صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۳  ، 
کد خبر : ۳۴۸۳۰۴

طواف مجازی‌ (قسمت دوم)

هنوز در حال رصد فضای مجازی برای بسترسازی روش‌های تبلیغ عفاف و حجابم. لابد خواهید گفت: «آخه تو چه کاره‌ای؟» دیروز همین ساعت‌ها بود که استاد روش تبلیغ‌مان (حفظه‌الله) باز هم شاگردان را به امر خطیر و مهم «امربه ‌معروف و نهی‌ از منکر» راهی صفحات بزرگ‌ترین شبکه اجتماعی کرد. راستش را بخواهید درست حس نیل آرمسترانگ را داشتم. نه که اهل فضای مجازی نباشم، هستم؛ ولی تا به حال به این قسمت بازار نیامده بودم.
کنجکاوید که چه بر سر آن گزارش ناموفق مبلغ مجازی آمد؟ هیچ برادر من! هیچ خواهر من! وصف حالم این‌گونه بود. «اما تو کوه درد باش، طاقت بیار و مرد باش!» استاد از آنجا که خودش خاک خورده این امر بود، دوباره و چندباره ما را فرستاد پی راهکارهای جدید و مطابق با روش‌های روز. طرح صیانت از حجاب را باید فلان شورای عالی فرهنگی بدهد نه من بنده حقیر! نمی‌دانم این واحد درسی پاس خواهد شد یا سرگشته و سرگردان در این دوزخی که برای خودمان درست کردیم حالا حالاها گرفتاریم!
حال این روزهای جامعه، مثل روزی است که عقدنامه ترکمانچای در کافه زیبارویان عاشق منعقد شد. روزی که گروه اراضی‌اش تجزیه و نسوان‌هایش بین چند نفر تقسیم شد. حالا هم برخی در روز روشن پا به خیابان‌ها گذاشته‌ و مدام شعار آزادی سر می‌دهند. آزادی را برای زن و زندگی می‌خواهند. صفحات شبکه معروف اجتماعی را پویش و پایش می‌کنم. تروریست‌های فرهنگی شبیخون زدند و دل و جان جوانان هم‌وطنم را به اسارت بردند. من مبلغ سردرآخور کجا بودم که حالا بتوانم او را از مهلکه‌ای که خود نیز در تدارکش بی‌تقصیر نبودم، نجاتش دهم.
صفحه «شیطون بلای آقاش» نظرم را جلب می‌کند. تصویر زنی محجبه است در استایل بسیار چشمگیر و چشم‌نواز. حجاب هم که عالی و بهتر از این نمی‌شود؛ ولی نمی‌دانم آخه این قر و قمیش‌ها را برای چه درمی‌آورد! کمی دقت را چاشنی می‌کنم و بله! ایشان شخص شخیص بلاگر تشریف دارند. از مطالب و کامنت‌های فالوورهایش مستفیض می‌شوم. من باب خالی نبودن عریضه من هم برایش کامنت می‌گذارم.
دوست عزیز! حجاب شما خیلی خوب است؛ ولی بانو! شما که خودت بهتر می‌دونی، جلوه‌گری مطابقتی با دین اسلام نداره.
ـ بخوابونم دهنش نقی!
ـ چرا همیشه زن محجبه غمگین می‌خوان!
ـ یه نفر هم که حجاب داره اینا نمی‌ذارن!
ـ آخه تو او کفن سیاه چی دیدین که ول کن نیستین؟
ـ خود من به خاطر پیج ایشون عبای بلند رنگی می‌پوشم!
ـ تا چش شما خشکه مقدسا درآد.
ـ با ایشون اسلام را قشنگ‌تر بشناس!
اینجا هم بلاک شدم؛ ولی دوباره و چندباره ادامه دادم. بماند که در جواب تذکر لسانی‌ام از نحوه برخورد با اختلاس‌گران و الباقی کسانی که به نحوی به جامعه و مملکت لطمه می‌زنند، شنیدم.
ـ تو به بدحجابی و کشف حجاب فلانی گیر میدی یا مثل گشت ارشاد می‌افتی دنبال‌مون؟ 
ـ چرا به اینایی که پول مملکت را می‌برن تو بانک‌های خارجی هیچی نمی‌گین؟ 
مثل دفعه قبل قرار نیست برای استاد گزارشی از عملکرد ناموفقم بدهم. حالا باید دنبال راهکارهایی بر پدیده حجاب استایل‌ها که به مراتب خطرناک‌تر از کشف حجاب هست، رفت. شاید توانستم با امربه‌معروف لسانی کسی یا کسانی را به راه مستقیم رهنمون شوم؛ ولی با این فرهنگ لیبرالیستی که جامعه را اسیر فرهنگ مادی کرده است؛ چه باید کرد؟ وقتی در اکثر سریال‌های رسانه ملی زنی که پوشش چادر دارد، عمدتاً در مناطق پایین شهر زندگی می‌کند و متأسفانه از روزگار هم روی خوش ندیده است؛ ولی زنی که پوشش وی چادر نیست، صاحب کارخانه و فلان سرمایه از قضا هم خوشبخت تشریف دارد، حالا به نظر شما مخاطب به کدام سو ترغیب خواهد شد و الگوبرداری خواهد کرد؟
همچنان در حال تایپ کردن مشکلات و موانع تذکر لسانی هستم. مستند بی‌مرز باحجاب کمی حالم را خوب می‌کند و به ظرفیت رسانه ملی امیدوار می‌شوم. ایکیوسان‌طوری نشستم و بالاخره فکر بکری در حد اجتماع دختران انقلابی در ورزشگاه آزادی به سرم می‌زند. راهی مهدکودک سر خیابان می‌شوم. چند باری پیغام و پسغام داده بود که در سمت مربی پیش‌دبستانی مشغول به کار شوم. به نظرم کار باید ریشه‌ای و متفاوت باشد. از خدا برای این هدف بزرگ مدد می‌خواهم و مدارکم را برمی‌دارم تا به خواسته مدیر دغدغه‌مند مهدکودک پاسخ مثبت بدهم. به نظرم لوح سفید ذهن و روح بچه‌ها بیشتر آماده‌ نزدیک شدن به خدا و الطافش هست. فرشته‌هایی که لوح دل‌شان به پاکی و سفیدی گلبرگ‌های یاس است و هنوز به بیماری قساوت قلب مبتلا نشده‌اند؛ باید از همین‌جا شروع کرد. 
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات