روزهای پایانی سال ۱۳۶۰ شاهد عزم ملی ملت ایران در حمایت و پشتیبانی از نیروهای رزمنده و جبهه و جنگ هستیم. نیروها و دستگاههای امنیتی بر امور کشور اشراف اطلاعاتی داشتند و دست برتر را در همه جریانها پیدا کرده بودند، جریانهای ضد انقلاب و تجزیهطلب و تروریست رو به افول بودند و از طرفی ضریب امنیت داخلی در وضعیت خیلی خوبی ارزیابی میشد. افزون بر آن، جو اعتماد مردمی در سطح خیلی بالایی قرار گرفته بود. مسئولان استانها به ویژه استانداران، ائمه جمعه و فرماندهان هر تیپ در استان نیز در فعال کردن ظرفیت و منابع محلی ایفای نقش میکردند. آنها همیشه در تلاش بودند که سازمان و یگان رزم استانشان را در بالاترین سطح حمایت کنند تا با کمبود مواجه نشوند؛ به همین منظور همه دستاندرکاران تیپ یا لشکر در استان خودشان بسیج میشدند تا نیروی بیشتری جذب کنند؛ حتی گاهی برخی فرماندهان گردانها در مساجد محلهشان حاضر میشدند و ضمن سخنرانی برای مردم اعلام میکردند که عملیات داریم و نیروهای قدیمی را برای اعزام به جبهه دعوت میکردند. دوستان آنها هم در مساجد هماهنگ بودند و میدانستند بسیجیهای آموزشدیده چه زمانی باید به جبهه بروند و آنهایی هم که آموزش ندیدهاند، چگونه باید بروند. گاهی یک فرمانده گردان به دوستانش در مساجد محلشان زنگ میزد و میگفت برای تکمیل سازمان گردان نیرو لازم داریم. گفتنی است، در اعزام نیرو اصل بر اعتماد بود. اوایل جنگ هر کسی که تمایل داشت به جبهه بیاید، میآمد و خود نیروهای رزمندهای که در جبههها بودند، حواسشان به نیروهای تازهوارد به جبهه بود و مسائل حفاظتی را به بهترین شیوه رعایت میکردند؛ به گونهای که رزمندههایی که از یک محل به یک گردان میرفتند، عملاً همدیگر را میشناختند و به تحقیقات و شنود و اقداماتی از این قبیل نیازی نبود. البته گاهی تأمین نیروی یک گردان که با ارتباط غیر رسمی تأمین میشد، مشکلاتی را به همراه داشت؛ اما زمانی که رزمندههایی از یک روستا یا یک محله در یک گروهان سازمان پیدا میکردند، همه آنها در زمان عملیات هوای هم را داشتند و این خیلی توانمندی و انسجام ایجاد میکرد؛ چون در صحنه نبرد مراقب هم بودند و به هم کمک میکردند و اگر کسی آسیب میدید، فوری به او یاری میرساندند و اطلاعات را به خانوادهاش میدادند. سپاه پاسداران چارهای جز این نداشت که سازمان رزمی خودش را متکی به نیروهای هر استان تشکل بدهد. برای نمونه، وقتی تیپ الغدیر تشکیل شد، همه مسئولان استان یزد این یگان را متعلق به خودشان میدانستند و مشکلاتش را حل میکردند. همچنین نیروهای مورد نیازش تأمین میشد و وقتی تلفاتی به یگان وارد میشد، خیلی آسانتر مردم را در جریان واقعه قرار میدادند و به همین طریق به مجروحان و خانوادههای شهدا رسیدگی میکردند. در واقع همه امکانات استان برای پشتیبانی از تیپ خودشان به کار گرفته میشد. این موضوع از نظر روحی و روانی در افزایش توان رزم خیلی مؤثر بود. در حوزه دستگاه دولتی و اداری هم به گونهای بود که همه وزارتخانهها نیروهای داوطلب خود را به جبههها اعزام میکردند.