دغدغه پیشرفت ایران اسلامی برای رهبر انقلاب در تمامی سالهای رهبریشان چنان بوده که آن را میتوان یکی از کلان پروژههای ایشان برای آینده ایران عزیز دانست؛ از چشمانداز 20 ساله و ابلاغ اسناد بالادستی تا بیانیه گام دوم، اما بیتردید یکی از ساختارمندترین اقدامات ایشان برای ترسیم آینده ایران اسلامی در چشماندازی 50 ساله را میتوان در تشکیل «مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» در 2خرداد1390 دانست تا به عنوان مرکزی تخصصی متولی تدوین و طراحی سندی جامع و دستیافتنی و متناسب با اقتضات تاریخی، آرمان و واقعیتها شود. گرچه تدوین ابتدایی سند مشمول زمانی طولانی شد اما این مرکز بالاخره پس از 7 سال در 22 مهر1397 طی سندی در 10 صفحه و حدود 3500کلمه و در 6 قسمت طرحی را ارائه میکند و البته رهبر انقلاب در همان جلسه به مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ماموریت میدهند که ظرف 2 سال با فراخون از جامعه نخبگانی سند الگو نهایی شود. متاسفانه در موعد 2 ساله رهبر انقلاب خبری از نسخه نهایی نیست تا اینکه در اردیبهشت 1401 دبیر مرکز در یازدهمین کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اعلام میکند که پیشنویس سند پیشرفت اسلامی ایرانی در آستانه نهایی شدن است!
جالب اینجاست که در سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به تاریخ 7مرداد1402 همان فراخوانی که در 22 مهر 1397 در سایت رهبر انقلاب منتشر شد با عنوان «فراخوان رهبر انقلاب برای تکمیل و ارتقا الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» پس از حدود 5 سال مجدد بدون هیچ تغییری بازنشر شده است و جالبتر و عجیبتر اینکه تقریبا در سایت خود مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تقریبا هیچ خبری از سرنوشت نهای سند الگو نیست! در بخش «پرسشهای رایج» البته در پاسخ به سوال 12 که «الگو چه زمانی به تدوین نهایی خواهد رسید؟» آمده «ان شاء ا... طبق نقشه راه و فرایند طراحی، تدوین، تصویب و پایش الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، پیشنویس اولیه این الگو در دیماه 1394 تهیه خواهد شد.» از پاسخ اینطور می توان برداشت کرد که سایت مرکز مذکور از همان اوایل دهه 90 بهروز رسانی نشده است؛ اما براساس آنچه در سایت مرکز مشخص است سندی با عنوان «پیش نویس سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» بارگذاری شده که بهنظر میرسد سندی است که تدوین آن به پس از 22 مهر 1397 مربوط است. تفاوت این سند با سند ارائه شده در مهر 1397 آن است که 10 صفحه آن تبدیل به 22 صفحه و از 6 بخش به 8 بخش افزایش یافته و البته در بخش تدبیرها از 56 به 51 تدبیر کاهش یافته است؛ اما آنچه از مقایسه دو سند به دست میآید این است که همچنان سند آرمانی و بدون واقعبینیهای متناسب با واقعیتهای داخلی و بین المللی و منطقهای تدوین شده است.
در واقع، بهنظر میرسد بهرغم تاکیدات و اهتمامی که رهبر انقلاب درباره مرکزو سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت داشتهاند که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «این، یک سند بالادستی خواهد بود نسبت به همه اسناد برنامهای کشور و چشمانداز کشور و سیاستگذاریهای کشور؛ یعنی حتی چشماندازهای بیستساله و دهساله که در آینده تدوین خواهد شد باید بر اساس این الگو تدوین شود؛ سیاستگذاریهایی که خواهد شد، سیاستهای کلان کشور باید از این الگو پیروی کند و در درون این الگو بگنجد» اما میتوان اینگونه ادعا کرد الگویی که از منظر رهبر انقلاب قرار بوده مبنای تدوین همه اسناد عالی کشور باشد تقریبا به دست فراموشی سپرده شده است. اینک از فراخوانی که قرار بود 2 ساله به سرانجام برسد 5 سال گذشته اما از «نسخه نهایی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» خبری نیست.
