اگر انتخابات در ایران، آن گونه که انبوه رسانههای دشمن و حنجرههای همسو وانمود میکنند، بیاهمیت و تزئینی و تشریفاتی است، پس چرا به شکل پر حجم، انتخابات را تخریب میکنند؟! چرا برای آمریکا و انگلیس و برخی دولتهای استعماری دیگر، مهم است که ملت ایران در انتخابات حضور گسترده نداشته باشند؟ چرا مردم را از انتخابات ـ که از اصلیترین دلایل آیندهسازی است ـ باز میدارند؟ همه ما در قبال نسلهای بعد از خودمان مسئولیم. این را رزمندههای هشت سال دفاع مقدس تفسیر کردند، وقتی در دل بمبارانهای دشمن نه تنها از آینده ناامید نبودند؛ بلکه در بحبوحه جنگ از شرکت در انتخابات و انتخاب فرد اصلح خود را محروم نمیکردند. از هر زاویهای که آن روزها را با این روزها مقایسه کنیم، باز هم کنار کشیدن و رأی ندادن در آن روزها عقلانیتر بود؛ ولی احساس تکلیف و مسئولیت رزمندگان نسبت به دیگران و آیندگان، آنها را به این یقین رسانده بود که نباید نوک دماغ را دید و بلکه باید عینک مسئولیت را کمی بالاتر گذاشت و آیندهها را رصد کرد. «شهید سیدعلی اعتصامی» در این باره میگوید: «حالت انقلابی و مذهبی خودتان را حفظ کنید و در صحنه انتخابات شرکت فعال داشته باشید و صحنه را ترک نکنید که این خواست دشمن است» و در وصیتی دیگر «شهید اسدالله حبیبی» میگوید: «هرکس بهاندازه توانایی خویش احساس مسئولیت کند. در انتخابات با هوشیاری تمام به تقویت اسلام بپردازید. مبادا بگویید چیزها گران شده یا اجناس کم است و هی نگویید انقلاب برای ما چه کرده، بگویید ما به عنوان یک شیعه امام زمان(عج) چه کاری برای انقلاب و امام زمان(عج) کردهایم.» بنابراین با توجه به این موضوع و بنابر تأکید رهبر معظم انقلاب که فرمودند: «مجلس براساس قانون اساسی، ریلگذار آینده کشور است» ما هم باید همانند رزمندگان و شهدا برای آینده کشور قدم برداریم. از همینرو در این شماره هفته نامه بر آن شدیم تا از نحوه انتخابات و شور و حال رزمندگان برای حضور در پای صندوقهای رأی آن هم در میدان جنگ سخن بگوییم.
در ابتدا باید بپرسیم انتخابات در جبهه چگونه بود؟ اینطوری بود که بالاخره یک عده رزمنده بودهاند و یک صندوق سیار هم میآوردهاند و آنها رأی میدادند؟ خیر! در جبههها و در دل رزمندهها شور انتخابات بوده است. یادمان نرود که در جبههها برای انتخاباتی رأیگیری شد که شهید رجایی برگزیده شد برای ریاستجمهوری در سال ۱۳۶۰ و آیتالله خامنهای برگزیده شدند در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۴ و البته یک دوره انتخابات مجلس خبرگان و دو دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم در دوران دفاع مقدس برگزار شد.
چه شوری بوده در دلها؟ خاطره یک رزمنده نشان میدهد آن شور و حال را: «قرار بود در آخرین روزهای مردادماه، انتخابات چهارمین دوره ریاستجمهوری برگزار شود. خیلی دوست داشتم در تهران باشم؛ هم به این دلیل که شناسنامه همراهم نبود تا رأی بدهم، هم اینکه در کنار بچههای محل در جریان برگزاری انتخابات باشم. وقتی از برادر مصطفی عبدالرضا (معاون گردان شهادت) درخواست کردم که مرخصی دوـ سه روزهای بدهد تا بروم و برگردم، خندید و گفت: بین این همه رزمنده که اینجا و جاهای دیگه جبهه هستند، فقط حضرتعالی میخوای رأی بدی؟... صبح روز جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۶۴... صبحانه را که خوردیم، نزدیک ساعت ۸ بود که دو دستگاه نیسان پاترول به اردوگاه آمدند... بهجای شناسنامه، پشت کارت پلاک مهر زدند. آنقدر سختگیر بودند که به نیروهایی که به هر دلیلی کارت پلاک نداشتند، اجازه رأیدادن ندادند.»
