برای دستیابی به امنیت ملی پایدار در سطح بینالمللی باید بسیاری از ارزشها و هنجارها را در نظر گرفت که ممکن است با برخی از معادلات نظام بینالمللی همخوانی نداشته باشد یا بسیاری از چالشها را در سطوح ملی و بینالمللی به وجود آورد. از آنجا که انقلاب اسلامی ایران پس از پیروزی، منافع و برنامههای کلان و راهبردی ابرقدرتهای بزرگ را به چالش کشید، بدون تردید از بدو شکلگیری با مخالفتها و سنگاندازیهای بسیاری از این کشورها مواجه بوده است. تاریخ معاصر گویای این است که جمهوری اسلامی همواره در ابعاد گوناگون سیاسی، امنیتی، اقتصادی و ... با انواع تهدیدها و تحریمها روبهرو بوده و در این مسیر امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران اسلامی به طور جدی و همهجانبه مورد هجمه قرار گرفته است. نمونه بارز آن تحمیل هشت سال جنگ علیه کشور عزیزمان بود که نظام نوپا و امنیت و منافع ملی کشور را با مشکلات جدی و اساسی مواجه کرد. بنابراین، یکی از اصلیترین دغدغههای دولتها پس از انقلاب اسلامی تأمین امنیت ملی پایدار با تأکید بر حفظ سرمایه اجتماعی بوده است؛ زیرا امنیت ملی حاصل رضایتمندی شهروندان و گروههاست که میتوان آن را در چهره سرمایه اجتماعی قوی مجسم کرد. این سرمایه که اندیشمندان آن را «ثروت نامرئی کشور» قلمداد میکنند، با پرورش ارزشها و هنجارهای خاص بر همبستگی و همیاری، اعتماد متقابل، انسجام ملی، ایثار، گذشت و فداکاری مبتنی است که با کمرنگ کردن فاصلههای طبقاتی، نژادی، مذهبی، زبانی و... بر وحدت ملی و تأمین و تضمین امنیت ملی تأکید میکند. بر این اساس، میتوان گفت همواره چنین مؤلفههایی در اتاق فکر دشمنان بررسی شده و از همین منظر شاهد بودهایم که در طول 45 سال چگونه با ایجاد فتنه سعی داشتهاند افکار عمومی و سرمایه اجتماعی ایران عزیز را هدف قرار دهند تا شاید بتوانند از این گذر بر پیکر انقلاب صدمه وارد کنند. اکنون سؤالی که به ذهن خطور میکند، این است که غرب در کدام برهه از تاریخ انقلاب اسلامی تلاش کرد با سرمایهگذاری روی مردم ایران، قطار انقلاب را متوقف کند؟
ناتوی فرهنگی
لازم است پیش از رسیدن به پاسخ این پرسش به کلید واژهای اشاره کنیم که رهبر فرزانه انقلاب در سال 1386 به لزوم توجه به آن تأکید کردند؛ «ناتوی فرهنگی». این عبارت که از کجا آمد و چگونه توانست غرب را در رسیدن به اهدافش یاری کند، مسئلهای است که باید بار دیگر عمیق به آن فکر کنیم. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ۱۹۹۱ م و پایان یافتن جنگ سرد، دنیا به سمت تک قطبی شدن پیش رفت؛ بنابراین، ایالات متحده آمریکا تلاش کرد سیطره خود را در عرصههای نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بر جهان تحمیل کند؛ بنابراین به فرهنگسازی جهانی مبتنی بر فرهنگ لیبرال دموکراسی متوسل شد؛ از این رو به یک مجموعه مقتدر فرهنگی نیاز داشت و شاید بتوان گفت از این زمان به بعد بود که عملاً ناتوی فرهنگی موجودیت یافت. حال سؤال اینجاست که چرا ایالات متحده آمریکا نیازمند استفاده از ناتوی فرهنگی است؟
