صبح صادق >>  جبهه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۰  ، 
کد خبر : ۳۶۲۲۷۴

افطاری پر دردسر

مادر «شهید علی امرایی» تعریف می‌کرد: یک بار ماه مبارک رمضان وقتی از نماز جمعه برگشتیم، دیدم علی نیمی از برنج‌های موجود در خانه را در آب خیس کرده بود! از او پرسیدم: «علی چه کار می‌کنی؟» گفت: «می‌خواهم افطاری بدهم.» به شوخی گفتم: «خب بده!» جواب داد: «نمی‌تونم، بلد نیستم درست کنم!» از او دلخور شدم چرا بدون اینکه بگوید، این کار را انجام داده است؛ اما آمد کنارم نشست و گفت: «مامان! ببخش، کمکم کن! نذار پیش دوستام شرمنده بشم.» با آن چهره‌ مظلومی که به خود گرفته بود و حرفی که زد، قبول کردم. بعدها یاد این خاطره که می‌افتادیم، با هم می‌خندیدیم.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات