این روزها حرف، حرف انتخابات است. چند روزی است شورای نگهبان لیست نامزدهای تأیید صلاحیت شده را ارائه کرده و شش اسم را در سبد انتخاب مردم قرار داده است. حالا در یک آرامش نسبی، حرف و حدیثها میان این شش نفر پیچ و تاب میخورد.
همین چند روز پیش از اعلام نظر شورای نگهبان، پیشبینیهای متفاوتی درباره ترکیب نهایی کاندیداها عنوان میشد. شمار زیادی حرف از رقابت نهایی میان قالیباف و لاریجانی سخن میگفتند، گروه دیگری معتقد بودند لاریجانی گزینهای است که میتواند حمایت اصلاحطلبان و اعتدالگرایان را از آن خود کند. گروهی میگفتند مهره نهایی اصولگرایان هر کس باشد، اجماع حزب سیاسی مقابل روی علی لاریجانی خواهد بود. برخی هم یادآوری میکردند که ممکن است مثل چهار سال قبل، او باز هم تأیید صلاحیت نشود و به ترکیب نهایی راه پیدا نکند.
لاریجانی گرچه در پیشبینیها و نظرسنجیها شانس خوبی برای رقابت داشت، اما از جمع دوازده نفره شورای نگهبان تأیید نهایی را نگرفت و هرچند تجربه سیاسی و اجرایی قابل قبولی دارد ولی نتوانست جزو کاندیداهای ریاست جمهوری باشد.
نکته قابل توجه در رد صلاحیت علی لاریجانی اما آنجا محرز میشود که رفتار او مقابل این تصمیم را با رفتار افراد مشابه مقایسه میکنیم. محمود احمدینژاد را یادتان میآید؟ او بعد از رد صلاحیتهای قبلی، سخنان تندی علیه شورای نگهبان مطرح کرد و قانون اساسی را به چالش کشید.
احمدی نژاد که دو دوره از طریق همین ساز و کار در لیست نامزدها قرار گرفت و بر صندلی ریاست جمهوری نشست، هنگام ثبت نام برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ برای انتخابات شرط و شروط تعیین کرد و گفت: «تحریم انتخابات در صورت رد صلاحیتم قطعی است و تغییری نخواهد کرد.»
سخنان او باعث انتقادات گسترده ای شد و حاشیههای زیادی را به همراه داشت. اما اگر رفتار کسانی شبیه او را با رفتار کسانی شبیه به علی لاریجانی مقایسه کنیم، به سادگی میتوانیم فرق سیاستورزی و بازی سیاسی را درک کنیم. رفتار گروهی که در برابر تصمیم شورای نگهبان مدبرانه و اخلاقمدارانه، ادب میکنند و نظم و سلامت میدان رقابت انتخابات را بر هم نمیزنند حتماً قابل احترام است.
در دورههای اخیر کم نبودهاند کسانی که قبل یا بعد از انتخابات، احساس وظیفهشان برای کشور به قدرتطلبی تبدیل شده و آن قدر لجبازی کردهاند که فضای جامعه را بر هم زدهاند. آنها که به غیر از پیروزی خود، به هیچ فکر نمیکردند و میدان سیاستورزی را به میدان عقدهگشایی تبدیل میکردند، فراموش میکردند انتخابات باید میدانی سالم باشد تا مردم بتوانند به دور از حاشیهها و لجبازیها، انتخابی سالم را رقم بزنند.
اگر سادهتر به موضوع نگاه کنیم، قهر کردن، تحریم کردن، خشمگین شدن و رفتارهای این چنینی میتواند در برابر چنین تجربهای قابل فهم باشد؛ پذیرش «رد شدن» ساده نیست و رفتار عاقلانه و مؤدبانه در برابر آن حتماً کار هر کسی نیست. اخلاق و صبر نیاز دارد؛ چیزی که بعد سالهای گذشته در فضای سیاسی کشور حسابی به آن نیاز داریم.