پاسخ روشن است که گستره و دوربرد ناتوی فرهنگی فراتر از مرزهای جغرافیایی، بلکه مرزهای فکر، اندیشه و فرهنگ ملتهاست؛ دوربرد ناتوی نظامی مرزهای جغرافیایی یک یا در نهایت چند کشور است. به همین دلیل در نخستین گام غربیها تصور میکردند با نشانه گرفتن اندیشه و فرهنگ کشوری متمدن همچون ایران اسلامی، در واقع بر سرمایه اجتماعی این کشور دست گذاشتهاند تا در بزنگاههای سیاسی به نفع خود از آن بهره ببرند؛ چرا که ناتوی فرهنگی، جنگ نرم بدون خاکریز و بدون سر و صداست و از همین منظر باید گفت، ویرانیها، تلفات و خرابیها در کارکرد نظامی و جنگ سخت محسوس و ملموس و البته قابل بازسازی است؛ ولی در ناتوی فرهنگی ویرانیها و تلفات و به تعبیر بهتر آسیبها غیر محسوس است و لذا تخریب فکری و فرهنگی به آسانی قابل بازسازی نیست؛ پس به طور کلی، فرهنگ هر قوم و آیینی و به تعبیر دیگر فرهنگ هر ملت و کشوری دربرگیرنده باورها، ارزشها، آداب و رسوم، بایدها و نبایدهایی است که زیربنای اصلی هویت هر کشوری به شمار میآید؛ بنابراین از جمله اهداف ناتوی فرهنگی به حاشیه راندن فرهنگ ملی و دینی جوامع و ملتهاست تا با حاکم کردن فرهنگ لیبرال دموکراسی در راستای فرهنگسازی جهانی، خواستههای خود را در تمام ابعاد تأمین کنند و در عمل اداره کشورها و به تعبیر صحیحتر اداره امور جهان را به دست بگیرند.
شکست غرب در دانشگاه
از این رو با نگاهی به 45 سال مسیری که انقلاب اسلامی طی کرده است، میبینیم که چگونه با استفاده از همین ابزار غربیها تلاش کردند با آسیب به بدنه سرمایه اجتماعی، بر پیکره انقلاب و نظام اسلامی ضربه وارد کنند. همانطور که اشاره شد؛ پس از شکست دشمنان و معاندان ایران اسلامی در هشت سال جنگ تحمیلی، دهه 70 اولین قدمها به صورت چراغ خاموش از سوی غرب در جهت تحمیل ناتوی فرهنگی برداشته شد. در انتخابات سال ۱۳۷۶، تلاش شد با شعارهایی، همچون جامعه مدنی، قانونگرایی، توسعه سیاسی و نهادینه كردن آزادی پوسته سنتی جامعه ایران پس از انقلاب و جنگ شکسته و مسیر برای تغییر اندیشه، نگرش، باورها و... هموار شود. غربیها گمان کردند پس از انتخابات سال ۱۳۷۶، این راه را تا حد زیادی طی کردهاند؛ به همین دلیل یک سال بعد حادثه کوی دانشگاه رقم خورد.
به گواه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، فتنه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ یک شبه رخ نداد؛ بلکه حاصل برنامههای بلندمدت دشمنان نظام ـ در داخل و خارج ـ بود. یکی از نشانههای نقش دشمنان خارجی در سناریوسازی فتنه ۱۸ تیر، اطلاع آنها از آشوبهای سال ۱۳۷۸، یک سال قبل از وقوع حادثه کوی دانشگاه بود. تکاپوهای مراکز دشمنی با ملت ایران، برای طرحریزی غائله ۱۸ تیر، حدود یک سال پیش از این غائله آغاز شد. دشمنان در خارج و دستنشاندگان آنها در داخل، در پیامها، مصاحبههای مطبوعاتی و سخنرانیهای خود از «وقوع یک حادثه که میتواند منجر به فروپاشی نظام ایران شود»، خبر میدادند. چنین روندی ناظر بر برنامهریزی، طراحی و سناریوسازی دشمنان خارجی ایران برای آسیب رساندن به انقلاب اسلامی بود. برای نمونه، رئیس سازمان جاسوسی آمریکا اعلام کرده بود: «در سال ۱۹۹۹ در ایران انتظار حوادثی را داریم که در این بیست سال گذشته یعنی از اول انقلاب تاکنون بیسابقه است.»
سرانجام در این غائله پنج روز پایتخت به آشوب کشیده شد؛ ولی 23 تیرماه با سخنرانی رهبر معظم انقلاب، فتنه پایان یافت و این نقشه شکست خورد. پساز آن، آنها 10 سال صبوری کردند تا اوضاع تغییر کند و بسیاری از مسائل فراموش شود و سرانجام فتنه 88 را شکل دادند.
