«ساواک» سازمان اطلاعات و امنیت کشور در سال 1336 «به منظور حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه زیانآور علیه منافع عمومی» تأسیس شد، اما به اصطلاح آمریکایی قرار بود ساواک آمیزهای از سیا و افبیآی و سازمان امنیت ملی باشد. وظیفه اصلی آن حمایت از شاه از طریق کشف و ریشهکن کردن افرادی که با حکومت مخالف بودند و اطلاع دادن از وضع و حال و روز مردم به او بود. مأموران ساواک به وسیله موساد و سیا و «سازمان آمریکایی برای پیشرفت بینالمللی» تربیت میشدند. در این میان، شاه نیازمند حمایت رسمی مشروعیتبخش آمریکاییها از ساواک بود که این مهم در سفر نیکسون و کیسینجر در مه 1972 به تهران محقق شد. «ویلیام شوکراس» نویسنده کتاب «آخرین سفر شاه» در کتابش آورده است:
«هنگامی که نیکسون و کیسینجر وارد تهران شدند، طی اقامت 24 ساعته خود دو نشست کاری با شاه داشتند... نیکسون ضمن مذاکرات تأکید کرد که هر اقدامی که شاه میکند درست است و باید بیش از پیش از این کارها بکند. او شاه را از اینکه فرمانروایی سرسخت است، ستود و از وی خواست که کنترل خلیجفارس را در دست بگیرد و هیچ گاه مانند مصدق شیرهای نفت را نبندد. ایالات متحده به او متکی است و او تجسم دکترین نیکسون به شمار میرفت. طبق یک تعبیر نیکسون عملاً به شاه گفت: «از من حمایت کن».
شاید غیرمنتظرهترین کار از سوی رهبر کشوری که خود را بزرگترین دموکراسی جهان مینامد، این بود که نیکسون به خاطر شیوهای که شاه، ایران را اداره میکند به او تبریک گفت. او ظاهراً از شاه خواست که «به لیبرالهای ما که به حقوق بشر چسبیدهاند اعتنا نکنید.» بنابراین به نظر شاه باید چنین رسیده باشد که نیکسون اعمال ساواک را تصویب میکند. قدر مسلم اینکه او هیچ مخالفتی با شیوههای ساواک نکرد.
«گری سیک» دستیار برژینسکی در امور ایران که پرونده این ملاقات را خوانده بود، بعدها نوشت که وقتی ساواک در سالهای دهه 70 به مخالفان حمله کرد، شاه دلایلی داشت که تنبیه عناصر مخالف با استقبال واشنگتن روبهرو خواهد شد و شیوههای او به میزان زیادی با اغماض روبهرو خواهد گردید.
شاه خوشحال بود که سرانجام سیاستمداری و قدر و منزلت او را به رسمیت شناختهاند و خوشحال تر بود که نقش ژاندارم خلیجفارس برعهدهاش واگذار شده است.»