رفتار غربیها همزمان با شروط اخراج سایر کشورها از سوریه نشان میدهد که اروپاییها نه به دنبال کمک به بازسازی ویرانهها و برقراری ثبات و امنیت در سوریه میباشند بلکه برآنند تا انحصارگرایی اشغالگران نزدیک به خود را مشروعیت بخشند.
سوریه همچنان به عنوان یکی از کانونهای اصلی بحران در غرب آسیا شناخته میشود که سرنوشتی نامعلوم را در پیش رو دارد. از یک سو هنوز ساختاری سیاسی آن مشخص نشده است و از سوی دیگر نیز تحرکات نظامی پنهان و آشکار تحریر الشام و سایر گروههای مدعی قدرت، فضایی از جنگ و التهاب و آوارگی را بر این کشور تحمیل کرده است در حالی که همزمان نیز کشتارها و ناامنیسازیهای هدفمند نیز جریان دارد که قتل عام و آواره سازی مناطق شیعه نشین از آن جمله است.
نکته قابل توجه در روند تحولات سوریه را ادعاهای اتحادیه اروپا درباره رفع تحریمها و کمکهای اقتصادی به دمشق تشکیل میدهد. بر اساس گفتههای یک مقام ارشد اروپایی، اتحادیه اروپا برای لغو تحریم ها علیه سوریه شرط گذاشته و آن هم پایان هرگونه حضور نظامی خارجی در خاک سوریه از جمله انحلال پایگاههای نظامی روسیه است. این مقام که نامی از او فاش نشده، در آستانه نشست وزرای خارجه اتحادیه اروپا در ۲۷ ژانویه (۸ بهمن) به خبرنگاران در بروکسل گفت: به دقت این موضوع را دنبال می کنیم. به مقامات جدید در سوریه اطلاع دادهایم که روند عادیسازی به پایان هر گونه حضور خارجی، چه نظامی و چه اشکال دیگر بستگی دارد.
در ادامه همین مواضع کایا کالاس مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که به آنکارا سفر کرده است، در نشست خبری مشترک با وزیر امور خارجه ترکیه گفت: «آینده سوریه هم امیدوارکننده و هم شکننده است. اتحادیه اروپا آماده است تا در صورت مشاهده اقدامات مثبت از سوی دولت جدید سوریه، بخشی از تحریمها را کاهش دهد.» کالاس خاطرنشان کرد: «روند کاهش تحریمها بهصورت مرحلهای اجرا میشود. اگر دولت سوریه گامهای درستی بردارد، ما نیز آماده کاهش تحریمها هستیم. اما در صورتی که تحولات در مسیر منفی پیش برود، تحریمها مجدداً اعمال خواهند شد.» وی بر هماهنگی اتحادیه اروپا با ترکیه، ایالات متحده و بریتانیا برای ارسال پیام مشترک درباره آینده سوریه تأکید کرد.
این سخنان از سوی کالاس در حالی مطرح میشود که وی پیش از این معنای روند رو به بهود را تعریف کرده است و در اظهاراتی تصمیم گیرانه درباره آینده سوریه گفته بود: «ایران و روسیه نباید در آینده سوریه نقشی داشته باشند و خروج روسیه از سوریه باید شرط هرگونه مذاکره بین سوریه و بروکسل باشد.»
این ادعاها در حالی مطرح میشود که از یک سو حضور روسها درسوریه به درخواست دولت وقت آن کشور بوده است و از سوی دیگر حضور ایران و حزبالله نیز به درخواست دولت دمشق در مبارزه با تروریسم بوده و اکنون نیز نیرویی در سوریه ندارند که اروپا مدعی لزوم خروج آنها شود.
این شروط از سوی اروپاییها در حالی مطرح میشود که نگاهی واقع بینانه به تحولات سوریه نشانگر دو موضوع مهم است.
اول: به رغم ادعای تحریرالشام و الجولانی مبنی بر حمایت و پذیرش ماهیت چند لایه و قومی سوریه، عملا این امر صورت نگرفته است و گزارشها از حملات و جنایت علیه بخشهایی خاصی از سوریه از جمله مناطق شیعه نشین و حتی ترور علمای سنی حکایت دارد.
دوم: امروز سوریه با سه اشغالگر غیر قانونی مواجه است. شرق سوریه به بهانه حمایت از کردها در اشغال آمریکاییهاست و شمال نیز دست نیروهای نزدیک به ترکیه، رژیم صهیونی هم مشغول پیشروی در بخشهایی از غرب خاک سوریه است و تا ریف دمشق پیش رفته و به دنبال تثبیت مواضع است.
این اشغالگریها در حالی ادامه دارد که اروپاییها تاکنون هیچ درخواست و اعمال فشاری مبنی بر لزوم پایان این سه اشغالگری نداشتهاند و رسماً به این اقدام مشروعیت دادهاند. این رفتار غربیها همزمان با شروط اخراج سایر کشورها از سوریه نشان میدهد که اروپاییها نه به دنبال کمک به بازسازی ویرانهها و برقراری ثبات و امنیت در سوریه میباشند بلکه برآنند تا انحصارگرایی اشغالگران نزدیک به خود را مشروعیت بخشند. به عبارتی دیگر اروپایی امروز نشان دادند که همان طور که برای آنها تروریسم به خوب و بد تقسیم میشود، نیروهای خارجی نیز برای آنها همان تقسیم بندی را دارد چنانکه حضور ایران، روسیه و مقاومت را که مبارزه کننده با تروریسم بودهاند نادرست عنوان و اشغالگری غیر قانونی آمریکا، صهیونیستها و ترکیه را مشروع جلوه میدهند و حتی نسخه تن دادن سایر کشورهای منطقه به چنین اشغالگریهایی را نیز تجویز میکنند که سکوتشان در قبال خارج نشیدن رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان نمودی از این دیدگاه است.