1- تقابل و دشمنی چندین ساله ایالات متحده با ملت ایران باعث شده است که دوگانه مقابله به مثل یا سازش و همکاری با آمریکا، در همه ادوار تاریخی دوران معاصر به عنوان یک الگوی کنش ورزی در سیاست خارجی مطرح باشد. در این میان دولتهای مختلف ایرانی و آمریکایی نیز هر کدام گونهای از این سیاست ورزی را دنبال کردهاند.
2- سیاست دوگانه ترامپ در برخورد با پرونده ایران به مانند سیاستهای دوگانه رئسای جمهور سابق ایالات متحده میباشد. هر چند که در ظاهر رئسای جمهور آمریکایی ظاهری مثبت و خوب از خود نشان میدهند و خود را در کنار مردم ایران نمایش میدهند اما در باطن و در سیاستهای اتخاذ شده شاهد آن هستیم که دشمنی و کینه توزی آشکاری نسبت به دولت و ملت ایران روا داشتهاند.
3- بازخوانی دلایل و تجربیات تاریخی روابط ایران و آمریکا در طول صد سال اخیر میتواند نقشه راه مناسبی برای چگونگی برقراری ارتباط و داشتن روابط فیمابین دو کشور باشد.
4- بررسی پروندههای مختلفی که در آن جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده در طول تاریخ معاصر داشتهاند به وضوح نشان میدهد که علیرغم حسن نیت ایرانیان و داشتن سخاوت در جلب رضایت طرف مقابل اما بدعهدیها و کینه توزی های طرف آمریکایی باعث شده است که بی اعتمادی امروز را در روابط فی مابین شاهد باشیم.
5- مذاکره به عنوان یکی از ابزارهای دیپلماسی میتواند در پیشبرد مقاصد سیاسی و در جهت تحصیل منافع ملی عمل کند اما با توجه به تجربیات قرن حاضر و به ویژه دهه نود، مذاکره با ایالات متحده آمریکا نه عاقلانه و نه شرافتمندانه و نه هوشمندانه نیست؛ مادامی که با زبان محترمانه و از موضع برابر و مطابق با سه اصل عزت، حکمت و مصلحت نباشد نیز مذاکره با ایالات متحده متنفی است.
مقدمه
چند وقتی است که دونالد جی ترامپ به عنوان چهل و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بر سر کار آمده است و نشان داده است که به دنبال تغییرات اساسی در روند سیاست گذاری داخلی و خارجی ایالات متحده است. صدور بیش از صد فرمان اجرایی در روزهای ابتدایی سکانداری ترامپ نشان میدهد که تا چه اندازهای این فرد برای جهت دهی و هدایت گری روندها و رویهها در ایالات متحده میل و اشتیاق عمل دارد. یکی از مهمترین و اساسیترین مسائلی که ترامپ انتظار میرود تا در همین ابتدای کار، در رابطه با آن تصمیم گیری کند، مسئله چگونگی تعامل و مواجه با جمهوری اسلامی ایران است. 23 ژانویه امسال در برنامه «هنیتی» شبکه فاکسنیوز، ترامپ صراحتاً گفت که تنها نگرانی او این است که ایران نباید به سلاح هستهای دست پیدا کند. موضوعی که برای بار چندم از سوی سیاستمداران آمریکایی و اروپایی مطرح میشود و البته تاکنون نیز شائبه یا مدرکی دال بر حرکت ایران به سمت ساخت سلاح هستهای مشاهده نشده است و بنابراین انتظار میرود که ایالات متحده بدون هیچگونه پیش شرطی با بازگشتن به توافق برجام و تعلیق یا دست کم کاهش تحریمهای اقتصادی، زمینه را برای تنش زدایی در روابط میان دو دولت برقرار سازد. اما واقعیت این است که ایالات متحده نه با ایران هستهای بلکه با ایران مستقل و آزاد و قدرتمند سر سازگاری ندارد و مسائل مربوط به صنعت هستهای هم صرفاً دستاویزی برای اعمال فشار و تحریم بیشتر بر روی ملت ایران قلمداد میشود. مقام معظم رهبری در همین باره میفرمایند: «دشمنی آمریکا با ملّت ایران و با جمهوری اسلامی اصلاً حول محور هستهای نیست؛ این خطا است اگر خیال کنیم که دعوای آمریکا با ما سرِ قضیّهٔ هستهای است؛ نه، قضیّهٔ هستهای بهانه است؛ قبل از اینکه مسئلهٔ هستهای مطرح باشد، همین دشمنیها، همین مخالفتها از اوّل انقلاب بود؛ اگر یک روزی هم مسئلهٔ هستهای حل شد - فرض کنید جمهوری اسلامی عقبنشینی کرد؛ همانکه آنها میخواهند - خیال نکنید مسئله تمام خواهد شد؛ نه، ده بهانهٔ دیگر را بهتدریج پیش میکشند: چرا شما موشک دارید؟ چرا هواپیمای بدون سرنشین دارید؟ چرا با رژیم صهیونیستی بدید؟ چرا رژیم صهیونیستی را به رسمیّت نمیشناسید؟ چرا از مقاومت در منطقهٔ به قول خودشان خاورمیانه حمایت میکنید؟ و چرا؟ و چرا؟ و چرا؟ مسئله این نیست که اینها سرِ قضیّهٔ هستهای با جمهوری اسلامی اختلاف پیدا کرده باشند؛ نه، تحریم آمریکا از اوّل انقلاب شروع شد، روزبهروز هم بیشتر شده است، تا امروز که خب به نقطهٔ بالایی رسیده. دشمنیهای دیگر [هم] کردند: اینها هواپیمای جمهوری اسلامی ر ا سرنگون کردند، ۲۹۰ انسان مسافر را کشتند؛ اینها اوایل انقلاب هنوز مردم از هیجان انقلاب بیرون نیامده، کودتای پایگاه شهید نوژه را به راه انداختند، علیه انقلاب کودتا کردند؛ اینها از ضدّانقلابها در هر نقطهای از کشور که بودند حمایت کردند؛ به ضدّانقلاب سلاح دادند و مانند اینها؛ همان کاری که بعدها در بعضی کشورهای دیگر کردند، در اینجا [هم] این کارها را کردند. مسئله مسئلهٔ هستهای نیست؛ باید همه به این توجّه داشته باشند. این نیست که ما خیال کنیم دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بهخاطر مسئلهٔ هستهای است؛ نه، مسئله مسئلهٔ دیگری است؛ [مسئله این است که] ملّت ایران به خواستههای آمریکا نه گفت، ملّت ایران گفت آمریکا علیه ما هیچ غلطی نمیتواند بکند. اینها با موجودیّت جمهوری اسلامی مخالفند، با نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی مخالفند.» (بیانات معظم له 12/08/1392) بنابراین استقلال و عزتطلبی ملت ایران علت اصلی دشمنی آمریکا است. «ملّت ایران اسلام را دوست دارند؛ ملّت ایران استقلال را دوست دارند، عزّت ملّی را دوست دارند؛ ملّت ایران از دنبالهروی و پیروی قدرتها بیزارند؛ ننگشان میکند که مثل دوران طاغوت، آمریکاییها و دیگر قدرتمندان بخواهند بر این ملّت فخر بفروشند و امر و نهی کنند؛ ملّت ایران تحمّل نمیکند این چیزها را، برای همین هم هست که پای جمهوری اسلامی ایستادهاند؛ چون شعار جمهوری اسلامی شعار عزّت ملّی، استقلال ملّی و پیشرفت ملّی است؛ اینها شعارهای جمهوری اسلامی است؛ ملّت به اینها علاقهمند است و این راه، راه خدا است. آنچه راه خدا است و بندگان خدا در آن راه حرکت میکنند، هیچ قدرتی قادر به عقب نشاندن آن نیست.» (بیانات معظم له 13/10/1402)
سیاست دو گانه ترامپ در مواجه با جمهوری اسلامی ایران آن جایی خود را نشان میدهد که هر چند که در ظاهر و در سیاستهای اعلامی، ترامپ بار ها گفته است که ایران ضعیف نیست، ایران قدرتمند است و آمریکا قصد ندارد که به ایران حمله نظامی کند یا ایران را بمباران کند و تنها نگرانی آمریکا آن است که ایران به سلاح هستهای دست پیدا نکند ... اما در سیاست اعمالی شاهد آن هستیم که بزرگترین کارزار فشار حداکثری بر ملت ایران را راه میاندازد و خواستههایی فراتر از صنعت هستهای بر روی میز قرار میدهد. رئیسجمهور آمریکا دونالد ترامپ، شامگاه سهشنبه 16 بهمن ماه یادداشتی را با هدف بازگرداندن سیاست موسوم به «فشار حداکثری» علیه جمهوری اسلامی ایران امضا کرد و در آن صراحتاً عنوان کرده است که ایالات متحده باید با توسعه موشکی و همچنین سایر تسلیحات و توانمندیهای نامتعارف و متعارف ایران مقابله کند. این به معنای آن است که ایالات متحده به صورت کلی خواستار خلع سلاح کامل ایران است. بنابراین در چنین شرایطی شاهد پیچیدگی و در هم تنیدگی موضوعات مختلف در روابط میان ایران و آمریکا هستیم و به نظر میرسد که همچنان موانع بسیاری برای هر گونه توافق یا تنش زدایی وجود دارد.
مانع اصلی و جدی دیگر بر سر راه توافق و مذاکره میان جمهوری اسلامی ایران و غرب، بی اعتمادی فزاینده میان این دو است. سبقه تاریخی تاریک و سیاه روابط دو جانبه بر مسائل و موضوعات حال حاضر میان ایالات متحده و ایران سایه افکنده است و همچنین روند اعتماد سازی هم در گذر زمان مخدوش و ناکار آمد شده است. از کودتای 28 مرداد دهه چهل که منجر به از بین رفتتن دموکراسی تا سال 1357 شد تا تحریم کردن و به انزوا کشاندن ایران بعد از انقلاب اسلامی و حمایت بی حد و مرز از متجاوزی چون صدام و تا اعمال سیاست فشار حداکثری بر ملت ایران در دهه اخیر مواردی است که ناگزیر باعث شده است تا بی اعتمادی میان ایران و آمریکا بسیار عمیق گردد. در این میان اقدامات همراه با حسن نیت ایرانیان برای بازپس ستاندن اعتماد از دست رفته هم افاقهای نکرده است و همچنان غرب و آمریکا تمایل دارند تا فشار را بر روی ایران حفظ کنند.
