«میگل دیاز کانل» رئیسجمهور کوبا روز یکشنبه پس از ۲۲ سال از سفر فیدل کاسترو با استقبال مسؤولان جمهوری اسلامی ایران وارد تهران شد. کوبا از آن زمان که مبارزه کرد از شرایط دیکتاتوری عبور کند، تا امروز که بهصورت مستقل در حال سیاستگذاری است، جزو کشورهایی محسوب میشود که بنای مقاومت در پیش گرفته است.
در این نگاشته تلاش داریم با پدیدارشناسی مقوله مقاومت تصویر رسانهای را که غرب تلاش داشته از آن معرفی کرده و مقاومت را با مفاهیمی همچون انزوا یا مصداقهایی همچون کرهشمالی گره بزند به چالش بکشیم و بگوییم مقاومت از اساس طرحی جهانی و فراملیتی است تا فرورفتن در لاکهای دفاعی. زمانی که از مساله مقاومت صحبت به میان میآید، عمده معنایی که در ذهن متبادر میشود، مقاومت نظامی یا انزوای سیاسی است. یعنی عملکرد رسانهای ما بهصورتی بوده است که مساله مقاومت را یا در تأمین و بسط امنیت دیدهایم یا نوع رفتار ما بازتابدهنده نگاه انزواطلبانه بوده است. البته در بسط این نوع نگاه جریان اصلاحطلب، همچنین رسانههای هژمون در عرصه بینالملل نیز نقش بسیار داشتهاند، همچون دیگر آرمانهای انقلاب که این جریان سعی در تخریب و تغییر آن داشتهاند، ایده مقاومت را نیز دچار فساد معنایی کردهاند. آنجایی که محمدجواد ظریف عنوان میکند: «من هم معتقدم مردم از پرداخت هزینه خسته شدهاند. نیازی هم نیست ما هزینه بپردازیم. ما میتوانیم از حق دفاع کنیم. قرار نیست ما جای مستضعفان بجنگیم» دقیقا منظورش این است که مقاومت یعنی انزوا و مردم این را نمیخواهند! یا در جایی دیگر وقتی حسن روحانی که این روزها نیز سودای انتخابات در ذهن میپروراند در جمع فرمانداران میگوید «ما ملت صلحطلب و آشتی هستیم و میخواهیم با جهان تعامل سازنده داشته باشیم» و تلویحا از «خسته بودن» مردم نسبت به شعارهای انقلاب میگوید، دقیقا مساله مقاومت را هدف قرار داده است تا معنای آن را در ذهن مخاطبان دگرگون سازد. نرخ شاهعباسی بحث نیز در ادبیات عمومی کرهشمالی و ترساندن مردم از پیونگ یانگی شدن ایران است. در این تصویر رسانهای مقاومت به نوعی در مقابل زندگی قرار میگیرد، گویی گونهای نمایش داده میشود که یا باید زندگی عادی داشته باشید یا باید مقاومت کنید، لذا نظریه مقاومت در مقابل مفاهیمی همچون پیشرفت نیز قرار میگیرد و تلاش میشود با بار منفی گفته شود مردم ایران زندگی را میخواهند.
همه اینها تصویری مخدوش و کاریکاتوری از مقوله مقاومت ارائه داده که طبیعتا مطلوب هیچکس نخواهد بود اما مساله مقاومت فلسطین این روزها مفاهیم را درهمشکسته و دچار انقلابی معنایی کرده است. ملتی که در شرایط سخت بمباران وحشیانه رژیم صهیونیستی حاضر به ترک میهن خود نبوده و نیستند، ملتی که حتی تصویر اضطراب برای ماندن در غزه در چهره آنها نمایان نیست و تاکنون هیچ فشاری به مرزهای غزه برای خروج و فرار از بار جنایتهای رژیم صهیونیستی، منتشرنشده است، مردمی که اتفاقا با مقاومت در دنیا به مساله اول تبدیل شدهاند و مساله مقاومت آنها را از انزوا خارج کرده است، مردمی که اتفاقا پذیرش مقاومت آنها جنبه نظامی ندارد، چرا که همه میدانیم به نسبت تجهیزات و امکانات آمریکا و رژیم صهیونیستی، ابزارهای مقاومت اصلا تجهیزات نیستند اما جامعه مقاوم را تشکیل دادهاند. این یعنی مقاومت یک طرح جدید از معنای زندگی است که میتواند زمینههای زیست متعالی یک ملت را فراهم کند. چنانکه ۶۳ سال پیش چهگوارا در نامهای که در کتاب «تو را با تمام تب انقلابیام در آغوش میکشم» جمعآوریشده است، نوشت: «جنگ [علیه دیکتاتور نظامی کوبا یعنی فولچنچیو باتیستا که ایالاتمتحده او را پشتیبانی میکرد] ما را متحول کرد. برای یک انقلابی، هیچ تجربهای عمیقتر از خود جنگیدن نیست؛ نه فقط عمل کشتن یا حمل اسلحه یا آغاز جنگ، بلکه کل تجربه جنگ با آگاهی از این امر که یک فرد مسلح [مبارز چریک] که دیگر هراسی از فرد مسلحی دیگر ندارد مساوی با یک یگان جنگی [ارتش] یا هر سرباز مسلح دیگر است».
