پروندههای فساد در دوران پهلوی آنقدر گسترده بود که حساب آن از دست خارج شده بود. دستگاههای نظارتی خود نیز به فساد آلوده بودند، لذا کسی از آنها انتظار رسیدگی و برخورد نداشت. کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» نوشته است، ارتشبد بازنشسته، «حسین فردوست» گنجینهای از خاطرات دوران پهلوی به ویژه 37 سال سلطنت محمدرضا شاه را شامل میشود که از بسیاری از ناگفتهها و ناشنیدهها پرده برمیدارد. او از کودکی نزدیکترین دوست محمدرضا و محرم اسرار وی بود. با او برای تحصیل به سوئیس رفت و در بازگشت تا پایان به عنوان یکی از برجستهترین چهرههای سیاسی اطلاعاتی رژیم در مشاغل مهمی، چون معاون ساواک و رئیس دفتر بازرسی شاهنشاهی به این رژیم وفادارانه خدمت کرد تا جایی که شاه در کتاب «مأموریت برای وطنم» از او به عنوان تنها دوست خود نام میبرد.
وی در صفحاتی از کتابش درباره این فساد گسترده چنین مینویسد: «طی سالهای حضور در «دفتر ویژه اطلاعات» و بازرسی شاهنشاهی با هزاران مورد اختلاس و ارتشا در سطح مقامات عالیرتبه کشور آشنا شدم و البته متوجه شدم که اصولاً حیف و میل در این دستگاه نهایت ندارد. در دوران 13 ساله صدارت هویدا همه میچاپیدند و هویدا کاملاً بیتفاوت بود. از سال 1350 تا 1357 تنها در بازرسی (قسمت تحقیق آن) 3750 پرونده سوءاستفاده کلان تشکیل شد که عموماً به دادگستری ارجاع گردید و من هر دو ماه یک بار از طریق افسر دفتر ویژه که مسئول پیگیری پروندهها بود، سؤال میکردم. همه پروندهها طبق دستور شفاهی نخستوزیر به وزیر دادگستری بایگانی میشد، شاه هم اهمیتی نمیداد... من پرسنل بازرس را از 150 تا به 1500 کارمند فعال رساندم و قریب 250 مأمور تحقیق تا آستانه انقلاب این همه پرونده کلان فساد اقتصادی را به طور مستند استخراج کردند. مقامات مملکتی روحیه مرا میشناختند و کسی نمیتواند ادعا کند که محمدرضا از فساد رژیم و نارضایتی مردم اطلاع نداشت و طفل بیگناهی بود... برنامههای بلندپروازانه و اسرافکارانه محمدرضا در اجرای پروژههای بزرگ و متوسط راهی بود که دلارهای نفتی را به جیب شرکتهای غربی باز میگرداند، هم روستائیان را به کارگر تبدیل میکرد و هم کشور را با کمبود مهندس و تکنسین مواجه میساخت که ایران مجبور شد این کمبود را از طریق متخصصین کشورهای آسیایی جبران کند و همگی اینها فسادآور بود.»