صبح صادق >>  جبهه >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۲  ، 
کد خبر : ۳۷۰۲۸۱

منتظرم نباش

مادر شهید «اسماعیل و ابراهیم فرجوانی» تعریف کرد: «اسماعیلم یکهو گفت مامان، شاید این آخرین دیدار ما باشد. بند دلم پاره شد و یکهو شروع کردم به اشک ریختن. به او گفتم داغ برادرت ابراهیم برای من بس است. سریع با دست‌هایش، اشک‌هایم را پاک کرد و گفت که جان اسماعیل گریه نکن. گفت مادر یک خواهشی هم ازت دارم. اگر توفیق شهادت داشتم، دنبال من نگرد! گفتم یعنی چی؟ گفت یعنی من را حالا حالا‌ها برنمی‌گردانند. آن موقع نمی‌فهمیدم که چه می‌گوید، او سوم دی ماه رفت و بعد از نزدیک ۲۰ سال آمدند و گفتند که اسماعیل بازگشته است.»

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات