یکی از ویژگیهای حکومت پهلوی دوم عوامفریبی و تلاش برای کسب اعتبار از طریق اتصال به باورهای دینی ایرانیان بود. هر چند در تعارضی آشکار از آن سو تلاش میکرد با برخی مظاهر شریعت اسلامی مخالفت کند و جامعه را به سمت اباحیگری و پذیرش سبک زندگی غربی سوق دهد. پهلوی دوم تلاش داشت به نوعی باورهای شیعی را با حکومت پهلوی در هم آمیزد و مبنایی برای مشروعیتبخشی قرار دهد. در این راستا، نویسندگانی نیز به خدمت گرفته شدند تا از درون تشیع برای اعتباربخشی به حکومت پهلوی اوراقی را فراهم آورند! «عسکر حقوقی» استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران از جمله این افراد بود که در کتابی با عنوان «مذهب تشیع و آرمانهای ملی ایرانیان» تلاش کرد تا نظام شاهنشاهی را همان نظام سیاسی شیعه معرفی کند. وی پس از ارائه بحثی درباره اختلافات سیاسی مسلمانان بعد از رحلت پیامبر(ص)، به تدریج به قیامهای ایرانی رسیده و ضمن عناوینی، چون «علی و شاهزادگان ایرانی»، «شاه سایه خداست»، «مفهوم واحد ایرانی و شیعه»، «شهربانو مادر نُه امام»، «پادشاهی تالی پیامبری» و... تلاش کرده است تا تفاهمی میان مفاهیم سیاسی سلطنتی از یک سو و مفاهیم سیاسی اسلام شیعیـ ایرانی از سوی دیگر پدید آورد. رسول جعفریان در کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران» مینویسد: «دست کم چهار علت را میتوان برای علایق هر چند صوری و ارثی رژیم پهلوی به مسائل مذهبی برشمرد:
نخست، بدان دلیل که خاندان پهلوی به نوعی مذهبگرایی سنتی، گرچه منهای تدین واقعی، خو گرفته بودند و حتی شاه برای خود کراماتی هم قائل بود.
ثانیاً، سیاست مکر و فریب از ارکان سیاستهای فرهنگیـ مذهبی این رژیم به حساب میآمد و بنابراین باید به گونهای رفتار میکرد تا توده مردم که ایمان به اسلام و تشیع داشتند، به این دولت جذب شوند.
ثالثاً، دین عامل مهمی در برابر تبلیغات کمونیستی به حساب میآمد و این فواید زیادی برای رژیم پهلوی که ماهیت آن وابسته به نظام سرمایهداری بود، داشت. کلنگ مسجد دانشگاه تهران در سال 1344 توسط شاه به زمین زده شد و این میتوانست با ملاحظه همین جوانب باشد. درست به همین دلیل بود که پس از واقعه 28 مرداد که خطر تودهای بزرگ نشان داده شده بود، رژیم دستور اجرای اجباری اقامه نماز را در دبستانها و مدارس دولتی داد.
رابعاً، سیاست سنتگرایی به نوعی مبلغ و مروج نوعی خاص از مذهب و بیشتر در شکل شاهنشاهی آن بود. در این زمینه، اگر بخواهیم مجموعهای از فعالیتهای رژیم را درباره اسلام و تشیع فهرست کنیم، میبایست کتاب شاهنشاهی و دینداری را که سید محمدباقر نجفی نگاشته و به سال 1355 در پانزده هزار نسخه به صورتی نفیس و با کاغذ گلاسه به چاپ رسیده، ملاحظه کنیم. این کتاب آینه تمامنمای فعالیتهای دینی دولت پهلوی است که با نگاه مثبت به نگارش درآمده است.»