یکی از تاریخیترین اسناد به جا مانده از حضرت امام(ره) پیامی است که در 15 اردیبهشت 1323 در 42 سالگی خطاب به علمای اعلام و ملت ایران نوشته شده و ایشان را به قیام برای خدا دعوت کرده است. این نامه با آیه شریفه «قُلْ انَّما اعِظُکم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُرادی» (سباء/ 46) آغاز میشود و در آن از روحانیون اسلامی، علمای ربانی، دانشمندان دیندار، گویندگان آیین دوست، دینداران خداخواه، خداخواهان حقپرست، حقپرستان شرافتمند، شرافتمندان وطنخواه و وطنخواهان با ناموس میخواهد تا «موعظت خدای جهان را بخوانند و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده، بپذیرند و ترک نفعهای شخصی کرده تا به همه سعادتهای دو جهان نایل شوند و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوند.» این نوشته به خوبی جهتگیری کلان فعالیتهای اجتماعیـ سیاسی حضرت امام(ره) در طول نیم قرن پس از آن را نشان میدهد که مبتنی بر آموزههای اسلامی تنظیم شده است. این خط در تمام دوران زندگی فقیه بزرگ جهان اسلام تداوم داشته و ایشان در همه مراحل مبارزه، علما و مردم را به مبارزهای این چنینی دعوت کردند. در این منطق «تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم.» در این رویکرد «ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.» آنچه در این مبارزه به مثابه هدف تعریف شده، نه قدرتطلبی و نه حتی پیروزی ظاهری است، بلکه حرکتی است که خاستگاهی تکلیفگرایانه داشته و نتیجه فرع آن است. به تعبیر امام (ره)، «همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه.»
همین منطق همواره در باور و مرام حضرت امام(ره) تداوم داشت، و در ماههای پایانی عمر گرامیشان اینگونه تجلی مییافت که «مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود میشویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی میکنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب میکنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی(ص) در سراسر جهان بر چوبههایدار میروند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب اللّه در جهان به اسارت گرفته میشوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم.»
این مبارزه البته مبتنی بر اصولی است که آن را از مکاتب مادی مدعی مبارزه، همچون مارکسیسم جدا میکند. مهمترین آن اینکه مبارزه در اینجا اصالت ابزاری داشته، نه هدفی و برای تحقق آرمانهای الهی و گسترش عدالت و رفع ظلم و فقر و جهل به کار میآید. همچنین، در این مکتب این گزاره که «هدف وسیله را توجیه میکند» بیاعتبار بوده و ابزار نیز باید مشروعیت دینی و عقلانی داشته باشد تا بتواند برای تحقق اهداف به خدمت گرفته شود.
26 سال بعد، در بهمنماه سال 1348 بود که در درسهای خارج فقه حضرت امام(ره) در نجف، برای اولین بار مبحث تشکیل حکومت اسلامی در زمانه غیبت و نظریه ولایت فقیه مطرح شد. در این مجموعه که در قالب کتابی با عنوان «ولایت فقیه» در سال 1349 به چاپ رسید، حضرت امام(ره) ابتدا به نقشههای دشمنان برای نابودی اسلام اشاره کرده و با بیاناتی مستدل به شبهاتی از قبیل اینکه اسلام در عصر تمدن و صنعت قادر نیست جامعه را اداره کند یا اینکه موازین حقوقی آن برای حل مشکلات جامعه ضعیف و ناتوان است، پاسخ میدهند و به تحلیل القائات دشمنان در ایجاد زمینه لازم برای جدایی دین از سیاست، حتی در حوزههای علمیه میپردازند و در نهایت الگوی حکومت اسلامی به عنوان سازوکار صحیح اداره جامعه پیشنهاد میشود.
حضرت امام(ره) در این جلسات تبلیغ و ترویج جدایی دین از سیاست را دست پرورده استعمار میدانند که تلاش دارد علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کند و بر این کشور مسلط شده تا در نهایت ثروتهای کشور را به غارت ببرند. ایشان با طرح این مقدمه با ذکر اینکه رسولاکرم(ص) در رأس تشکیلات اجرایی و اداری جامعه مسلمانان قرار داشتند، مسئله حکومت اسلامی و دلایل و ضرورت آن را طرح میکنند.
حضرت امام(ره) در ابتدای سخن چنین فرموده بودند: «هرکس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.» ایشان دلایلی را برای ضرورت تشکیل حکومت اسلامی ذکر میکنند که مهمترین آن عبارتند از:
1ـ سنت و رویه رسول اکرم(ص) در تشکیل حکومت و اجرای قوانین اسلام و تعیین جانشین؛
2ـ ضرورت استمرار اجرای احکام اسلام و تعطیلناپذیر بودن قوانین اسلام؛
3ـ رویه امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع)؛
4ـ ماهیت و کیفیت قوانین اسلام چون احکام مالی، احکام دفاع ملی، احکام حقوقی و جزایی.
حضرت امام(ره) در ادامه با استناد به اخبار و احادیثی منقول از ائمه اطهار(ع) و تبیین و توضیح آنان به طریقی که برخی از علمای پیشین از قبیل محقق کرکی(م 940) فقیه عصر صفوی در «الخراجیات»، محقق اردبیلی(م 993) در «مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الأذهان» و ملا احمد نراقی(م 1248) در «عوائدالایام» در پیش گرفته بودند، با استناد به «مقبوله عمربنحنظله» و دیگر احادیث به اثبات دلالت اخبار و روایات به حکومتاسلامی و ولایت فقیه میپردازند و نشان میدهند که آنچه ایشان از سیاست و حکومت میپسندند و باور دارند، برآمده از اسلام و با هدف اجرای شریعت اسلام است.
این مجموعه به خوبی تصویر کلی حکومتی را که حضرت امام(ره) در اندیشه تشکیل آن است، ترسیم میکند؛ حکومتی اسلامی که در آن اجرای شریعت اسلامی متضمن اسلامی بودن آن است و قوانین و چارچوب آن برآمده از اسلام خواهد بود. حکام و مسئولان نظام اسلامی نیز وظیفه خود را تأمین منافع ملی از طریق اجرای شریعت میدانند.