کشور آمریکا که بر اساس خوی استعماری، بردهداری و غارت بر روی خون و اشک میلیونها برده سیاهپوست و قتل عام هزاران سرخپوست از ساکنان اصلی این سرزمین متولد شد، در سال ۱۹۷۷ با سی و نهمین رئیسجمهور کراواتی که مثل بقیه آمریکاییها خود را صاحب این سرزمین میدانست، روبرو شد. در تایید این مقدمه همین چند جمله از لوتراس لودتکه در مقدمه کتاب «ساخته شدن آمریکا» کافی است: «مهاجمانی که بعد از ورود به آمریکا خودشان را مالک این سرزمین میدانستند، ابتدا خصوصیت متمایز آمریکایی نداشتند. تا قبل از قرن هجدهم، علائق سرزمینی و میهنپرستانه و احساس متفاوت بودن و فاصله داشتن از اروپا پیش نیامده بود و به تبع آن درک جامعهای مستقل و ممتاز که سرنوشتش را آزادی رقم زده باشد متصور نبود. آنچنانکه رابرت فراست در شعر خود *موهبتی بزرگ* مینویسد:
زمین مال ما بود پیش از این که ما مال زمین باشیم
این سرزمین بیش از صد سال خاک ما بود
قبل از این که ما مردمان آن باشیم، او مال ما بود
در ماساچوست، در ویرجینیا
و ما هنوز انگلیسی و استعمارگر بودیم...
در طول سالهای پس از ساخته شدن آمریکا، همواره روسای جمهور مختلفی در پوشش کت و شلوار و کراوات، در صحنۀ سیاست آمریکا حاضر شدهاند که پروندههای یکسانی در جنگ، تهاجم، غارت و انواع شرارت را دارا هستند و حتی بعضی از آنها با این سوابق، جایزه صلح نوبل نیز دریافت کردهاند!
جیمی کارتر که خبر مرگش در صد سالگی، تیتر رسانههای آمریکایی شد، سابقهاش در دخالت امور ایران به سال اول ریاست جمهوریاش بازمیگردد. کارتر در ۱۰ دی ۱۳۵۶ به تهران سفر کرد تا حمایت کامل واشنگتن را به محمدرضا پهلوی ابلاغ کند. وی در ضیافتی که از طرف شاه به مناسبت ورودش ترتیب داده شده بود، به شاه چنین گفت: «به دلیل رهبری بزرگ شاه، ایران جزیره ثبات در یکی از آشوبزدهترین نقاط جهان شده است. اعلیحضرت، این به دلیل تکریم بسیار نسبت به شما، رهبری شما و احترام و ستایش و عشقی است که ملت ایران به شما دارد. هیچ کشور دیگری در جهان برای برنامهریزی مشترک از ایران به آمریکا نزدیکتر نیست. هیچ کشور دیگری برای بررسی مشکلات منطقهای که مورد علاقه هر دو طرف ما نیز هست ارتباط نزدیکتری از ایران با ما ندارد و هیچ رهبر دیگری نزد من احترامی عمیقتر و رابطهای دوستانهتر ندارد.»
آمریکا به دنبال منافعش پس از آن، از شاه برای کشتار هفده شهریور حمایت کرد. بر اساس خاطرات سالیوان، کارتر با شاه تلفنی صحبت کرد و پشتیبانی آمریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل میآورد، تایید کرد و او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت که از اقدامات سرکوب گرانه اش حمایت میکند. امام خمینی (ره) در عکسالعمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند: «آقای کارتر که برای یک زندانی در شوروی این قدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه، پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد.»
کارتر پس از فرار شاه از ایران، با این که شاه را به کشورش راه نمیداد، همچنان با حمایت از بختیار در امور ایران دخالت میکرد، اما اصل قضیه این بود که آمریکا به روشهای مختلف از جمله پایگاههای جاسوسی کپکان، بهشهر و سفارت، راه نفوذ خود در ایران را باز کرده بود به طوری که بدون حضور شاه هم بتواند به جاسوسی خود در کشور ادامه دهد. پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، آمریکا در تلاش برای آزادی گروگانهای خود، طرح عملیات نجات را برنامهریزی کرد. موفقیت این طرح و تبلیغات گستردۀ آن، میتوانست برگ برندهای در انتخابات ریاستجمهوری کارتر باشد. کارتر، با بیان کلمه رمز «بروید»، آغاز حمله را اعلام کرده و گروهی را در عملیاتی به نام پنجۀ عقاب در چهارم اردیبهشت ۵۹ با شش هواپیمای سی ۱۳۰ از نقاط کور راداری وارد صحرای طبس کرد. با وجود مساعدبودن هوا و پیشبینی اداره هواشناسی آمریکا بر طوفانینبودن هوای کویرو امکان ادامه مأموریت در ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه صبح، ناگهان همه چیز تغییر و طوفان ناگهانی شن، عملیات را با شکست مواجه کرد.
این شکست، بازتاب وسیعی در جهان پیدا کرد. کارتر در نخستین ساعتهای روز بعد از ناکامی از این عملیات، در برنامهای تلویزیونی مسئولیت شکست را بر عهده گرفته و آن را تلخترین شکست خود دانست. این عملیات، رسوایی ماندگاری را بر حیثیت آمریکا ثبت کرد. سایروس ونس برای گریز از بدنامی، بلافاصله بعد از این واقعه استعفا کرد. برژینسکی که مصرّانه از حمله به ایران و نجات گروگانها سخن میگفت، این ناکامی را تلخترین سرخوردگی خود در طی چهار سال خدمت در کاخ سفید خواند. وزیر دفاع وقت آمریکا در پاسخ پرسش از چگونگی شکست عملیات نجات گفت: «آیتاللّه خمینی در بالکن خانه خویش ایستاده بود و با هر حرکت دست او، یک هواپیما به زمین میافتاد.» کارتر پس از این شکست، با همۀ دست و پا زدن ها، موفق به ورود دوباره به کاخ سفید نشد. او در طول سالهای پس از ریاست جمهوری خود، اقرارهایی به افول آمریکا و ضعف کشور خود کرده است.
اقرار به افول آمریکا
جیمی کارتر از اولین شخصیتهای سیاسی آمریکا است که به صورت غیر مستقیم در بحبوحه ظهور ادبیات سقوط آمریکا نظر به افول قدرت اقتصادی آمریکا میداد. دلایلی که کارتر ابراز میکند، بیکاری، تورم و بیثباتی رو به افزایش است. هیچ کدام از رئیسجمهورهای آمریکا مانند کارتر به این نکته اذعان نکردهاند.
اقرار به جنگدوستی آمریکا
بالاترین مقامهای آمریکایی ابایی ندارند از این که اصل و اساس کشور خود را در طول چهار قرن بر جنگ، غارت، دزدی، بردهداری و استعمار کشورهای افریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین استوار بدانند. آمریکا، تمام سالهای عمر دویست و چند ساله خود را در انواع جنگهای سخت، نرم، سرد، نیابتی، رسانهای و ترکیبی و... به سر برده و ادعای هژمونی داشته است. تا پایان قرن نوزدهم، صد و سی کشور که امروزه به نام جهان سوم شناخته میشوند، به طور مستقیم یا غیر مستقیم مورد استعمار غرب قرار گرفتهاند. جیمی کارتر با اقرار به این موضوع، در دوران قبلی ریاست جمهوری ترامپ در تماسی تلفنی به وی گفت: «از ۲۴۲ سال تاریخ آمریکا، ۲۲۶ سال در جنگ بودهایم. آمریکا در طول ۲۴۲ سال تاریخ خود به جز ۱۶ سال، در بقیه زمانها در جنگ به سر بردهاست.» آمریکا به دلیل تمایلش برای تلاش در مجبور کردن دیگران به در پیش گرفتن ارزشهای آمریکایی، «جنگ دوستترین کشور جهان» است.
اقرار به فساد در آمریکا
رهبر انقلاب در بیانات خود با اشاره به اقرار کارتر در زمینۀ فساد و ظلم به زنان در آمریکا میفرمایند: کارتر در کتاب تقاضایی برای اقدام خود مینویسد: با نقض حقوق بشر و تجاوزات وحشتناک علیه زنان، هر ساله ۱۰۰ هزار دختر به عنوان برده در آمریکا فروخته میشود. جایی که صاحب یک روسپیخانه میتواند دختری را که اهل آمریکای لاتین یا آفریقا است را با قیمتی برابر هزار دلار خریداری کند. همچنین به تجاوزات جنسی که در محوطههای کالجها رخ میدهد، اشاره کرده و مینویسد از هر ۲۵ مورد تنها یک مورد گزارش میشود.