گزارشها از بازداشت بیش از 100 معترض حامی فلسطین در هفته گذشته در دانشگاه کلمبیا آمریکا و دست کم 45 نفر در روز دوشنبه 22 آوریل در دانشگاه ییل آمریکا حکایت دارند. بر اساس اعلام پلیس ایالت کنتیکت که دانشگاه ییل در آن واقع است، این افراد پس از آنکه پلیس دانشگاه دستور توقف اعتراضها در حمایت از فلسطین را صادر کرد، بازداشت شدند.
گسترش انصراف، اعتراض و تحصن
پلیس کنتیکت اعلام کرده است که پس از بازداشت 45 نفر در دانشگاه ییل، بیش از 200 نفر به محل اعتراض بازگشته و یک تقاطع را مسدود کردهاند. پلیس کنتیکت اعلام کرده است که هیچ برنامهای برای توقف اعتراضهای غیرخشونتآمیز ندارد، اما دانشگاه کلمبیا روز دوشنبه همه کلاسهای حضوری خود را برای برقراری «آرامش» در این دانشگاه تعطیل کرد.
همزمان بوستون گلوب از تحصن دانشجویان طرفدار فلسطین در کالج امرسون بوستون و موسسه فناوری ماساچوست برای همبستگی با دانشجویان معترضن در دانشگاه کلمبیا خبر داد. برخی از معتبرترین دانشگاههای آمریکا کلاسهای حضوری را برای کاهش تنشها تعطیل کرده و آنها را مجازی برگزار کردند.
در تحولی دیگر در همین زمینه، مراسم اهدای جوایز انجمن قلم آمریکا پس از آنکه دهها نویسنده و نامزد جوایز این انجمن در اعتراض به جنگ غزه از شرکت در آن انصراف دادند، لغو شد. این مراسم سالانه قرار بود 29 آوریل برگزار شود. از میان 10 نویسندهای که برای جایزه کتاب انجمن قلم آمریکا نامزد شده بودند، 9 نفر آنها به دلیل عدم حمایت این انجمن از نویسندگان فلسطینی، از این رویداد انصراف دادند.
شماری از نویسندگان ضد جنگ مانند میشل الکساندر و نائومی کلاین در ماه گذشته میلادی در بیانیهای با اشاره به حملات پیدرپی اسرائیل به غزه نوشتند که انجمن قلم آمریکا به تعهد خود برای صلح و برابری برای همه، و آزادی و امنیت برای نویسندگان «خیانت» کرده است.
ابتذال شر و ندای فطرت
بعد از عملیات موسوم به «طوفانالاقصی» در روز 7 اکتبر و آغاز جنگ غزه که به بروز فاجعههای انسانی مختلف علیه فلسطینیها منجر شده حمایت از آرمان فلسطین در بسیاری از دانشگاههای آمریکا بالا گرفته است. بروز این اتفاق در کشوری که دولت او اصلیترین حامی جنایتهای اسرائیل در غزه بوده مسئلهای به شدت قابل توجه و نیازمند تحلیل است.
از یک منظر، این تظاهراتها را میتوان نشانهای از این دانست که مقاومت در برابر ظلم یک امر فطری است و نداهای فطری حتی در جوامعی که در معرض پروپاگانداهای گسترده برای «ابتذال شر» قرار گرفتهاند به طور کامل خاموش نمیشود و حتی اگر در برههای کمرنگ شود سرانجام زمانی خود را به منصه ظهور خواهد رساند.
در مباحث علوم اجتماعی و روانشناسی مقولهای به نام «درونیسازی ظلم» (Internalization of Oppression) وجود دارد که از گردن نهادن در برابر استثمار و زورگویی به عنوان یک عارضه و اتفاق غیرطبیعی یاد میکند. درونیسازی ظلم، در واقع عارضهای است که در آن طرفی (فرد، جامعه، گروه یا کشوری) که مورد اجحاف، تبعیض، زورگویی و به طور کلی ظلم دیگری واقع شده به مرور از اصالت انسانیاش فاصله میگیرد و وضعی که در آن قرار دارد را نه نتیجه تعدی دیگری بلکه نتیجه طبیعی حقارت ذاتی خودش و جایگاه برتر ظالم قلمداد میکند.
