صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۲  ، 
کد خبر : ۳۵۱۱۷۸

آتش

پایگاه بصیرت / زهرا عبدی

با صدای اذان ظهر، سلیمه وضو گرفت و از خانه بیرون رفت. از کوچه‌های مدینه گذشت، پسر‌بچه‌ها مشغول بازی کردن بودند. یکی از آنها محکم به سلیمه خورد. سلیمه، ابروانش را در هم کشید؛ با عصبانیت بچه را به سمت عقب هُل داد و گفت: «اگر مادر داشتید، در کوچه‌ها پرسه نمی‌زدید، از سر راهم بروید کنار.»
پسرک بغض کرد. بچه‌ها به گوشه دیوار چسبیدند؛ چپ‌چپ به او نگاه کردند و ترسیده بودند. سلیمه از بین آنها رد شد و به مسجد رسید. تعدادی از زنان، تا او را دیدند، خودشان را کنار کشیدند. دو نفر آرام با هم سخن گفتند: «آمده نماز بخواند...با این اخلاقش...!» یکی از زن‌ها گفت: «ساکت، الان می‌شنود... من حوصله بحث ندارم.»
سلیمه نمازهایش را خواند؛ مشغول ذکر گفتن شد. پیرزنی کنارش بود، بلند شد که برود، آرنجش به پهلوی سلیمه خورد. سلیمه غضبناک به پیرزن خیره شد و گفت: «چه می‌کنی عجوزه! حواست کجاست! خوب است خدا به تو دو چشم بینا داده است، مگر نمی‌بینی مشغول دعا بودم.» زن با ناراحتی سرش را پایین انداخت و آهسته لب به شکایت باز کرد و گفت: «امان از این اخلاقت سلیمه، عمدی که نبود...» از کنار سلیمه رد شد و رفت. بعد از دعا، سلیمه از مسجد بیرون آمد. نزدیک خانه که شد، صدای شادی بچه‌ها بلند شده بود. سلیمه که به خانه آمد، بچه‌ها در گوشه‌ای نشستند، ساکت شدند و به همدیگر نگاه کردند. سلیمه سفره را انداخت و نان و شیری آورد. مردش هم جرئت حرف زدن با او را نداشت؛ خانه شده بود عزاخانه. به خودش حق می‌داد، نمی‌توانست از این خطاها، از این مشکلات عبور کند، حوصله غرض‌ورزی و اذیت دیگران را نداشت، هرچند دیگران نمی‌پذیرفتند که قصد اذیت سلیمه را دارند.
غروب شده بود، سلیمه بعد از کلی بحث سر نخل خرمای همسایه، وضو گرفت و زودتر به مسجد رسید. پیامبر خدا داشت بخشی از احکام و مسئله‌ها را توضیح می‌داد. مردی آرام پرسید: «ای پیغمبر خدا! زنی که بسیار نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد، اما اخلاق تندی دارد و زبانش نیش‌دار است، بهره‌اش از اعمالش چیست؟»
پیامبر رنگ چهره‌شان تغییر کرد و ناراحت شدند، سپس گفتند: «به خدا این زن اهل دوزخ است.»
سلیمه سخنان پیامبر را شنید. لرزه به اندامش افتاد. اشک در چشمانش جمع شد، حس کرد تمام وجودش گر گرفته است. باید از دوزخ دور می‌شد.

(علامه مجلسی، بحارالانوار ج 68، ص 394)

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات