در تاریخ هفتم اکتبر عملیات عظیم و بیسابقهای موسوم به «طوفانالاقصی» علیه اشغالگران صهیونیستی طرحریزی و اجرا شد. این مسئله سبب امیدواری مسلمانان جهان و همهٔ افرادی شد که بهنوعی حامی حقوق انسانها و دفاع از مظلومان هستند. میتوان گفت این عملیات تحولی تأثیرگذار بر مناسبات بینالمللی و منطقهای دارد؛ بهگونهای که واکنش تمام اعضای جبههٔ مقاومت اسلامی و کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی را در بر داشت.
از آنجایی که رژیم صهیونیستی طی 75 سال اخیر چنین شکستی را تجربه نکرده بود، برای آنکه حداقل در میزان تلفات جنگی عقب نماند، این بار به تصمیمی غیر قابل بازگشت دست زد و این تصمیم همراه با شهادت دست کم 1000 غیرنظامی در حمله به بیمارستان المعمدانی بود.
حال سؤالی که ذهن بسیاری را درگیر کرده، آن است که چرا با وجود چنین اعمال خصمانه و نقض آشکار حقوق بشر از سوی رژیم جعلی صهیونیستی همچنان کشورهای،ی نظیر بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده که خود را بهنوعی الگوی دموکراسی و حقوق بشر میدانند، نه تنها صهیونیستها را محکوم نکرده؛ بلکه از آن دفاع نیز میکنند؟ در ادامه چهار فرض کلی برای پاسخ به این پرسش ارائه میشود.
دلایل تاریخی
در واقع حمایت کشورهایی، نظیر فرانسه، ایالات متحده آمریکا و بریتانیا از کشتار و جنایتهای رژیم صهیونیستی خود ریشهای تاریخی دارد، چرا که اساس این کشورها نیز بر چنین کشتارهایی استوار است. برای مثنمونه،ال میتوان به کشتار میلیونها بومی سرخپوست به دست انگلیسیها در قاره آمریکا و ساکن شدن آنها در سرزمینهای آمریکایی با زور سلاحهای نوین و کشتار همهجانبه و همچنین قتلعام بیش از 45000 الجزایری به دست فرانسویها اشاره کرد.
در نتیجه نمیتوان از کشورهایی که خود با کشتار بومیان مناطق مختلف به چنین قدرت و جایگاهی رسیدند، انتظاری جز این داشت؛ چراکه آنان معتقدند، جهان تاریخ را به فراموشی خواهد سپرد و آنان میتوانند با سوء استفاده از قدرت و نفوذ خود اهالی مختلف جهان را از خانههای خود بیرون کرده و خود در آنجا ساکن شوند، غافل از آنکه نظم امروزی با نظم گذشته یکسان نیست و دیگر آنها تنها قدرتهای جهانی نیستند و با این اشتباه محاسباتی در آخر نه تنها در برابر قدرتهای دیگر جهان، بلکه در مقابل مردم خود نیز قرار خواهند گرفت؛ زیرا این مسئله یک تهدید بشری بهحساب میآید و بشریت و اخلاقیات انسانی هستند که هدف قرار میگیرند.
وابستگی شدید سیاسی
سیاستهای رژیم صهیونیستی و آمریکا بسیار از یکدیگر تأثیرپذیرند؛ بهگونهای که در بیشتر مواقع انتخابات دو کشور نیز سبب ایجاد تحولاتی میشود و بسیاری از تحلیلگران معتقدند، به دلیل نزدیکی سیاستهای نتانیاهو با سیاستهای جمهوریخواهان شانس پیروزی ترامپ در انتخابات دورهٔ بعدی ریاستجمهوری افزایش یافته است. از طرفی یکی از پشتوانههای احزاب آمریکایی در انتخابات، نقش و درصد حمایت آنها از متحدان خود، نظیر رژیم صهیونیستی است.
از دیگر وابستگیهای سیاسی کشورهای غربی وجود سازمانهای مختلف است که به لابی یهود شهرت دارند و برخی از آنها عیارتند از: «کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل» (آیپک) که در سال 1954 هیئت صهونیستی در مجمععمومی سازمان ملل آن را تأسیس کرد، «اجلاس رؤسای سازمانهای یهود» که در سال 1959 ناهوم گلدمن در دوره ریاست جمهوری آیزنهاور آن را تشکیل داد، کمیته یهودیان آمریکا که در سال 1906 در واکنش به وضعیت یهودیان روسیه تأسیس شد و اتحادیه کارفرمایان و پیشهوران یهودی فرانسه (UPJF) که با هدف دریافت کمکهای مادی در فرانسه ایجاد شد.
