صبح صادق >>  راهبرد >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۷  ، 
کد خبر : ۳۶۱۱۴۱

مثلتی که درهم شکست

رژیم صهیونیستی بازنده در نبرد استراتژی‌هاست که نتوانست در مدت نه ماه به اهدافی که در جنگ غزه معین کرده بود، برسد. این شکست برای رژیم صهیونیستی به اندازه‌ای دردناک و هزینه‌بر است که هر سناریو و راهبرد جدیدی را هم اتخاذ کند، باز هم نخواهد توانست بر رسوایی خود در مقابل حماس سرپوش بگذارد. در عین حال، با گذشت زمان حماس با اتخاذ مؤلفه‌های جنگ نامتقارن، ضربه‌های سهمگینی به ارتش رژیم صهیونیستی وارد کرد. این راهبرد منوط به وارد نشدن نیروهای زیادی از مقاومت در نبردها و تلاش برای به‌تعویق‌انداختن پیشروی دشمن برای به‌دست‌آوردن زمان در ازای واگذاری فضا (زمین) در مواقع لزوم است و در عین‌ حال تلاش مداوم برای تلفات‌گیری از ارتش اشغالگر به لحاظ نیروی انسانی یا تجهیزات است. جنگ جاری غزه به‌ جز شهادت بیش از ۳۵ هزار انسان و نابودی شبه‌کامل نوار غزه، محل تقابل دو راهبرد کاملاً متضاد رژیم‌ صهیونیستی در برابر گروه‌های مقاومت فلسطینی به‌ ویژه کتائب‌القسام است. حماس و رژیم ‌صهیونیستی دوره‌های گوناگون جنگ را در برابر یکدیگر تجربه کردند، اما عملیات طوفان‌الاقصی با نبردهای دیگر متفاوت بود. از سوی دیگر، بیش از شش ماه است که سه ضلع اصلی استراتژی امنیت ملی ارتش اسرائیل در بوته آزمایش قرار گرفته و ضمن ناکارآمدی ضلع اول، یعنی بازدارندگی در برابر حماس، دو ضلع دیگر هم به مرحله تحلیل رفته است و کماکان کتائب‌القسام، سرایاالقدس و سایر گروهای فلسطینی در نوار غزه حضور دارند. متن ذیل بخشی از ترجمه مقاله «نبرد مقاومت با اسرائیل در غزه: نبرد استراتژی‌ها» به قلم «الیاس حنا» است که در برخی رسانه‌ها نیز منتشر شده است. 
در این مقاله آمده است: «یکی از اسطوره‌های یونانی می‌گوید: خدایان یونانی به سیزیف(۱) دستور دادند که سنگی را از پای کوه به سمت قله بغلتاند و هرگاه مرد به قله می‌رسید سنگ از او می‌افتاد و دوباره به سمت پایین می‌غلتید تا دوباره همان کار را تکرار کند بدون اینکه پایانی برای آن متصور باشد. این وضعیت درگیری اعراب و اسرائیل از زمان تأسیس تشکیلات اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تاکنون است. جنگ‌های زیادی پس از یوم‌النکبه (۱۹۴۸) بین اعراب و اسرائیل درگرفت که مهم‌ترین آنها پنج جنگ بود: تجاوز سه‌جانبه به مصر در سال ۱۹۵۶، جنگ شش‌روزه در سال ۱۹۹۷، جنگ اکتبر در سال ۱۹۷۳، تهاجم به مصر و لبنان در سال ۱۹۸۲ و جنگ جولای با لبنان در سال ۲۰۰۶. پس از جنگ شش‌ روزه، اعراب در نشست خارطوم گرد هم آمدند و سه «نه» را صادر کردند: نه صلح، نه به‌رسمیت‌ شناختن رژیم و نه مذاکره با «دشمن صهیونیست». آنها تصمیم گرفتند که قبل از احیای حقوق فلسطینیان و بازگشت سرزمین‌های فلسطینی به صاحبان اصلی خود هیچ‌گونه گفت‌وگویی با رژیم اسرائیل نداشته باشند. پس از این اجلاس، درگیری اعراب و اسرائیل از درگیری دولت علیه دولت به درگیری دولت (اسرائیل) با یک بازیگر خارج از چارچوب دولت، یعنی یک بازیگر غیررسمی به‌ویژه سازمان آزادی‌بخش فلسطین (بازیگر غیردولتی) رسید. لبنان تا سال ۱۹۸۲ صحنه اصلی این درگیری جدید بود، یعنی سالی که اسرائیل به لبنان حمله کرد و ساف (سازمان آزادی‌بخش فلسطین) لبنان را ترک کرد. جنبش حماس و دیگر سازمان‌های فلسطینی که با توافق‌نامه اسلو (۱۹۹۳) مخالف بودند، نوک پیکان در تداوم درگیری با اسرائیل بودند؛ بنابراین درگیری بین یک دولت از یک‌سو و یک بازیگر خارج از چارچوب دولت از سوی دیگر ادامه یافت و در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ با عملیات طوفان‌الاقصی که توسط جنبش حماس در داخل سرزمین‌های اشغالی انجام شد، به اوج خود رسید. اسرائیل با یک عملیات زمینی جامع و گسترده در نوار غزه تحت عنوان «عملیات شمشیرهای آهنین» پاسخ داد.» در مقاله مذکور آمده است: «حماس چگونه آماده شد؟ واکنش ارتش صهیونیستی چگونه بود؟ این جنگ چه درس‌هایی برای جنگ‌های آینده در داخل اسرائیل داشت؟ و به‌ طور کلی سناریوهای احتمالی دوران پس از جنگ در غزه چیست؟ استراتژی حماس چیست؟ و چگونه آن را در میدان پیاده‌سازی می‌کند؟
 
1ـ راهبردهای جنگ
هرکسی که به جنگ می‌پردازد، باید استراتژی‌های خود را ترسیم کند، زیرا استراتژی‌ها اهداف را به وسایل موجود مرتبط می‌کند. استراتژی عملی است که اهداف و وسایل را متعادل می‌کند، موجود زنده‌ای است که با تغییر واقعیت میدانی از نظر اجرا تغییر می‌کند و هرکس با واقعیت میدانی سازگار نشود، ناگزیر با شکست مواجه خواهد شد. در معادله درگیری‌ها و جنگ‌ها، استراتژی پس از ژئوپلیتیک در جایگاه دوم قرار دارد، اما قبل از دوبعد عملی و تاکتیکی در رتبه اول قرار دارد. پس از ترسیم استراتژی، ارتش آن را به دو سطح عملیاتی و تاکتیکی تبدیل می‌کند، اما مسیر دوبعدی است و در هر دو جهت از بالا به پایین و برعکس رابطه دیالکتیکی دارد. هنگامی که در سطح تاکتیکی اعمال می‌شود، کاستی‌های استراتژی آشکار می‌شود. امری که واضع استراتژی را ملزم می‌کند تا روی تعدیل و انطباق آن کار کند. به همین دلیل است که فرمانده نظامی آلمان، «هلموت فون مولتکه»، معتقد است که بهترین نقشه‌های جنگی در اولین دقایق پس از اولین شلیک گلوله دوام نمی‌آورند؟ اگر استراتژی اشتباه باشد، حتی موفقیت‌های تاکتیکی انباشته نیز نمی‌تواند اشتباهات را جبران کند. از سوی دیگر، اگر استراتژی درست باشد حتی اگر شکست‌های زیادی در هر دو سطح عملی و تاکتیکی وجود داشته باشد، به پیروزی ختم می‌شود. هر تیم براساس تجربیات قبلی خود چه در صلح و چه در جنگ استراتژی خود را در برابر دشمن خود ترسیم می‌کند. اگر درگیری‌های خونین بین دو بازیگر تکرار شود، دیگری در مقابل دشمن خود شفاف‌تر (نظامی) می‌شود، به‌ویژه که هر تیم از بهترین چیزی که در جنگ دارد، استفاده می‌کند که بسیاری از اسرار نظامی به‌خصوص در تجهیزات را فاش می‌کند. از این‌رو عامل غافلگیری موقت برای دستیابی به مزیت میدانی نسبت به دیگری اهمیت دارد. این همان اتفاقی است که در عملیات طوفان‌الاقصی رخ داد. تجارب مقاومت و اسرائیل متعدد و تکراری بوده و در دوره‌هایی است که از نظر زمانی با یکدیگر فاصله زیادی ندارند.
