سفر رئیسجمهور کشورمان به سه کشور آمریکای لاتین، نقطه احیای سیاست خارجی منفعلانه سالهای گذشته در آمریکای لاتین تلقی میشود. متأسفانه از سال ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰، سیاستگذاری کلان وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی دولتی ما، برمبنای تمرکز مطلق بر اروپا و استناد به توافق هستهای (برجام) در همکاری با غرب شکل گرفت و درنتیجه، آمریکای لاتین و آفریقا، به حوزههای تاریک و نماد انفعال در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان تبدیل شدند. اکنون، دولت سیزدهم به استناد به سیاست خارجی متوازن، در حال احصاء و هدایت ظرفیتهای دیپلماتیک و اقتصادی بازیگران مستعد نظام بینالملل بهسوی کشورمان در قالب همافزایی متقابل میباشد.
نمونه این سیاستگذاری مؤثر را در شرق آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و کشورهای منطقه غرب آسیا مشاهده میکنیم. تغییر در نوع نگرش و رویکرد قدرتهای بزرگ نسبت به منطقه آمریکای لاتین و همچنین تغییر در ماهیت روابط آنها با کشورهای این منطقه، موجب تحول در رفتارها و اقدامات دیپلماتیک آنها شده است. بدیهی است که باید نسبت این تغییرات ماهوی و اکتسابی مهم را با منافع ملی کشورمان سنجید. بخشی از این منافع، ناظر به منافع اقتصادی ما و بخشی دیگر، معطوف به اهداف راهبردی ما در نظام بینالملل میباشد.
منبع: مشرق نیوز