اخیراً بیانیهای از سوی تشکل نهضت آزادی که توسط شخص امام منحل گردید، با عنوان «پیامدهای یکدستسازی ... حاکمیت» صادر شد که نه مخاطب دارد و نه تأثیری، اما به ناگاه این بیانیه بهانهای برای تیتر یک روزنامه جناب کرباسچی شد. در این یادداشت درصدد نقد نهضت آزادی نیستم. در آزادی موجود آنان نیز میتوانند بیانیه صادر کنند، اما روی سخن با اصلاحطلبان است.
حقیقتاً مثلث امام، نهضت آزادی و اصلاحطلبان مدل عبرتآموزی برای مطالعه است و احساس میکنیم نسلهای متأخر انقلاب باید آن را بدانند. در بیانیه نهضت آزادی -که طبیعتاً حذف خودشان دغدغه اصلی است – به عزل آیتالله منتظری اشاره شده است و در توهینی آشکار به امام آن عزل را نتیجه «جنگ قدرت» دانستند و در ادامه به سران فتنه اشاره کردهاند که آنان را نیز پیوست و همسوی خود کنند. امثال کرباسچی میدانند که حملات امام به نهضت آزادی تندتر از حملات به شاه است و این حملات نه از ۱۳۵۸/۸/۱۴ که از ۱۳۶۶/۱۱/۳۰ شروع شد و جرقه آن را چپهای دیروز و تجدیدنظرطلبان امروز زدند. آنچه وزیر کشور موسوی درباره نهضت آزادی به امام نوشت تمامکننده شد و آنچه جوانان مؤمن به انقلاب امروز باید بدانند، این است که آنچه محتشمیپور به عنوان جرم، خیانت، نفاق، فقدان صلاحیت و... درباره نهضت آزادی به امام مستند کرد همان چیزی است که امروز طیف پیشرو و سکولار اصلاحات از نظام میخواهند؛ لذا با ارسال آن محتوا از امام سندی میخواستند که در آستانه انتخابات مجلس سوم نهضت آزادی را فاقد صلاحیت اعلام کنند، اما امروز همان موارد را خود از نظام میخواهند و در عین حال خود را واجد صلاحیت بودن در خط امام میدانند.
مرحوم محتشمیپور مواضع نهضت آزادی درباره جنگ، ولایت فقیه، انتخابات و... را به امام مینویسد و امام چنان این تشکل را پودر میکند که موجب تعجب و شکایت از دستخط امام میشود.
نگارنده قبول دارم که طیفی از اصلاحات و نهضت آزادی به یک تقاطع مشترک رسیدهاند، ربطی هم به ما ندارد، اما آنچه مطالبه است دست برداشتن از نفاق «خط امام» است. اخیراً هم اصلاحطلبان سبیل به سبیل با حضور یا بیانیه از لطفالله میثمی تجلیل کردند. میثمی اپوزیسیون نجیبی است، اما در چهل سال گذشته جز مبارزه و جز مرزبندی با انقلاب اسلامی چه شاخصهای داشته است که باید تجلیل شود؟
نسل اول انقلاب میدانند، اما گردانندگان روزنامه هممیهن که عمدتاً یا با جمهوری اسلامی مبارزه کردهاند یا عدم احساس تعلق خود را اعلام یا اصلاً آن را نمیشناسند، بدانند حذف آیتالله منتظری و نهضت آزادی اختصاصاً در پرونده شخص امام خمینی است و دلایل آن هم در تاریخ ثبت است. نه ربطی به نظارت استصوابی دارد و نه ربطی به دوران بعد از امام. آنچه کرباسچی خوب میداند و جوانان امروز و امثال آقای روح نمیدانند علت حذف آیتالله منتظری است که با طلب مرگ از سوی امام برای خود همراه بود. این حذف دو دلیل عمده داشت؛ اول نفوذ باند آدمکش مهدی هاشمی در بیت ایشان و دوم نفوذ نهضت آزادی و همسویان در بیت منتظری. امام در نامه ۶۸/۱/۶ چهار بار واژه لیبرالها را به کار میبرد و کسی تردید ندارد که منظور امام نهضت آزادی و افراد همسو است. دو بار هم «لیبرالها و منافقین» را با هم میآورد. در پیام ۶۷/۱۲/۳ موصوف به منشور روحانیت که وجه تسمیه آن قضایای آیتالله منتظری است باز حملات خود را به نهضت آزادی فراموش نمیکند که «تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد» و بدون نامآوری از آیتالله منتظری مینویسد «نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابرازعقیدهها بهگونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی از مواضع اصولیاش عدول کرده است» و از سپردن پستهای کلیدی نظام در صدر انقلاب شکوه میکند و آنان را فاقد «عقیده خالص به اسلام ناب محمدی» میداند و اصرار دارد «اکنون هم به چیزی کمتر از انحراف انقلاب اسلامی از تمامی اصولش و حرکت به سمت امریکای جهانخوار قناعت نمیکنند». اصلاحطلبان با شعار توسعه سیاسی در سال ۷۶ و اکنون با نفس مصنوعی به نهضت آزادی که خود بانی نابودی سیاسی آن بودهاند میخواهند چه بگویند؟ اولین شرط عقد اخوت با نهضت آزادی فاصله با خط امام است، زیرا همچنان اصرار بر خط امام صرفاً مؤید نفاق است.
به جای سیاست «راه بینداز و جا بینداز» و تریبون دادن به اعضای نهضت آزادی برای درخواست دموکراسی سکولار در ایران، ابتدا تکلیف خود را با امام روشن کنید و شهامت به خرج دهید، زیرا مکتوبات امام قابل حذف نیست، نامه محتشمیپور قابل حذف نیست، ناراحتی امام از نفوذ لیبرالها در بیت آیتالله منتظری قابل کتمان نیست.
با وجود نظام جمهوری اسلامی نمیتوانید عدم آن را مفروض بگیرید و روی این مستندات شمشیر بکشید. ابتدا تکلیف خود را با امام روشن کنید. مانند اکبر گنجی صادقانه عمل کنید. نهضت آزادی هرچند بدون جثه است، اما مواضعش تفاوتی با سالهای بعد ازفوت مرحوم مهندس بازرگان ندارد. اینکه اصلاحطلبان بعداً فهمیدند که انقلاب کردن اساساً اشتباه بوده است و باید رژیم شاه را اصلاح میکردند و راهبرد بازرگان که «شاه سلطنت کند نه حکومت» درست بوده است ربطی به جریانات درون نظام جمهوری اسلامی ندارد. جغرافیای استقرار خود را روشن کنید. البته از نظر ما روشن است.
منبع: روزنامه جوان/عبدالله گنجی