سدّ محکم مردم
رسانههای انگلیسی، به ویژه بیبیسی فارسی در طول ایام فتنه چند رویکرد را که همه در راستای راهبرد مقابله با دولت نهم بود، دنبال کردند. ابتدا فعالیتهای آنها در جهت فضاسازی متناسب با تحولات صحنه شکل گرفت؛ اما جهت اصلی سوق دادن مردم به سمت بیتفاوتسازی و عدم اهمیت برگزاری انتخابات سیر میکرد. این روند تا گرم شدن فضای انتخاباتی در کشور ادامه داشت؛ اما رسانههای انگلیس که به منزله ابزار اجرایی سیاستهای مداخلهجویانه دولت بریتانیا فعالیت میکنند، ناچار به تغییر رویکرد و تلاش برای مصادره فضای سیاسی کشور در جهت اهداف خود شدند. در این مقطع، رویکرد آنها در نقش سخنگویی مشارکت مردمی و استقبال عمومی ظاهر شد و از طریق کمپ دو نامزد هماهنگی سیاسیـ روانی بخشی از جامعه را برعهده گرفتند. جالب است که اهمیت انتخابات ایران برای لندن تا آن حد بود که در مجموع 55 خبرنگار از رسانههای انگلیس با عنوان پوشش انتخابات به ایران سفر کردند. این گروه 55 نفره رسانهای پس از پایان برگزاری انتخابات به دلیل اینکه نتیجه آن نبود که آنها انتظارش را میکشیدند، سخنگویی جریان تعرض و سپس اغتشاش را برعهده گرفتند. در نهایت به تعبیر کارشناسان عرصه سیاست، در ایام هشتماهه 22 خرداد تا 9 دی 1388 صحنههایی اتفاق افتاد که بیشباهت به وقایعی در صدر اسلام نبود و اگر چنین حماسهای در 9 دی رخ نمیداد، ممکن بود بسیاری از مسائل صدر اسلام تکرار شود. حضور گسترده و بیسابقه مردم در آن روز از ارتباط تنگاتنگ با ولایت فقیه حکایت داشت که توانست آرامش را به کشور بازگرداند. به تعبیر روزنامه «کیهان»، فتنه و آشوب نیابتی سال ۱۳۸۸ که کارگزاری داخلی، مدیریت خارجی و خیال باطل براندازی داشت، به سد محکم مردم خورد و با خیزش عمومی و مردمی سرنگون شد.
جلوهگری بصیرت
کمی بعدتر در دهه 90 باز هم وقایعی مشابه غائله کوی دانشگاه در حال رقم خوردن بود؛ منتها این بار بسترسازیها و نشانهگیریهای دشمنان تغییر کرد. ماجرای آبان ۱۳۹۸ که در سایه بیدرایتی دولت وقت و با پیریزی و حمایت ضدانقلاب نسج و نضج یافت و به جان باختن چند نفر از هموطنان و وارد شدن خسارات چند صد میلیاردی به بیتالمال انجامید، اواخر آبان ۱۳۹۸ پس از گذشت چند روز از التهاب در برخی از شهرهای ایران با خروش ملت علیه اراذل اجارهای خاتمه یافت. مشخص آنکه مسائلی مانند اقناع نشدن افکار عمومی درباره افزایش قیمت بنزین، تصمیمات غیرمشورتی دولت و نحوه بد اجرای مصوبات سران قوا موجب آغاز برخی اعتراضات پراکنده در 24 و 25 آبان ۱۳۹۸ در برخی شهرها شد.
اگرچه برخی معتقدند، از منظر جامعهشناختی و سیاسی شکل و شمایل برخی اعتراضات بنزینی به حق بود؛ اما حالا همه تحلیلگران اذعان دارند با ورود و طرحریزی جریان ضدانقلاب، ماهیت اعتراضی و مسالمتآمیز تجمعات به بلوا، قانونشکنی و آشوب در ایران تبدیل شد؛ حوادثی که 45 سال است نظام سلطه رؤیای تکرار و استمرار آن را در سر میپروراند. اگرچه بصیرت ملت ایران همه نقشههای اپوزیسیون و بیگانه را نقش بر آب کرده است؛ اما آنها باز هم بیکار ننشسته و هر از گاهی با ساخت موسیقی و کلیپ، برگزاری دادگاههای نمادین، اتهامزنیهای حقوق بشری و مستندسازیهای جعلی نظام جمهوری اسلامی و مدیریت رهبر معظم انقلاب را آماج حملات خود قرار میدهند. اما در نهایت با تدبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، فتنه ۱۳۹۸ هم خنثی و صف مردم از آشوبگران و فتنهگران جدا شد و مردم بار دیگر به میدان آمدند و با آرمانهای شهدا و انقلاب تجدیدعهد کرده و ثابت کردند که همچنان صاحبان اسلامی انقلاب و نظام هستند.
فتنههای تکراری
تلاش دشمن برای گرفتن سرمایههای اجتماعی تمامی نداشت و این بار اندکی پس از آبان ۱۳۹۸، خود را با تمام قوا مجهز کرد تا آشکار از تجزیه ایران سخن بگوید و اتفاقا سعی داشت مردم را در فنا کردن زندگی و آینده خود به بهانه ساختن ایرانی دیگر اقناع کند؛ اما این بار با تمام وجود آمد و شکستی سنگین را متحمل شد. طبق شواهد و بررسی حوادث اخیر به این مسئله مهم پی میبریم که بار دیگر دشمنان، پروژهای یکسان را پیش گرفتند و باوجود اذعان به شکست دوباره هنوز نپذیرفتهاند که به نتیجهای مشابه فتنه سال ۱۳۸۸ رسیدهاند. دشمنان ایران این بار همسو و همقسم، همه توان خود را گذاشتند تا با پوشش فوت مهسا امینی و بیان روایتهای متعدد و البته واهی از مرگ او، قهرمانی بسازند تا سلبریتیها یکصدا پشت این قهرمانسازی قد علم کنند. دقیقاً مشابه سال ۱۳۸۸ ابتدا در عملکرد گشت ارشاد اغراق و با تحریف وقایع، احساسات عمومی را جریحهدار کردند؛ سپس با حمایت سلبریتیها و سردمداران جریان اصلاحات فوت مهسا امینی را به بهانهای برای مقابله با نظام تبدیل کرده و مردم را به خیابان کشاندند. آنها مانند سایر فتنهها به کشتهسازیها و روایتهای متعدد دست زدند و با ترورهای کور جمع زیادی از مردم عادی و حافظان امنیت را به شهادت رساندند؛ اما در نهایت با حضور خودجوش و بیسابقه مردم در راهپیمایی 13 آبان بار دیگر شکست خود را قطعی دیدند و مانند سال ۱۳۸۸ از آخرین مهرههای خود(سلبریتیها) برای براندازی حکومت با هدف تجزیه ایران استفاده کردند.
کلام آخر
بهنظر میرسد، دشمنان با اجرای راهبرد «کشتهسازی» در اغتشاشات سال گذشته، میخواستند دوباره تاریخ نهچندان دور این کشور را تکرار کنند و از این طریق به نظام جمهوری اسلامی ایران ضربه نهایی را بزنند؛ آنها با الگوگیری از ماجرای جنایت رژیم پهلوی در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ که در آن جنایت، صدها نفر از هموطنانمان به شهادت رسیدند و این کشتار وسیع تیر خلاص را بر پیکر رژیم پهلوی زد، میخواستند با لیست کشتهشدگان خود، چیزی شبیه این جنایت را به جمهوری اسلامی ایران نسبت دهند و از این طریق نظام را در نظر مردم حکومتی عنوان کنند که جان مردمش برایش اهمیت ندارد و سرانجام تیر خلاص را به نظام جمهوری اسلامی ایران بزنند؛ اما این راهبرد آنها با تدبیر مسئولان و مجاهدتهای مدافعان امنیت خنثی شد. در نهایت، هدف از بازخوانی فتنههایی که در طول این 45 سال از دوران جنگ تحمیلی تا پاییز سال گذشته شاهد بودهایم، تکرار مکررات نبود؛ بلکه سعی داشتیم در آستانه ایامالله دهه فجر از نگاهی دیگر به آنها بپردازیم. در این مجال کوتاه سعی کردیم یادآور شویم که دشمنان قسم خورده این مرز و بوم در هر دهه چگونه تلاش کردند با استفاده از ناتوی فرهنگی، انقلاب مخملی، جنگ ترکیبی و... سرمایه اجتماعی را از نظام مقدس جمهوری اسلامی سلب و در خیال باطل خود قطار انقلاب را متوقف کنند؛ ولی هر بار با سد محکمی، چون بصیرت مردم برخورد کردند و هر آنچه علیه ملت ایران در سر میپروراندند، نصیب خود و همپیالگانشان شد.