حالا دیگر معنای مقاومت نگاه نظامی و انزوای سیاسی نیست، بلکه مقاومت ایده پیشرو در برابر انزوا و محیط نظامی است. به عبارت دیگر مقاومت یک نظریه برای زیست اجتماعی جدید است. فیدل کاسترو، رهبر انقلابی کوبا به مسؤولان ما گفته بود: «من متن سخنرانیهای آقای خامنهای را در کشوی میزم گذاشتهام و هر وقت فرصت میکنم آن را میخوانم». رهبر انقلاب اسلامی نیز در دیدار «میگل دیاز کانل» رئیسجمهور کوبا و هیات همراه، به دیدار ۲۲ سال پیش با «فیدل کاسترو» رهبر فقید کوبا، اشاره کردند، ایشان فرمودند: «هیمنه آمریکا قابل شکسته شدن است و اگر این کار انجام شود، خدمت به بشریت و حتی مردم آمریکاست».
دولت سیزدهم نیز این موضوع را درک کرده و حضورش در قفقاز، آفریقا و آمریکای لاتین برای گسترش ارتباطهای اقتصادی، فرهنگی و نظامی از همین منظر است اما مساله ایران و کوبا اشتراکات بیشتری دارد. «تجربههای مذاکرات بینتیجه ایران و کوبا با آمریکا»، «ظهور جریان مقاومت در خاورمیانه و آمریکای جنوبی در مقابل تحرکات آمریکا»، «عملیات نظامی آمریکا از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۰ همزمان در کارائیب علیه کوبا و کاسترو و چهگوارا و واقعه طبس و تجاوزگری آمریکا علیه ایران»، «ماجرای خلیج خوکها و بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ و ترور دانشمندان ایرانی»، «نقض عهد معاهدات و توافقنامههای دوجانبه آمریکا»، «عدم رابطه دیپلماتیک با رژیم اسرائیل» و «راهاندازی اغتشاشات توسط آمریکا» از جمله مواردی است که ایران و کوبا را دارای اشتراکات فراوان میکند.
7 اکتبر بیش از آنکه مساله مردم فلسطین باشد، احیاگر معانی و ایدههای مترقیای بود که سالها توسط جریان غربگرا بمباران رسانهای شده بود و در مواقعی نیز ما برخی از آنها را باور کرده بودیم اما حقیقت تغییر جهانی امروز بهطور ملموستری قابل تحلیل است.
مقاومت در واقع آن معنای پیوندزنندهای است که میتواند از آمریکای لاتین تا آسیا را در یک پیوست منظم متحد کند لذا مقاومت نه در خود فرورفتن که از پوستین خود درآمدن و حضور در عرصههای تمدنیای است که تا پیش از این اجازه حضور در آن را نداشتهاید.
در نهایت باید گفت مقاومت در لایه فردی به معنای تولد انسانی است که برای او معنا بیش از جسم اهمیت داشته است. ظهور این انسان در لایه جامعه به معنای تزریق نیروی پیشبرندهای است که میتواند پیشرفت جامعه را نه از دریچه خودمحوری، حرص و آز، بلکه از دریچه تعاون محقق سازد و در لایه جهانی، مقاومت به معنای حضور در یک پیوستار سیاسی و جهانی است که میتواند کشور ما را در جایگاهی بینالمللی و مهم حاضر کند، از این رو مقاومت نه کرهشمالی شدن، بلکه حضور در لایه نظم نوین جهانی است؛ موضوعی که برخی جریانها به دلیل خودباختگی وجودی، توان حضور در این سطح را نداشته و این ناتوانی را با مخدوش کردن تصویر مقاومت توجیه و تئوریزه میکنند.