در جبههها چه وقتهایی رأی میگرفتند؟ وقتی عملیات نبود و جبهه امن و امان بود؟ باز هم خیر! خاطره دیگری را بخوانید که معلوم شود کجا و چطوری و چهوقت رزمندهها رأی میدادند: «ساعت ۷ صبح مقابل ایستگاه صلواتی پل کرخه رسیدیم. بچهها با داد و فریاد ماشینها را متوقف کردند. همه با تجهیزات کامل از ماشینها پیاده شدند و سمت درب ورودی صلواتی هجوم بردند. مقابل ورودی صلواتی روی پارچهای نوشته بود: «محل اخذ رأی». اما هنوز صندوقی برای رأیگیری نبود. بچهها اسلحهها را روی میزهای چوبی که داخل صلواتی بود گذاشتند و برای گرفتن صبحانه صف کشیدند. بساط نون و پنیر و چای شیرین داخل لیوانهای پلاستیکی قرمز رو به راه بود. تازه صبحانه خوردن تمام شده بود که دستاندرکاران اخذ رأی از اندیمشک آمدند. ساعت ۸ بود که رأیگیری شروع شد و برادران ارتشی در صفوف منظم میآمدند و رأی میدادند... از مسئولین صندوق سؤال کردیم: «ما هم میتوانیم رأی بدهیم؟» گفتند: «باید کارت شناسایی عکسدار داشته باشید.» گفتیم: «کارت داریم، ولی عکس نداره. خودمون که هستیم عکس برای چی؟» گفتند: «به ما این طور ابلاغ شده.» هر چی بچهها اصرار کردند فایدهای نداشت. فرماندهان اعلام کردند: «برادران! سوار ماشینها شوند و کسی هم اسلحه و تجهیزاتش را جا نگذاره.» تقریبا ما آخرین نفراتی بودیم که از صلواتی کرخه بیرون آمدیم که مسئول صندوق با خوشحالی گفت: «برادرهای رزمنده تماس گرفتیم با مرکز و اجازه دادند که با کارت جنگی، شما رأی دهید.» این خبر زود میان بچهها پخش شد و صدها رزمنده تیپ سیدالشهداء(ع) در یک صف شدند و رأی خود را به صندوق ریختند... روز ۲۵ مرداد ۱۳۶۴ بچههای رزمنده به دو تکلیف عمل کردند. یکی شرکت در عملیات «عاشورای ۳» و انهدام دشمن بعثی و دیگری شرکت در «انتخابات».
نتیجه نهایی این حضور و این آیندهنگری چیزی جز وحدت ملی نیست. بنابراین، آنها که دل در گرو «وحدت ملی»؛ این خار چشم دشمنان دارند هم امروز تجلی این وحدت را در شرکت همگانی در انتخابات دنبال میکنند، وحدتی که همواره این ملت را از گذرگاههای دشوار به سلامت عبور داده است؛ آن چنان که رهبر عزیزمان فرمودند: «عزیزان من! ما با اتحاد و با ید واحده بودن مبارزه کردیم، با ید واحده بودن پیروز شدیم، با ید واحده بودن تا حالا ادامه دادهایم، باید بعد از این هم با ید واحده بودن حرکت کنیم. اختلافات سلیقهای و سیاسی و این حرفها نباید در وحدت ملی ملت ایران در مقابل دشمنان تأثیری بگذارد.»