چنگیز پهلوان در گفتوگو با ماهنامه «ارغوان» در سال 1369 گفت: «کتابهای بنیادی سیاسی ترجمه شده از متون سیاسی غربی باید بتوانند نظام سیاسی را به چالش بکشانند» که مؤیدات آن را میتوان در تحلیلی که «سعید حجاریان» و «عطریانفر» از فتنه 1388 ارائه دادند، ملاحظه کرد. حجاریان گفت: «کسانی با پیشزمینههای مارکسیستی، لیبرالیستی و آنارشیستی به بسط نظریات خود[...]
چنگیز پهلوان در گفتوگو با ماهنامه «ارغوان» در سال 1369 گفت: «کتابهای بنیادی سیاسی ترجمه شده از متون سیاسی غربی باید بتوانند نظام سیاسی را به چالش بکشانند» که مؤیدات آن را میتوان در تحلیلی که «سعید حجاریان» و «عطریانفر» از فتنه 1388 ارائه دادند، ملاحظه کرد. حجاریان گفت: «کسانی با پیشزمینههای مارکسیستی، لیبرالیستی و آنارشیستی به بسط نظریات خود در دانشگاهها پرداختند و چون میدان نقد هم نیست، دانشجویان به صورت دربست میپذیرند.» او در بخش دیگری اظهار داشت: «فارغالتحصیلان علوم انسانی به خصوص در دانشگاههای خارج که به عنوان هیئت علمی استخدام میشوند ناخودآگاه حامل آخرین دستاوردهای این علوم به ایران هستند و هم اکنون میتوان مشاهده کرد که دیدگاههای پست استوراکتورالیسم، پست مارکسیسم، فمینیسم و انواع مکاتب غربی تحت عنوان علم ترویج میشوند.» اظهارات عطریانفر نیز مکمل سخنان حجاریان است: «بسیاری از این عزیزان که در حوزه علوم انسانی در دانشگاههای ایران تدریس میکنند، اینها پایه آموزش عالی خودشان را در غرب داشتند و در آنجا گذراندند و یک محیطی بوده، یک مجموعه بستههای فکری را به آنها دادهاند. نمیخواهم بگویم اینها کادرهای غرب هستند، ولی بهطور ناخواسته، استاد ایرانی که در غرب آموزش دیده و میدان نقد هم برایش فراهم نبوده، مجموعه آموزههایی که دریافت کرده، اینها میآید بهصورت یک مجموعه بسته کاملاً در واقع وحی منزل میآید، عرضه میکند.»
اگرچه سخن بالا واقعیتی را بیان میکنند، اما واقعیت پنهانتری نیز وجود دارد و آن، نفوذ پیچیده و خفیتری است که از سالهای پس از دفاع مقدس در قالب فکری و معرفتی بروز و ظهور کرد و شرایط گفته شده از سوی حجاریان و عطریانفر را عالمانه فراهم کرد. در این راستا، شکلگیری حلقه کیان، به هم خوردن مرزهای فکریـ جریانی، غلبه گفتمان لیبرالی پس از فروپاشی مارکسیسم، آشنایی با نظریات فلسفی و ایدئولوژی سیاسی غرب بدون بازنگری و نقد آنها (آنچنان که سعید حجاریان گفته بود) سبب شد تا طیفی از افراد و جریانها، علوم انسانی نشئت گرفته از فلسفه غرب را بپذیرند و معتقد شوند که اسلام قادر به سامان سیاسی و مدیریت اجتماع و سیاست در عصر مدرن و پست مدرن نیست و باید مدیریت علمی را جایگزین مدیریت فقهی و اسلامی کرد. این یافتههای معرفتی به تدریج از حوزه نظر و مباحث تئوریک محفلی به حوزههای بزرگتری، مانند دانشگاهها، مطبوعات و سیمنارها تعمیم داده شد. از سال 1376 نیز همزمان با ترویج گسترده مبانی نظریات علوم انسانی منبعث از فلسفه غرب در جامعه و تعمیم بخشی آن در همه زمینهها، تلاش شد تا به صورت گام به گام نهادهای مناسب با آن نیز طراحی و پیریزی شوند.