امیرسیاری: در ایستگاه ۷ آبادان عشایر فارس و ترک و لر آمده بودند و قصد داشتند از پل خرمشهر عبور کرده و به سمت دشمن بعثی بروند. ستون پنجم دشمن که در منطقه فعال بود، به بعثیها خبر داد. آتش خمسه خمسه دشمن به روی مردم گشوده شد و من دیدم که در آن میدان کوچک جوی خون به راه افتاد. من دیدم شهیدی که رگبار به گردنش خورد و سر از بدنش قطع شد. مردم ما بدین گونه ایثار کردند و این سرافرازی و عزت راحت به دست نیامده است.