«نیکاراگوئه» از جمله کشورهایی است که بیگانگان بسیاری را بر خود دیده است! در طول قرون شانزدهم تا نوزدهم، نیکاراگوئه تحت سلطه اسپانیا بود و سرانجام توانست در سال 1838 میلادی استقلال یابد؛ اما آمریکاییها همواره به آن چشم طمع داشتند. آمریکا در سال 1854، نیکاراگوئه را از طریق نیروی دریایی بمباران کرد. سه سال بعد به بهانه مصدوم شدن یک آمریکایی، مجدد این کشور را بمباران کرد و پس از یک سال نیکاراگوئه را مجبور به پذیرفتن قرارداد کاسـ ایریساری کرد؛ بنا بر این قرارداد، ایالات متحده مجاز به رفت و آمد در نیکاراگوئه و دخالت در آن کشور شد.
هیچ یک از کشورهای دیگر آمریکای مرکزی به قدر نیکاراگوئه، تحت مراقبت آمریکا نبوده است. وجود معادن طلا در آن کشور و بهرهبرداری کمپانیهای آمریکایی از آن، برای توجیه این مراقبت کافی نیست و دلیل واقعی آن است که نیکاراگوئه، بر راه وصول به آبراه پاناما نظارت دارد و به سبب وجود دریاچه نیکاراگوئه و رودخانه «سان خوان» به آسانی میشود کانال دیگری مابین دو اقیانوس حفر کرد.
در بین سالهای 1912 تا 1933، بار دیگر نیکاراگوئه به اشغال آمریکاییها درآمد و به مستعمرهای برای احتکار شرکتهای آمریکایی تبدیل شد. در سال 1914، عهدنامهای در واشنگتن به امضا رسید که براساس آن ایالات متحده آمریکا اجازه مییافت کانالی را میان دو اقیانوس از طریق خاک نیکاراگوئه احداث کند و براساس همین عهدنامه، «چامرور» نیز به عنوان رئیسجمهور نیکاراگوئه تعیین شد. افزون بر این عهدنامه، موافقتنامههای دیگری نیز به امضا رسید که دولت و ملت نیکاراگوئه را به بردگی بیشتر برای آمریکا هدایت میکرد.
آمریکاییها در این ایام، هرگونه صدای مخالفی را سرکوب میکردند. آنان در سال 1934، با «اوگوستوسزار ساندینو» رهبر انقلابیون نیکاراگوئه ناجوانمردانهترین رفتار را داشتند. این رهبر شجاع، اما ساده که برای مذاکره به سفارت آمریکا دعوت شده بود، در موعد مقرر به سفارت رفت؛ ولی او را همانجا به قتل رساندند و نشان دادند که امپریالیست، همیشه امپریالیست خواهد بود.
با بیرون رفتن آمریکاییها از نیکاراگوئه که حاصل ظاهرسازی صلحجویانه روزولت بود، کار به دست دیکتاتوری افتاد که در طول بیش از سی سال حاکمیتش، دوست و همپیمان تمامعیار آمریکاییها بود. نیکاراگوئه پس از انقلاب ساندیسیتها نیز به کشوری بدل شد که برخلاف ایدهآلهای آمریکا بود؛ بنابراین نمیتوانست از سوی این کشور تحمل شود.
در سال 1981م. «رونالد ریگان» رئیسجمهور وقت آمریکا، به سازمان سیا اجازه داد از گروههای ضد ساندیسیتها حمایت کند و عملیاتهای مخفی ضد نیکاراگوئه انجام دهد. دولت ریگان، ارتشی ضد انقلاب با عنوان «کنترا» را بدون تصویب کنگره، سازماندهی و تأمین مالی کرد. این ارتش متشکل از اعضای سابق گارد ملی سوموزا، حکمران پیشین نیکاراگوئه بود که در نهایت به شکست انجامید.