در اهمیت ابلاغیه رهبر انقلاب همین بس که بر اساس تکلیفهای که رهبر انقلاب به ارکان اجرایی و قانونگذاری و سیاستگذاری در ابلاغیه 22 مهر1397 دادهاند این ادعا را میتوان مطرح کرد که در هیچ ابلاغیهای، رهبر انقلاب این میزان وسیع مطالبه با ذکر جزئیات از سیاستگذاران و قانونگذاران و مجریان نداشتهاند. در واقع، اکنون پس از 5 سال از فراخوان و ابلاغیه رهبر انقلاب میتوان از مخاطبان آن ابلاغیه این مطالبه و پرسش را داشت که چه عملکردی در قبال ابلاغیه و مطالبات رهبری انقلاب داشتهاید؟
۱- مجمع تشخیص مصلحت نظام طی 5 سال گذشته به چه میزان سند 22 مهر 1397 را بهعنوان چارچوب بالادستی سیاستهای کلی مورد ملاحظه قرار داده است؟ و چه پیشنهادهای تکمیلی برای حصول اطمینان از کفایت آن ارائه کرده است؟
۲- مجلس شورای اسلامی با نگاه ملی طی 5 سال گذشته چه نکات ضروری را برای ارتقای سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بهعنوان سند بالادستی قوانین برنامهای کشور پیشنهاد داده است؟ و چه تمهیداتی را برای تهیه و تصویب طرحها و لوایح برنامهای در چارچوب الگو مقرر ساخته است؟
۳- دولت فارغ از ملاحظات زودگذر، طی 5 سال گذشته چه میزان سند الگو را از لحاظ قابلیت اجرا و تحولآفرینی بررسی کرده ؟ و چه پیشنهادهای عملی برای ارتقای آن را ارائه داده است؟ آیا طی 5 سال گذشته از ذخیره مدیریتی و کارشناسی دولت در مرکز و استانها به این منظور استفاده شده است؟
۴- شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی در حیطه وظایف خود طی 5 سال گذشته چه پیشنهادهایی درباره سند الگو ارائه کردهاند؟
۵- وزارت علوم، شورای عالی حوزه بهعنوان متولیان دانشگاهها و حوزههای علمیه آیا این سند را عمیقاً بررسی کردهاند؟ آیا پیشنهادهای مشخصی برای ارتقای آن در ترسیم هدف و مسیر پیشرفت کشور ارائه کردهاند؟
6- متولیان اعم از قوای سهگانه برای آماده شدن همه دستگاههای کشور و کمک عمومی مردم برای اجرای الگو، چه کارهایی طی 5 سال گذشته کردهاند تا الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی با مقدمات کافی و سرعت مطلوب آغاز شود و امور کشور بر مدار آن قرار بگیرد؟
7- صداوسیما و دستگاههای تبلیغی و اطلاعرسانی رسمی کشور، برای اینکه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و موضوع چشمانداز 50 ساله ایران را به یک مطالبه عمومی و عامه فهم تبدیل کنند در 5 سال گذشته چه کردهاند؟
8- مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چرا مطالبه 2 ساله رهبر انقلاب برای تدوین نهایی سند الگو را محقق نکرده است؟ چرا درباره دلایل تاخیر سه ساله هیچ توضیحی نداده است؟ چرا هم اینک یک برنامه زمانی در بررسی نسخه حاضر الگو برای تنظیم و اخذ نظرات و پیشنهادهای تکمیلی و بهرهبرداری و جمع بندی نهایی اعلام نکرده است؟
کوتاه سخن اینکه، آنچه از شواهد امر برمیآید موضوعی که بهشدت مورد اهتمام رهبر انقلاب بود بهگونهای که برای آن ساختاری متمرکز تشکیل دادهاند و تنها یک ماموریت به آن دادهاند و همه دستگاهها اعم از مجمع تشخیص مصلحت تا دولت و مجلس و دانشگاهها و حوزه و صداوسیما را متولی پیگیری و تکمیل و نهایی نمودن آن کردهاند اینک پس از حدود 12 سال از تشکیل مرکز و 5 سال از فراخوان و ابلاغیه رهبر انقلاب همچنان نهایی نشده است؛ آنگونه که از ابلاغیه و زمانهای تعیین شده برمیآید این است که رهبر انقلاب تا مهر 1399 توقع نهایی شدن سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و از ابتدای قرن پانزدهم یعنی آغاز سال 1401 توقع اعمال سند نهایی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را در تمامی اسناد بالادستی همچون برنامههای 5 ساله داشتهاند؛ مطالبهای که بهنظر میرسد بر زمین مانده و متاسفانه توسط متولیانی که در بالا ذکر شده به فراموشی سپرده شده است. رخدادی که باید متولیان اعم از مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بهعنوان متولی اختصاصی تا مجمع تشخیص مصلحت نظام و دولت و مجلس و صداو سیما بهعنوان مخاطبان ابلاغیه درباره آن باید پاسخگوی عملکرد خود باشند که برای این مطالبه بر زمین مانده رهبری چه کردهاند؟
عبدالرضا فرجی راد
برخی در ذهن خود آنقدر نیروی اطلاعاتی اسراییل را بی نقص تصور کرده اند که هرگونه ضربه پذیری آنها را باور نمیکنند. در حالی که اینطور نیست.این ضعف اطلاعاتی که باعث این فاجعه برای اسراییل شد ارتباطی به موساد که حالا اسم و رسمی برای خود به هم زده ندارد و وظیفه شین بت نیروی اطلاعاتی ارتش و امور داخلی اسراییل بوده که کارش عیب داشته است.
