طلوع منبع مهر و باران رحمت حق، ولادت سرچشمه هدایت و تقوا حضرت امام زین العابدین(ع) مبارک باد
در میان انقلابهای جهان، انقلاب سال ۱۳۵۷ یا همان انقلاب معروف ۱۹۷۹ میلادی، شاید یکی از بزرگترین و خارقالعادهترین انقلابهای جهان نامیده شود؛ خیزشی که بساط یک سلطنت چندین هزار ساله را برچید و دودمان پهلوی و هر آنچه در سالهای حکومت پهلوی اتفاق افتاده بود، به صفحات تاریخ سپرد. بسیاری از اندیشمندان بزرگ دنیا و آنهایی که دستی در بررسی و تبیین انقلابهای بزرگ دنیا دارند، بر این باورند که آنچه طی سالهای مبارزه علیه سلطنت پهلوی رخ داده، یکی از نادرترین اتفاقهای تاریخ بوده است؛ چرا که به پشتوانه و هدایت رهبری واحد و متمرکز رخ داده است. رهبری کاریزماتیک که هنوز هم پس از گذشت چهل و اندی سال از انقلاب سال ۱۳۵۷، همچنان برای بسیاری از سران کشورهای غربی پر اهمیت و با ویژگیهای خاص و منحصربهفرد است که توانست یک ملت را بسیج و ظلم دستگاه پهلوی را برای همگان عیان کند و روبهروی دستگاه ظلم و استکبار غرب بایستد. آنچه علیه این سلطنت با این معنا و مفهوم اتفاق افتاد، محصول بیداری میلیونی مردم ایران در مقابله با انسداد سیاسی، اختناق تکحزبی آریامهری و فضای سرکوب بود. وضعیت این انقلاب مردمی از سالیان پیش فراهم شده بود، از همان زمان که استبداد رضاخانی همهگیر شد و دست اجنبیها از شرق و غرب در امور مملکت آشکار شد و میدان حضور و بروز به آنها داده شد.
شاهنشاهی با فرمول غربی
گرفتن استقلال از مردم ایران و مسئولانی که نیت خدمت به ایران و ایرانی را داشتند، زمینه همه کاره شدن آمریکاییها و انگلیسیها را فراهم کرد تا هم برای آینده و روندهای دربار برنامه بریزند و هم قاعده و قانون و بند و تبصره مصوب کرده و برای منافع خودشان فضای مناسب دست و پا کنند. نابسامان بودن وضعیت جامعه ایرانی، چرخش ثروت ملی در دست چند خانواده و مشکلات اقتصادی ناشی از ریخت و پاشهای گذشته خاندان سلطنتی و دربار از یک سو و تشدید مخالفتها با حکومت خودکامه و مفاسد و مشکلات ناشی از آن، از سوی دیگر به تدریج روند نهضتی را در جامعه شدت بخشید که مهار آن روز به روز دشوارتر میشد. پهلوی ناچار بود برای آرام کردن جامعهای که علیه او و دودمانش به خیابانها آمده بودند، دست به دامان رفقای غربیاش شود، رفقایی که پهلویها حتی روی کارآمدنشان بر اریکه قدرت ایران را مدیون کمکهای آنها بودند؛ دستنشاندگی که سالهای سال برای آنها یک افتخار به حساب میآمد. آنطور که بسیاری از نزدیکان شاه ایران نوشتهاند و نیز آنگونه که از ملاحظه حوادث سلطنت ۳۷ ساله او برمیآید، برخلاف ظواهر امر، فردی شجاع و متهور نبود. تا موقعی که بر اوضاع مسلط بود و همه چیز مطابق میلش پیش میرفت، پر ابهت و مصمم جلوه میکرد و از شاخ و شانه کشیدن برای مخالفان و تمسخرشان ابایی نداشت، اما به محض برخورد با خیزش مردمی یا موانع سیاسی جدی، دچار تزلزل میشد. او در جریان کودتای ۲۸ مرداد و هنگامی که کودتای اولیه در ۲۵ مرداد شکست خورد، از ایران گریخت و اگر نیروهای خارجی و عواملشان در ارتش، کودتای دوم را سازمان نمیدادند، شاید هیچگاه دوباره به تاج و تخت خویش دست پیدا نمیکرد.
نسخه تکراری فرار
اتفاقی که در زمستان ۱۳۵۷ نیز تکرار شد و مرد اول سلطنت در مواجهه با اتفاقاتی که رخ داده بود و اعتراضاتی که در سراسر ایران به پا شده بود، باز هم چمدان بست و ترجیح داد از میانه اعتراضات فرار کند، اما این بار تصورش را هم نمیکرد بار آخر است که در خاک ایران قدم میگذارد و در هوایش نفس میکشد.
اتفاقاتی که در گرماگرم اعتراضات علیه دستگاه حکومت پهلوی در حال رخ دادن بود، هر کدامش به تنهایی میتوانست شعله یک آتش گسترده را فراهم کرده و پایههای ظلم را یکجا به خاکستر تبدیل کند. سالها مبارزه پنهانی و ایدئولوژیک ملت ایران جواب داده بود، به جز مهر «باطل شد» که بر پرونده خاندان پهلوی زده شد، دست بسیاری از کشورهای غربی هم از عنان و ثروت مردم ایران کوتاه شد.
انقلاب ایران، در کنار همه سختیها و رنجهایی که طی سالها از دهه ۴۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تحمل کرد چند مورد را برای همه مردم دنیا به اثبات رساند، و الگویی از ایستادگی و مقاومت برای کشورهای منطقه غرب آسیا شد. انقلاب ایران نشان داد برخلاف دیگر انقلابهای دنیا تنها یک هدف را دنبال میکند و آن هم رهایی از ظلم است.
خیزش انقلابی مردم ایران با رهبری یک مرجع عالیقدر، آن هم از دل مردم، توانست سالها دیکتاتوری را ساقط کند، بساطی که نه تنها برای مردم جامعه ایران خیر و فایدهای نداشت؛ بلکه حاضر بود در جهت تأمین منافع شخصی شاه و عوامل دربار به تمام داراییهای ملت ایران از خاک گرفته تا نفت و طلا، چوب حراج بزند.
تمام حاکمیتهای قبل از جمهوری اسلامی، از حکام متدین، مانند سربداران گرفته تا طاغوتهایی که از ادبیات دینی استفاده میکردند، مانند صفویه و قاجاریه تا خاندان قدرتطلب پهلوی و خلفای عباسی همگی بر مدار دیکتاتوری میچرخیدند.
آزادی بهای مقاومت و ایستادگی
تعاریفی که با روی کار آمدن جمهوری اسلامی با انقلابی مردمی تغییر کرد، چرا که اساس حاکمیت نوپای اسلامی بر مدار مردم و منافع ملی میچرخد، نه آنچه به نفع سلطنت و دربار شاهنشاهی است. آنچه دستاورد انقلاب اسلامی شمرده میشود، نابود کردن پایههای ظلم و دیکتاتوری پهلوی است و به ارمغان آوردن آزادی برای مردمی که از نابرابریها و ظلمهایی که در حق آنها انجام شده بود، به ستوه آمده بودند.
ایران تجربه ۲۵۰۰ سال پادشاهی را در کارنامه خود دارد، که در بیشتر این دوران مردم حق اعتراض به آنچه در جامعه رخ داده است را نداشتهاند، موضوعاتی مانند آزادی شاید تا قبل از انقلاب در جمع روشنفکری به شکل بسیار محدود بیان میشد؛ اما این مسئله اولینبار به شکل مردمی و فراگیر و غیر بروکراتیک در جمهوری اسلامی و انقلاب ۱۳۵۷ بود که خودی نشان داد و ظهور کرد.
حالا ۴۶ سال از آن روز که شاه ایران اعتراف کرد (صدای انقلاب مردم ایران را شنیده است) میگذرد؛ انقلابی که به همه دنیا ثابت کرد پایه و اساسش بر منفعتطلبی و کسب قدرت و برپایی دوباره ظلم و دیکتاتوری نیست و منهای ۱۴ گانهای که محمدرضا پهلوی در پیام آن روز خود برای مردم ایران نطق کرد، قرار نیست تکرار شود و مردم و خواستههایشان بر پایه مردم سالاری بر تارک این انقلاب خواهد درخشید.