 
2ـ گزینه‌های بزرگ راهبردی
اسرائیل حمله را به‌عنوان یک گزینه استراتژیک و دفاع را به‌عنوان یک گزینه تاکتیکی پذیرفته است. به‌عبارت دیگر، اسرائیل دفاع را تنها یک گزینه تاکتیکی به‌جهت آماده‌ شدن برای شروع حمله می‌داند، اما این گزینه نه از اتخاذ یک حمله پیشگیرانه، مانند جنگ شش‌روزه جلوگیری می‌کند و نه از اتخاذ مفاهیم و رفتارهای تهاجمی محدود برای جلوگیری از وقوع یک حمله بزرگ، مانند جنگ بین جنگ‌ها یا یک لشکرکشی نظامی بین جنگ‌ها جلوگیری می‌کند. هدف همیشه خسته‌کردن دشمن قبل از رسیدن به آن مرحله از آمادگی نظامی است که قادر می‌باشد تا در یک نبرد بزرگ بجنگد. با این‌ حال، در تصویر بزرگ‌تر استراتژی امنیت ملی اسرائیل بر یک مثلث طلایی مبتنی است که براساس بازدارندگی، هشدار زودهنگام و سپس حل‌وفصل سریع مبتنی شده است. از سوی دیگر حماس بر دفاع به‌عنوان یک گزینه استراتژیک تکیه می‌کند، در حالی‌ که حمله یک گزینه تاکتیکی است. دلیل این انتخاب اختلاف زیاد در موازنه قوا با ارتش اسرائیل است که براساس گزارش مجله بیزینس اسنایدر در رتبه هجدهم قرار دارد. مقاومت فلسطین در عملیات طوفان‌الاقصى با اتخاذ راهبرد حمله و هل‌دادن (عقب‌راندن) یعنی ورود به غلاف غزه و انجام عملیات نظامی در منطقه‌ای بیش از ۶۰۰ کیلومتر مربع، اسرائیل را غافلگیر کرد و ارتش اشغالگر را در وضعیت دفاع قرار داد. پس از موفقیت عملیات و رسیدن به نقطه اوج؛ موقعیت دفاعی مقاومت راهبرد کشاندن دشمن، یعنی بازگشت به مکان مورد نظر خود، نوار غزه و انتظار برای رفتار و پاسخ دشمن را در پیش گرفت. به‌خصوص آنکه گزینه استراتژیک مقاومت فلسطین دفاع است. در این حمله جنبش حماس به اصل دوم استراتژی امنیت ملی اسرائیل ضربه زد که هشدار اولیه است، زیرا عملیات طوفان‌الاقصی یک غافلگیری استراتژیک بزرگ بود و پس از آن به اصل سوم استراتژی امنیت ملی اسرائیل، یعنی پیروزی قاطع و سریع ضربه زد؛ اما جسارت حماس برای شروع حمله، ناگزیر اولین اصل استراتژی امنیت ملی اسرائیل که همان بازدارندگی است را از بین می‌برد.