ضمن اینکه در طرف مقابل نیروی اطلاعاتی حزب الله و حماس هم به خاطر ضرباتی که دریافت کردهاند روی بخش اطلاعاتی خود کار کرده و حرفهای شده اند. اینکه گفته میشود مسئول اطلاعاتی مصر یک هفته قبل به اسراییلی ها اطلاعاتی داده است که در غزه تحرکاتی دیده می شود فکر می کنید گفته است حماس میخواهد چند شهرک را تصرف کند و چهار هزار نفر را اسیر و زخمی و بکشد و چند پادگان را خلع سلاح کند و با گلایدر وارد اسراییل شوند؟خیر تحرکات یعنی ممکن است جهاد اسلامی چند تا موشک پرتاب کند.بخش اطلاعاتی مصر در واقع اسراییل را گمراه کرده اند که از اصل واقعه چیزی نفهمند.
این همه سلاحهای پیشرفته و قطعات برای مونتاژ از کجا وارد غزه شده است به جز گذرگاه رفح که مصر چشم خود را به روی آنها بسته است. نباید نیروی اطلاعاتی اسراییل را آنقدر بزرگ دانست که احساس شود هر موفقیت طرف مقابل باز هم یک بازی نیروی اطلاعاتی طرف اسراییلی بوده است. شاید این ذهنیت ما بر میگردد به ترورها و اقدامات آنها که از بعد از جنگ اوکراین به نزدیک به صفر رسیده است.
در واقع نیروی اطلاعاتی اسراییل به تنهایی نمیتوانسته در داخل منطقه پشت سر هم چنین اقداماتی را انجام بدهد بلکه کشور دیگری که اشراف اطلاعاتی بهتری داشته چون پیشرفت هستهای به نفعش نبوده گرا را میداده است. نباید بر اساس ذهنیت گذشته قضاوت کرد. در ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ سرباز اسراییلی به خاطر سرزمین مفتی که گیرشان آمده بود چهار چشمی و ۲۴ ساعته در تانکها و برجهای دیده بانی همه چیز را نظارهگر بودند ولی سرباز امروز اسراییل متفاوت از آن دوران است.
داستان جنگ اوکراین این است که رهبران این کشور در مقابل خواست روسیه که به ناتو نپیوندید، مقاومت کردند و نتیجه آن، حمله روسیه به اوکراین و نابودی بخش بزرگی از زیرساختهای این کشور و از دست دادن قسمتهایی از سرزمینش بود. کاری به مواضع دیگر کشورها ندارم؛ ولی بسیاری در کشور خودمان با وجود حصول این نتیجه و نابودی بخش اعظمی از آنچه اوکراین داشت و حالا دیگر فاقد آن است، این مقاومت را شایان تقدیر و تمجید دانستند و بهویژه بخش درخورتوجهی از روشنفکران و منتقدان حاکمیت خودمان، در برابر مواضع ضمنی کشورمان در این جنگ، با وجود صدمات کمرشکن بر اوکراین، از رفتار حاکمان این کشور حمایت کردند؛ اما حالا اتفاق دیگری افتاده. ۷۰ سال است که فلسطینیان در آپارتاید اسرائیل اسیرند. بخش بزرگی از سرزمینشان را از دست دادهاند و آنچه برایشان مانده، یا در محاصره است یا هر روز در پوشش شهرکهای جعلی مصادره و تکهتکه میشود و آخرالامر، حماس به اسرائیل حمله کرده و اسرائیل در جواب و برای انتقامگیری، آب و برق را قطع، ورود هر نوع دارو و مایحتاج به غزه را ممنوع و ۳۰ درصد این بزرگترین زندان بیسقف جهان را با خاک یکسان کرده و در آستانه لشکرکشی به این زمین سوخته است تا مابقی آنچه را باقی مانده، نابود کرده و آنان را که هنوز زنده ماندهاند، بکشد. دراینمیان آنها که در کشورمان، تا دیروز یا به نفع اوکراین یا به نفع روسیه موضع میگرفتند، این بار چه واکنشی نشان میدهند؟ آنانی که رفتار حاکمیت اوکراین را نابخردانه و غیرمسئولانه و سببساز نابودی این کشور میدانستند، رفتار حماس را میستایند و آن را قهرمانانه توصیف میکنند و برعکس، آنهایی که تا دیروز از شجاعت رهبران اوکراین داد سخن میدادند و زلنسکی را میستودند، در اینجا رفتار حماس را نابخردانه و غیرمسئولانه میخوانند و بر این باورند که حماس، نسنجیده و بدون دخیلکردن سرنوشت مردم در نتیجه کار، فقط باعث بدبختی بیشتر مردم غزه شده است و آن پیروزی که از آن دم زده میشود، حاصلی غیر از رنج و محنت بیشر برای مردم ستمدیده غزه ندارد.
حال درباره کنشگران دو سوی ماجرا چه باید گفت؟ بالاخره مقاومت در مقابل تجاوز، شرافتمندانه است یا نابخردانه؟ آیا اگر یک سوی ماجرا روسیه باشد، بد است و اگر در جای دیگر اسرائیل و غرب قرار گرفته باشد، خوب میشود و برعکس؟ آخر چطور میشود که یک عمل واحد در دو جای جهان رخ بدهد و یک بار آن را ستایش کنیم و دفعه بعد که افراد دیگری همان کا را کردند، آن را نکوهش کنیم؟ اگر تجاوز به سرزمین دیگران بد است، همیشه بد است و اگر مقاومت، حتی به بهای کشتهشدن و نابودی، خوب و شرافتمندانه است، همیشه خوب و شرافتمندانه است؛ اما واقعیت این است که اکثر ما دچار استاندارد دوگانهایم و برایمان فرق میکند که یک رفتار واحد از طرف چه کسی و در مقابل چه کسی انجام شود. اگر کسی را که میپسندیم، در مقابل آن کسی که نمیپسندیم مقاومت کند، کاری قهرمانانه و شرافتمندانه کرده و اگر آن را که نمیپسندیم در مقابل آن کسی که میپسندیم چنین کرده باشد، عملی نابخردانه و غیرمسئولانه انجام داده است.
سید محمد بحرینیان
صاویری که از نوار غزه مخابره میشود بسیار دردناک است اما ترسناک نیست. دستگاه جنایتکار صهیونیسم، عملا نسلکشی تدریجی غزه را متوقف کرده و یاد روزهای قانا و دیریاسین و صبرا و شتیلا را زنده کرده است. شاید برخی از حامیان طرف مظلوم و علاقهمندان به مقاومت، به این تردید افتاده باشند که آیا واقعا عملیات ۱۵ مهرماه به اینهمه تحمل جنایت و مصائب آن میارزید. این سؤال، چون آینده و اراده ادامه نبرد را ترسیم میکند حتما باید پاسخ داده شود.
یک. مطلبی از یکی از رهبران مقاومت فلسطین منتشرشده که «ما تصمیم گرفتهایم بهجای هرروز مردن، یکبار بمیریم.» این راهبرد اساسی مقابله با ستم سازمانیافته و اشغال است. غزه، ۱۶ سال است که در شدیدترین محاصره قرارگرفته و در این ۱۶ سال، چند مرتبه هم جنایاتی همچون جنایات این روزها را تجربه کرده است. این روند قرار است تا کی ادامه پیدا کند؟ اگر امروز مقاومت نشود، فردا سختتر خواهد بود.
دو. در تاریخ جنگهای رژیم غاصب و حزبالله لبنان، سختترین جنگ، آخرین جنگ است. جنگ سال ۲۰۰۶ که حزبالله، پیروزمندانه آن را ۳۳ روزه مینامد، شدیدترین جنگ میان آن دو است. آن سال هم، ارتش اسرائیل رکوردهای وحشیگری را همچون امروز جابجا کرد اما حزبالله ایستاد و مقاومت کرد. هرچه از جنگ گذشت، حجم جنایت بیشتر شد و درنهایت هم با ابرفاجعه روستای قانا جنگ به پایان رسید، اما مقاومت آن روزهای حزبالله، سطحی از بازدارندگی به وجود آورده که پسازآن، تهاجمی به وقوع نپیوسته و تخاصم مرزی و تبادل آتش، سقف تحرک صهیونیستها بوده است. ماجرای امروز غزه، دقیقا ماجرای ۱۷ سال پیش جنوب لبنان است. آن جنگ هم با پیشدستی و عملیات حزبالله لبنان شروع شد. صهیونیستها اعلام کردند که درسی فراموشنشدنی به لبنان خواهند داد و تا خلع سلاح کامل حزبالله پیش خواهند رفت. لبنان تلفات زیادی هم داشت اما ایستاد، حملات موشکی و زمینی خود را ادامه داد و دنبال میانجی برای پایان جنگ نگشت. این اسرائیل بود که طاقت ادامه نداشت و کوتاه آمد و با وساطت اینوآن، سعی در پایان جنگ داشت. نتیجه هم این شد که پسازآن تاریخ تا به امروز، حمله به لبنان دیگر گزینه روی میز هیچ مقام اسرائیلی نبود.
درواقع آسمان بیروت زمانی همچون غزه، جولانگاه هرروزه جنگندههای مهاجم بوده و حتی مشهور بود که خلبانهای صهیونیست، برای تفریح هم که شده گاهی بالای سرخانههای بیروت چرخی میزنند، ولی با پیمودن مسیر جنگ و مقاومت، دیگر حسرت پرواز در آسمان بیروت، سالهاست به دل خلبانان جانی جنگندههای دشمن مانده است.
سه. چرا امروز فلسطین اینقدر محکم زیر ضربه و چکمه است؟ چون دیروز مقاومت محکمی نداشته و اگر امروز هم مقاومت نکند، فردا باید بیشتر منتظر ضربه باشد. این یعنی جنایات امروز دو مسئول دارد، اول رژیم غاصب صهیونیستی است و دوم همهکسانی که پیشازاین سازش کردهاند. مردان و زنان امروز هم اگر بخواهند شریک مصائب فردا نباشند، باید سازش را کامل کنار بگذارند که گذاشتهاند.
چهار. باید دانست که ادامه این جنگ، بهمراتب برای جریان مقابل سختتر است. کافی است جریان مقاومت چند هفته دوام بیاورد و به حملات خود ادامه دهد. طرف اسرائیلی به دو دلیل بهشدت شکننده است، اول اینکه بهعکس غزه، سرزمینهای اشغالی با این سطح از شرایط جنگی تطابق ندارد و از تعطیلی مدارس وادارات، لغو پروازها، شرایط ناامن و صداهای ممتد آژیر هشدار بهشدت به وحشت میافتد. دوم آنکه اسرائیلیها ریشهای در این سرزمین ندارند و با حاد شدن اوضاع، مهاجرت معکوس به کشورهایشان یک گزینه محتمل است. اسرائیل تاب مقاومت ندارد. طرف اسرائیلی بهشدت دروغگو و نیرنگباز است و هرقدر اعلام کند آماده یک جنگ طولانی و سراسری است، در پستو بیشتر به دنبال میانجی و راهی برای پایان جنگ است. ادامه این مقاومت، قطعا بازدارندگی و امنیت بسیار مؤثری برای مردم غزه به بار خواهد آورد.
پنج. از جنگ روانی و هجوم تبلیغاتی و فریاد قدرتهای جهانی نباید ترسید. در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۶ میلادی هم حزبالله شرایط مشابهی تجربه کرد، با این تفسیر که جبهه مقابلش گستردهتر و جبهه دوستان و حامیانش کوچکتر از فلسطین امروز بود. امروز، صدای حمایت رسمی از مقاومت ملت فلسطین، از لبنان و سوریه و ایران و عراق و یمن و برخی کشورهای دیگر به گوش میرسد. بنا به مشاهدات رسانهای، در بعد غیررسمی هم توجه بسیاری از ملتها به مظلومیت فلسطین است و از همه مهمتر اینکه قدرت الهی نیز همراه مظلوم مجاهد و قائم است.درواقع باید تأکید کرد که عملیات روز ۱۵ مهر و تداوم آن از سوی مقاومت، به دلایل متعدد منطقی و بر اساس تجربیات مشابه، اقدامی کاملا اصولی و تنها راه نزدیک شدن به پایان ظلم است. از تهدید سایر کشورها و هشدارهای نمایشی هم نباید ترسید. فضای این روزها و شدت یافتن جنایات در غزه، بهشدت متأثرکننده و دردناک است اما جایی برای ترس نیست. باید یقین داشت که راه درست همین است.