ماجرای دستنشاندگی خاندان پهلوی موضوعی نیست که در میان مورخان مخالفی داشته باشد. در اسناد معتبر، درباره چگونگی روی کار آمدن رضاخان به دست انگلیسیها سخنها گفته شده است. در پایان جنگ جهانی اول، در حالی که به واسطه بیعرضگی احمدشاه قاجار و زیادهخواهی بیگانگان متجاوز، در کشور امنیت و ثباتی وجود نداشت و قحطی و بیماری و غارت، زندگی را از مردمان این سرزمین دریغ کرده بود، انگلیسیها نگران از گسترش روسها به سمت جنوب و تسخیر ایران و هم مرز شدن با مهمترین و ثروتمندترین مستعمره انگلیسیهاـ که سرزمین شبه قاره هند باشدـ تلاش کردند که رضا پهلوی را روی کار آورند تا به دیکتاتوری و حمایت ارتش انگلیس، ثباتی حداقلی در ایران ایجاد کنند تا از پیشروی روسها جلوگیری کند! این دستنشاندگی درباره فرزند رضاشاه نیز ادامه یافت و محمدرضا نیز با اراده آنان به صندلی قدرت نشست. این مسئله در سنوات نخست سلطنت فرزند رضاخان موجب خفت وی و نفرت عمومی بود. «رابرت گراهام» در کتاب خود، موقعیت محمدرضا را چنین ترسیم میکند: «کسی که دیده بود، پدرش توسط قدرتهای خارجی از کار بر کنار شده و خودش به صورت عروسکی توسط همان قدرتها منصوب شده است... خطاهایی که رضاخان در قضاوتش مرتکب شده بود، به معنای آن بود که پسرش در 21 سالگی به عنوان عروسک دست قدرتهای متفق بر تخت نشانده شد.» ارتشبد حسین فردوست که از دوستان نزدیک شاه پهلوی به حساب میآمد، در کتاب خاطراتش از زبان «ویلیام شو کراس»، روزنامهنگار معروف انگلیسی به این موضوع اشاره دارد. وی طبق همان خصلت خاص روزنامهنگاری و برخلاف سیاستمداران انگلیسی، به صراحت نقش انگلستان در نصب محمدرضا بر مسند سلطنت را چنین شرح میدهد: «... یک بار دیگر، لندن درباره فرمانروایی ایران تصمیم گرفت. اگرچه محمدرضا به عنوان ولیعهد و برای جانشین پدرش رضاشاه در موقعیتی مساعدتر تربیت شده بود، ولی لندن تأمل کرد. اعضای کابینه انگلستان بازگشت یکی از افراد سلسله سابق قاجار به تخت سلطنت را مورد بررسی قرار دادند. متأسفانه معلوم شد که شخص موردنظر، یک کلمه هم فارسی بلد نبود. حتی در لندن نیز، این امر یک مانع بزرگ تلقی شد. پارهای از مقامات انگلیسی، محمدرضا را شخصی میدانستند ضعیف و ترسو که دست در دست سفارت آلمان دارد. اما سرانجام آنها و روسها تصمیم گرفتند خود او را بر تخت پدرش بنشانند و چنین استدلال کردند که اگر او خواستهای آنان را انجام ندهد، همیشه میتوان شخص دیگری را به جایش نشاند... بدین سان شاه جدید سلطنت خود را در سایه تحقیرهای پدرش به عنوان عروسکی در دست انگلیسها و روسها آغاز کرد...»