چرا میگوییم رؤیای آمریکایی دروغی بیش نیست؟
۱ـ نابرابری درآمدی: در مقالهای که درباره نابرابری درآمدی در سن فرانسیسکو به چاپ رسیده، عنوان شده است در این شهر شکاف بین غنی و فقیر رشد داشته و در این مسئله موضوع نژادی نیز دخیل است. سفیدپوستان سان فرانسیسکو به طور میانگین سه برابر بیش از ساکنان سیاهپوست، ۶۶ درصد بیش از ساکنان لاتین و ۴۴ درصد بیش از ساکنان آسیایی این شهر درآمد کسب میکنند. این مسئله نشان میدهد، با وجود شعارهای برابری در آمریکا، ولی همچنان به افراد غیرسفیدپوست ظلم میشود و این مسئله حتی در حقوق کاری این افراد نیز تأثیرگذار است.
۲ـ امید به زندگی: امید به زندگی معیار مهمی برای تعیین نحوه اداره یک کشور است؛ زیرا حفظ سلامت و زنده نگهداشتن مردم بیشک اساسیترین وظیفه هر حکومت است. عملکرد آمریکا از این رو بدتر از یونان ورشکسته یا کاستاریکا (در آمریکای مرکزی) است. حذف بیمهٔ سلامت بیش از ۲۰ میلیون نفر از آسیبپذیرترین اقشار مردم آمریکا، اوضاع را بدتر میکند، نه بهتر و همچنین باید اشاره کرد که ایالات متحده آمریکا تنها کشور بهاصطلاح پیشرفتهای است که مرگ و میر مادران باردارش رو به افزایش است.
۳ـ آزادی بیان: بسیاری معتقدند، ایالات متحده به عنوان مهد آزادی اجازه هر گونه بیان نظری را به مردم خود میدهد؛ اما اینها سخت در اشتباهند و آمریکاییها اجازه بیان نظرات مخالف را بههیچوجه نمیدهند. اعتراضات گسترده اخیر دانشجویی در دانشگاههای آمریکا در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و سرکوب بیسابقه نیروهای امنیتینمونه روشنی در این زمینه است.
۴ـ دموکراسی: مورد دیگر که با دوره ریاستجمهوری ترامپ (رئیسجمهور سابق آمریکا) همراه شد و ما را یاد دروغآباد قصهها میاندازد، پدیده جری مندرینگ (دستکاری انتخاباتی) است. اتفاقاتی نظیر آنچه در کارولینای شمالی رخ داد، اگر در هر جای دیگر جهان رخ میداد، تمام رسانههای آمریکا، آن کشور را به فساد سیاسی گسترده متهم میکردند. البته لازم است به مسئله دوحزبی بودن انتخابات آمریکا نیز بپردازیم که در این نظام سیاسی هیچ شخص مستقلی شانسی برای پیروزی در انتخابات این کشور ندارد.
۵ـ آموزش و سطح دانش عمومی: نظرسنجیهای مؤسسه پیو (Pew) درباره تحصیلات آمریکاییها میگوید از بین ۷۱ کشور دنیا، آمریکا رتبهٔ ۳۸ در ریاضیات و ۴۲ در علومتجربی را دارد که برای کشوری که خود را مالک جهان میداند، آمار جالبی نیست. همچنین این کشور شاهد شمار زیادی از جوانان است که با مدرک لیسانس فارغالتحصیل میشوند؛ درحالیکه زیر بار بدهیهای ۳۷۰۰۰ دلاری (به طور میانگین) قرار دارند یا بیشتر که به دلیل هزینههای بالای آموزش در این کشور است. مدرک کالج (لیسانس و فوقدیپلم) غالباً به اشتغالی پردرآمد منجر نمیشود. برای همین، مردم بسیاری را میبینیم که غرق در بدهی هستند بدون اینکه درآمد درخوری داشته باشند.
۶ـ اسلحه و خشونتهای مسلحانه: درباره تجارت سلاح و رشد خشونت مسلحانه مطالب بسیاری در شبکههای مجازی وجود دارد و از جمله آنها میتوان به حملات مسلحانه گروههای تبهکاری یا تیراندازی در مدارس اشاره کرد.