 
3ـ دکترین نظامی رژیم صهیونیستی
پس از هر تجربه جنگی ارتش اسرائیل، او همواره استراتژی‌های نظامی و به‌طور ضمنی دکترین نظامی خود را مورد ارزیابی مجدد قرار می‌دهد. دکترین نظامی به‌عنوان بهترین راه مبارزه و شکست دشمن تعریف شده و بر سه بعد مهم تکیه می‌کند: ۱ـ نحوه سازماندهی ارتش، ۲ـ کیفیت تسلیحات، ۳ـ کیفیت آموزش؛ اما اصلاحیه دکترین نظامی ارتش اسرائیل همیشه در این مثلث باقی می‌ماند: بازدارندگی، هشدار اولیه و حل‌وفصل سریع (پیروزی قاطع). پس از جنگ ژوئیه ۲۰۰۶، اسرائیل دکترین نظامی خود را با نام جدید «تحرک»(تشکیل یک نیروی آنی)تغییر داد. این اصلاحیه توسط رئیس ستادکل، ژنرال آویو کوخاوی (۲۰۲۳ـ ۲۰۱۹) رهبری شد. این دکترین بر این اساس استوار است: تشکیل یک نیروی نظامی به‌هم‌پیوسته در یک شبکه عنکبوتی که بتواند در مدت ‌زمان بسیار کوتاه و با کمترین هزینه ممکن به توانایی‌های دشمن ضربه بزند. در این دکترین جدید اصل دفاع از داخل اسرائیل به‌دلیل تعداد موشک‌هایی که حزب‌الله در آن زمان به سمت سرزمین‌های اشغالی شلیک کرد، مطرح شد. در سال ۲۰۲۳ رئیس ستاد کنونی اسرائیل، هرتزل لوی، دکترین جدیدی را برای تکمیل دکترین قبلی تحت عنوان «صعود» (ترقی، عروج) که قبل از عملیات طوفان‌الاقصی بود، تدوین کرد. این دکترین در هسته خود، مبتنی بر جنگ ترکیبی، یعنی نبرد سنتی و جنگ نامتقارن است. در این دکترین هرتزل لوی بر سرمایه انسانی برای مقابله با تهدیدات ایران و پشتیبانی و حمایت از مانورهای زمینی در حین نبرد متمرکز شد. همچنین بر روی نبردهای ترکیبی ازجمله پیاده‌نظام، زره‌پوش، نیروهای ویژه و سپاه مهندسی و همچنین پشتیبانی هوایی و توپخانه تمرکز داشت. این دکترین درواقع در عملیات شمشیرهای آهنین در غزه آزمایش شده است.
 
4ـ راهبرد رژیم ‌صهیونیستی در جنگ غزه
در بعد سیاسی، نخست‌وزیر اسرائیل استراتژی حداکثری جنگ را مشخص کرد. او می‌خواهد حماس و زیرساخت‌های آن را نابود کند، رهبران را بکشد و واقعیتی را در غزه برای دوران پس از حماس ایجاد کند. جایی که جنبش حماس اصلا نقشی ندارد. در این رویکرد، نتانیاهو دو بعد سیاسی و نظامی را با یکدیگر ادغام کرده، اصل استراتژی کارل فون کلاوزویتس پروسی (۱۸۳۱ـ۱۷۸۰) را زیر پا گذاشته است که می‌گوید: «جنگ، سیاست است به شیوه‌های دیگر». او همچنین اصل متفکر چینی، سون تزو در مورد «پل طلایی»، یعنی لزوم باز کردن پل طلایی برای عقب‌نشینی دشمن با آمدن به میز مذاکره را نقض می‌کند یا برعکس ممکن است به معنای مبارزه تا آخرین نفس باشد که برای مهاجم هزینه زیادی دارد.
 
۵ـ فرضیات نادرست رژیم صهیونیستی
1ـ ارتش اسرائیل براین باور است که درگیری با گردان‌های مقاومت باعث حذف آنها از نبرد می‌شود. این فرض در مورد واحدهای نظامی در ارتش‌های سنتی صدق می‌کند، اما در مورد جنبش‌های مقاومت صدق نخواهد کرد. 
2ـ ارتش‌های متعارف برای مبارزه با نبردهای تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز آموزش می‌بینند و بر این اساس می‌توان موفقیت را اندازه‌گیری کرد و برای ارزیابی مجدد استراتژی‌های اصلی به مقامات سیاسی ارائه کرد. در جنگ غزه، ارتش اشغالگر هنوز نتوانسته موفقیت نظامی خود را بسنجد و آن را به مقامات سیاسی ارائه دهد و این درحالی ‌است که تفاوت‌های عمیقی بین اقتدار سیاسی و ارتش به‌طورکلی وجود دارد. 
3ـ ارتش اسرائیل نتوانست اصل حل‌وفصل سریع را اجرا کند. پاک‌سازی یک منطقه از عناصر مقاومت به معنای کنترل این منطقه نیست؛ زیرا کنترل مستلزم حضور دائمی نیروهای اشغالگر است و چنین حضوری اهداف آسان‌تری را برای مقاومت فراهم می‌کند. همچنین حضور دائمی مستلزم سربازان بیشتر است که آن امکان وجود ندارد، به‌خصوص اگر سربازان ذخیره خارج شوند. 
4ـ پس از آزمایش پدافند خطی با خط بارلو (در سال۱۹۷۳) و رد شدن ارتش مصر از آن و با شکست آزمایش خطی حصار هوشمند (هوشمندترین فناورانه در جهان) در اطراف نوار غزه، ارتش اسرائیلی معتقد است که دفاع در عمق راه‌حل جادویی است، یعنی وارد شدن به عمق نوار غزه و تکه‌تکه کردن آن، اما تجربیات در کرانه باختری و حتی غزه موفقیت این رویکرد نظامی را تأیید نمی‌کند.
 
6ـ راهبرد حماس
قبل از صحبت در مورد استراتژی حماس درجنگ باید این سؤالات را مطرح کرد: آیا حماس انتظار این موفقیت عظیم عملیات طوفان‌الاقصی را داشت؟ این جنبش اساسا یک جنبش مقاومت کوچک است که از نظر جغرافیایی منزوی است و ابزار مهم یا فناوری پیشرفته‌ای ندارد. چگونه در ترسیم استراتژی رزمی مشترک برای دریا، زمین، هوا و حتی فضای سایبری «نوآوری» کرد و ارتشی را که یکی از مهم‌ترین ارتش‌های جهان محسوب می‌شود، شگفت‌زده کرد؟ حماس چگونه توانست اصل متفکر چینی را که می‌گوید: جنگ اساسا مبتنی بر فریب است را اجرا کند؟ چگونه اصل همان متفکر سون تزو را به کار برد که می‌گوید: «با نیروهای کوچک می‌توان به نتایج عالی دست یافت؟»
الف‌ـ حماس میدان جنگ را به گونه‌ای طراحی کرد تا دشمن را از استفاده از هرآنچه در اختیار دارد، بازدارد؛ در ازای استفاده از هر چیزی که او در اختیار دارد، حتی اگر ابزاری متوسط باشد. او صاحب زمین و برتری با او است. 
ب‌ـ پرهیز از نبرد سرنوشت‌سازی که معمولا ارتش‌های سنتی به ‌دنبال آن هستند، با توانایی انتخاب زمان و مکان درگیری؛ به‌خصوص که عامل غافلگیری به نفع مقاومت است.
ج‌ـ در طول نبرد در مناطق مسکونی، برخلاف حرکت کند ارتش اشغالگرـ به‌دلیل وجود تجهیزات سنگین و حرکت دسته‌جمعی مقاومت برای اطمینان از تحرک جنگجوهای خود طراحی‌های مختلفی داشته و در این زمینه تلاش می‌کند. از این رو تونل‌ها، که پناهگاه امنی برای عناصر مقاومت و همچنین فراهم‌کردن حرکت آنهاست اهمیت دارد.
این گزارش راهبردهای اتخاذ شده توسط حماس و ارتش اسرائیل را تا سطح تاکتیکی مورد بحث قرار داد و دکترین نظامی هر دو طرف را توضیح داد.جنگ هنوز ادامه دارد و بنابراین هریک از آنها به دنبال توسعه استراتژی و همچنین عملکرد خود هستند. از نظر اهداف جنگی نتانیاهو به اهداف عمده‌ای که در ابتدای جنگ تعیین کرده بود، دست پیدا نکرد و در مورد توانایی او برای رسیدن به آن به روشی که می‌خواهد، تردید وجود دارد؛ اما آنچه مسلم است غزه مانند اسرائیل و سایر نقاط‌ دیگر، مثل قبل نیست. همین‌طور پس از عملیات طوفان‌الاقصی لازم شد همه بازیگران دخیل در این جنگ، حتی در سطح جهانی درس و عبرت بگیرند؛ باید به این سؤالات پاسخ داد که اگر برخی‌ متفکران استراتژیک، وضعیت نظام جهانی را مورد بحث قرار‌ دهند، آیا این سیستم بین‌المللی چندقطبی است یا دوقطبی؟ توجه به نظرات کسانی که می‌گفتند: دنیای امروز، دنیایی «غیرقطبی»است، ضروری شده است؛ به‌ویژه اینکه بازیگری خارج از چارچوب دولت به مفهوم غربی آن، یعنی حماس، توانسته است در جهان و همچنین در منطقه زلزله بیافریند.»
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات