پس از شکست آمریکا در صحرای طبس، یک حرکت نظامی همهجانبه میتوانست گزینه مناسبی برای جلوگیری از قدرت یافتن نهال نوپای انقلاب اسلامی باشد. با توجه به شکست قبلی آمریکا و هفت کشور دیگر که با حزب بعث عراق متحد شده بودند، موضوع جنبه حیثیتیتری پیداکرده بود. پس از هشت سال جنگ و نبرد، ایران پیروز میدان شد. تحمل این شکست برای آمریکا سنگینتر آمده بود؛ چرا که در عرصه نظام بینالملل، جایگاه او به شدت متزلزل شده بود و جهانیان داشتند به یک شناخت واقعی میرسیدند؛ از این رو راهکار تغییر راهبرد از جنگ نظامی به جنگ شناختی بود؛ بنابراین، از همان زمان عملیات تحریف دفاع مقدس کلید خورد.
شایعه امداد رژیم صهیونیستی
سال ۲۰۰۸ «رونن برگمن» نویسنده و تحلیلگر برجسته امور نظامیـ امنیتی رژیم صهیونیستی در کتاب «نبرد مخفی با ایران» به این شایعه پر و بال داد که پیروزی ایران به دلیل کمکهای تسلیحاتی اسرائیل بوده است. سعی بر آن شد که به این شایعه قوت بیشتری دهند؛ اما امام خمینی(ره) رسماً اعلام کردند: «ما قبل از انقلاب با این رژیم فاسد دائماً مخالفت کردیم و آنها که ما را به خرید تسلیحات از اسرائیل متهم میکنند، بدانند که ما اسرائیل را قابل آدم نمیدانیم تا اینکه با او ربطی داشته باشیم. ما بیش از ۲۰ سال است که هرجا صحبت شده، یکی از اموری که در رأس مسائل بوده ستمگری اسرائیل بوده است.»
این همه خون گردن کیست؟
در جهان فعلی آن کسی که رسانه به دست اوست، میتواند فرا حقیقتی بسازد که بهتر از حقیقت به ذهنها باور بیاید. در این مرحله باید به گونهای به جهانیان مخابره میشد که وقوع این جنگ به دلایل واهی بوده و اصلاً خیلی زودتر از اینها جنگ میتوانست پایان بپذیرد؛ اما این ایران بود که به دلیل اثبات برتری خود، خواهان ادامه جنگ شد. این در حالی است که ایران این واقعه را «جنگ تحمیلی» میداند و اقدامش را نیز دفاع مقدس. دفاع در جنگ نابرابری که برای اشغال خاک وطن و حتی یک قدم آن ورتر، یعنی فروپاشی نظامی که با انقلاب ملت ایران فقط ۱۹ ماه بود به ثمر نشسته بود.
تاریخی دانستن جنگ تحمیلی
مرحله بعدی در جنگ شناختی این بود که جنگ را یک برهه تاریخی قلمداد کنند که حالا یک اتفاق بدی در آن رخ داده و گذشته است و دیگر لازم نیست به آن رجوع کرد. این در حالی است که در برهه دفاع مقدس که تحریم و جنگ شرایط تنگنایی را ایجاد کرده بود، ارادههای ایمانی با حداقل امکانات بهترین مدلهای مدیریتی را به ثبت رسانده بودند. درست است که الآن ما در موقعیت جنگی آن برهه نیستیم؛ اما گنجینههای دفاع مقدس اعم از مدل مدیریتی شرایط بحرانی، ولایتمداری، مدل تعامل مدیران با جامعه، کنشهای اجتماعی، چگونگی برونرفت از مشکلات، مدلهای تربیتی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... همگی نمونههایی است که میتواند قوه پیشران کشور باشد.
کدام یک اسطورهاند؟
شاید بتوان این اقدام دشمن را یک اقدام واکنشی نامید. در واقع چیزی که بنای این جنگ شناختی را از پایه سست میکند، شناخت اسطورههای جنگ و البته به طور کلی اسطورههای ملیـ مذهبی است. بر این اساس، دشمن تصمیم گرفت که افرادی در ذهن جوانان اسطوره باشند که برای این طرح و نقشه جنگ شناختی که او برای این جوانان کشیده بیخطر باشد یا آنان را به مقابله با نظام بکشاند؛ بنابراین، سعی کرد اسطورههای هالیوودی و فوتبالی را در ذهن آنان برجسته کند تا دیگر جوان فرصت نکند روی اسطورههای واقعی تمرکز کند.
در بعد تاریخی هم ذهن جوان را به یک برهههایی میبرد که الگوگیری جوان از آن اسطورهها خللی در این طرح ایجاد نکند؛ لذا شاهد آریاییگرایی، زرتشتگرایی و توجه به کوروش و... هستیم؛ اما دیگر حرفی از اسطورههای میهنی و دینی اعم از باقرخان و ستارخان، امیرکبیر و... نمیشود، اسطورههای جنگ دیگر جای خود را دارد. علت هم آن است که دشمن یک بار از این اسطورهها ضربه مهلک خورده است و دیگر نباید کسی شبیه اینها شود؛ لذا ذهن جوان باید با این اسطورهها غریب باشد.
با وجود این همه، اما در نسل امروز شاهد پدیدههایی هستیم که در تاریخ کمنظیر بوده است. مدافعان حرم، فداکاریها در سیل و زلزله، به تازگی در مسئله کرونا، سرود سلام فرمانده، شوق دهه نودیها در دیدار رهبر فرزانه انقلاب همگی تنها گوشهای از وفاداری این نسل به نظام و انقلاب است و این نشان میدهد، پاشیدن خاک به صورت خورشید درخشندگیاش را کم نمیکند.