چشم بر ظلم نبند!
فرد یا جامعه مبتلا به چنین عارضهای اعتقاد به اصل عدالت اجتماعی و جایگاه برابر انسانها را از دست میدهد و به جای مقاومت در برابر رفتارهای زورگویانه ظالم، از او جایگاهی برتر و متعالی در ذهن میسازد، در نهایت با او همانندسازی میکند و ارزشهایش را به حدی وارد شاکله هویتی و شخصیتی خودش میکند که حساسیت ذاتی و فطری به داشتن احساس ناخوشایند به مورد ظلم واقع شدن و ضرورت ایستادگی در برابر آن را از دست میدهد.
«توماس هیل»، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه کارولینای شمالی، در مقالهای برای توضیح نمودهای عینی این عارضه، رفتارهایی از یک سیاهپوست فرضی در جامعه آمریکا را مثال میزند: «یک سیاهپوست بسیار متفاوت از دیگران را در نظر بگیرید که من اسم او را عمو تام میگذارم. او همیشه به نفع سفیدپوستها خودش را کنار میکشد؛ اگر سفیدپوستی با صلاحیت کمتر شغلش را تصاحب میکند، گلایه نمیکند؛ با آغوش باز از مزایایی که دولت تماماً سفیدپوست به او اختصاص میدهد استقبال میکند و فکر اعتراض به کافی نبودن آن به ذهنش هم خطور نمیکند. رفتارش با سفیدپوستها آکنده از تمکین است و به سیاهپوستها به دید حقارت مینگرد... این را هم در نظر بگیرید که این رفتارهای او بازی نیست، یعنی او محاسبهگر حیلهگر و محافظهکاری نیست که میداند چطور باید از بدترین قرعه بهترین نتیجه را رقم بزند و اربابانش را پشت سرشان مسخره کند. او بیچون و چرا پذیرفته است که سیاهها حقیرتر از سفیدها هستند و سودمندی آنها برای جامعه کمتر از سفیدپوستها است.... او اینطور احساس نمیکند که حقش چیزی بهتر از این وضعیت است.»
هنگامی که حساسیت به ظلم به خود از بین رفت، حساسیت در برابر ظلم در برابر دیگری نیز ناگزیر از میان خواهد رفت. این برنامهای است که دولتهای متمادی آمریکا سالها با سیاستهای مختلف از جمله در قالب برنامههای مختلف دیپلماسی عمومی در تلاش بودند در قبال مسئله اسرائیل-فلسطین در ذهن جامعه نهادینه کنند.
اما جنگ 6 ماهه غزه به اندازهای این مظالم را در معرض چشم همگان قرار داده که تمامی آن تلاشها برای «ابتذال شر» و «درونیسازی ظلم» را نقش برآب کرده است.
جنگ در غزه به شهادت بیش از 34 هزار نفر منجر شده که دو سوم آنها را زنان و کودکان تشکیل میدهند. دهها هزار نفر هم در این جنگ مجروح یا مفقود شدهاند. اسرائیل علاوه بر این در این جنگ از گرسنگی و محاصره به عنوان یک سلاح علیه مردم غزه استفاده کرده و کاروانهای امدادرسان را هدف قرار داده است. اسرائیل علاوه بر این، در جنگ غزه بیش از دو سوم زیرساختها و واحد مسکونی را در غزه ویران کرده است. بیمارستانها و کادر درمانی نیز در این مدت در معرض انواع جنایات صهیونیستها بودهاند که تازه ترین آن گشف گورجمعی در محوطه بیمارستان ناصر غزه بود. اتفاقی که اندکی بعد از افشای جنایات صهیونیستها در بیمارستان الشفاء و قتل عام غیرنظامیان فاش شد.