در واقع هدف اصلی تمامی این سازمانها حفظ منافع رژیم صهیونیستی و تأثیرگذاری بر سیاست خارجی کشورهای غربی و اروپایی است. البته نباید غافل شد که یهود و اسرائیل جایگاه بسیار بانفوذی در آمریکا دارند؛ چرا که بسیاری از سیاستمداران آمریکایی خود ریشهٔ یهودی و نزدیک به صهیونیست دارند.
سلطه صهیونیست بر آمریکا
رسانه و اقتصاد همواره دو عنصر مهم برای صهیونیستها بودهاند؛ به گونهای که در عرصه رسانه بسیاری از شبکهها و شرکتها از طریق عوامل صهیونیستی اداره میشوند. برای نمونه، شبکههایی همچونabc ،CBS ، CNN ،BBC و روزنامههایی، مانند واشنگتنپست و نیویورکتایمز همگی از جمله شریانهای رسانهای هستند که صهیونیستها آنها را اداره میکنند و اخبار را بهگونهای که هم راستا با منافع خود باشد، منتشر میکنند و این همهٔ آن چیزی است که دولت آمریکا با کمک صهیونیست به مردم خود نشان میدهد. برای نمونه، در مورد اخیر نیز سعی داشتند تا مسئلهٔ آشکاری مانند کشتار بیش از هزار مردم غیرنظامی فلسطین به دست صهیونیستها را انکار کنند.
از طرف دیگر بسیاری از بانکدارهای آمریکایی را صهیونیستها و افراد وابسته به اسرائیل تشکیل میدهند و همچنین نقش بازرگانان و تجار یهودی نیز در نظام سرمایهداری آمریکا مسئلهای انکارناپذیر است. از جمله سرشناسان صهیونیستی که نقش اقتصادی مهمی را ایفا میکنند، میتوان به «تد اریسون» یک نظامی، کارآفرین، بانکدار بریتانیایی اسرائیلی تبار، «میکی اریسون» بازرگان و مدیر ارشد اجرایی آمریکایی اسرائیلیتبار است که اکنون بهعنوان رئیس هیئت مدیره ابرشرکت کارنیوال فعالیت میکند و «موریس کاهن» کارآفرین و سرمایهدار اهل اسرائیل اشاره کرد.
وضعیتی پر التهاب
آخرین فرضیهای که میتوان برای حمایت همهجانبه آمریکاییها و برخی اروپاییها از رژیم صهیونیستی ارائه کرد، سوء استفاده از وضعیت پر التهاب جهان است. در واقع اولین هدف ایالات متحده ضربه به جبههٔ مقاومت و از میان برداشتن حماس است که خود مسئلهای جدی برای آمریکاییها به شمار میآید. از طرف دیگر بریتانیاییها که در شکلگیری رژیم اسرائیل نقش مؤثری داشتند، سعی دارند وضعیت صهیونیستها را در خاورمیانه در حالت پایداری حفظ کنند؛ چرا که خروج یهودیان اسرائیل از منطقه فلسطین و خاورمیانه و تقسیمشدن جمعیت آنها در اروپا خود بحرانی دیگر برای اروپاییها به شمار میآید. از دیگر موارد حمایت غربیها از جنگ اسرائیل، تقویت جبهه دوم برای تقابل آمریکا با شرق و روسیه است؛ بهگونهای که حمایت از رژیم صهیونیستی دستاورد امنیتیـ نظامی را برای ایالات متحده و اروپا در مقابل کشورهایی مانند چین، روسیه و ایران به ارمغان میآورد.
سخن پایانی
بهصورت کلی نقش ایالات متحده و کشورهای بانفوذ اروپایی نظیر فرانسه و انگلیس در شدت گیری هرچه بیشتر جنگ میان صهیونیستها و بومیان فلسطینی غیر قابل انکار و واضح است. البته در چنین شرایطی است که میتوان ذات سیاستهای کلی دشمنان بشریت را شناخت. همچنین باید توجه داشت که حمایت از رژیم صهیونیستی برای آمریکاییها نقش حیاتی و تعیینکنندهای دارد و این مسئله به حدی برای آنها مهم است که شعارهایی نظیر حقوق بشر، صلح جهانی و جهانیشدن را به فراموشی سپرده و در ظلم آشکار صهیونیستها شریک میشوند. همانطور که ذکر شد دلایل این کار در تاریخ، قدرت نفوذ گسترده صهیونیستها در آمریکا و معادلات و رقابتهای مهم جهانی ریشه دارد؛ اما مهمترین مسئلهای که غربیها به واسطهٔ غرور خود توان تجزیهوتحلیل آن را ندارند، این است که رژیم آپارتاید صهیونیستی در حال غرق شدن است و هرچه بیشتر دست و پا بزند، بیشتر خود و همراهان خود را به زیر میکشد.