در مقابل جمهوری اسلامی ایران با درک شرایط حال حاضر و بر اساس سه اصل اساسی و بنیادین عزت، حکمت و مصلحت سیاست خارجی خود را تدوین کرده و تمایل دارد تا با تعامل سازنده با همه کشورهای دنیا و برقراری روابط حسنه با دولتهای مختلف، مسائل و موضوعات مورد مناقشه را از راههای دیپلماتیک حل و فصل نماید هر چند که البته تجربه دهه نود ثابت کرده است که غرب و آمریکا اساساً به دنبال حل و فصل موارد نیستند و از ابزار دیپلماسی صرفاً برای تحمیل اراده خود و امتیازگیری فزاینده استفاده میکنند. مذاکره مستقیم و غیر مستقیم، به عنوان یکی از ابزارهای اصلی دیپلماسی فعال در همه دولتهای جمهوری اسلامی ایران بکارگیری شده است و منعی از بابت بکارگیری این ابزار به صورت کلی وجود ندارد. در همین زمینه مقام معظم رهبری روز جمعه ۱۹ ام بهمنماه در دیدار با فرماندهان نیروهای هوائی و پدافند هوائی ارتش در اظهاراتی به موضوع مذاکره با آمریکا اشاره کرده و عنوان کردند: «چند وقت است میشنویم در روزنامه و فضای مجازی که بحث از مذاکره دولت میشود. آن چیزی که مورد بحث بحث کنندگان در داخل و خارج است، مذاکره با آمریکاست. اسم مذاکره میآورند و اینکه مذاکره چیز خوبی است، انگار کسی مخالف با خوب بودن مذاکره است. امروز وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران یکی از پرکارترین وزارت خارجههاست. (وزارت خارجه) کارش همین است با کشورهای دنیا، شرقی، غربی و همه جور مذاکره و رفت آمد میکنند، حرف میزنند و قرارداد میبندند. استثنایی که وجود دارد، آمریکاست. البته رژیم صهیونیستی را اسم نمیبرم، چون دولت نیست. این رژیم باند جنایتکاری هستند که آمدهاند یک سرزمینی را غصب کردهاند و دارند جنایت میکنند. مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد. این جور به ما وانمود میکنند اگر پشت میز مذاکره با آن دولت نشستیم فلان مشکل یا فلان مشکل حل میشود. با مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نمیشود. دلیل؟ تجربه.» (بیانات معظم له در دیدار با فرماندهان نیروهای هوائی و پدافند هوائی ارتش 19/11/1403)
بر اساس این تجربیات هم اینک نیز جمهوری اسلامی ایران در صحنههای مختلف آمادگی خود را برای بازگشت طرفین به توافق گذشته موسوم به برجام همراه با ضمانت اجرایی اعلام کرده است که این راهبردی عقلانی و مبتنی بر حکمت قلمداد میشود. البته در این بین جمهوری اسلامی ایران، همچنان به ذات غرب و باطن غربیها که همراه با دشمنی با ایرانیان است نیز کاملاً توجه دارد و تجربیات ذی قیمت خود در این خصوص را فراموش نکرده است. چرا که در موارد متعددی در طول تاریخ چهل ساله شاهد آن بودیم که رفتار سیاسی غرب و آمریکا مخالف ادعاها و گفتههای غربیها بوده است. مقام معظم رهبری نیز در دیدار اخیر خود با مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی با اشاره به همین حقیقت تاریخی بیان کردند که "«ما تُخفی صُدورُهُم» اینجا ظاهر میشود، اینجا نشان میدهد خودش را. اینها همیشه پشت لبخندهای دیپلماسی پنهان است؛ پشت لبخندهای دیپلماسی، اینجور دشمنیها، اینجور کینهها، این باطن خبیث، پنهان است. چشمانمان را باز کنیم: وَ فَهماً فی خَلقِک. چشمانمان را باز کنیم؛ «تُسِرّونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّة» نباشیم. حواسمان باشد که با چه کسی مواجهیم، با چه کسی معامله میکنیم، با چه کسی داریم حرف میزنیم؛ این را بدانیم. انسان وقتی که طرف خودش را شناخت، ممکن است معامله هم بکند امّا میفهمد که چه کار باید بکند. باید بشناسیم، بدانیم." (بیانات معظم له در دیدار با مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 09/11/1403) فلذا در اینجا ضرورت پیدا میکند که بدانیم با چه کسی قرار است مذاکره کنیم. واقعیتهای ایالات متحده آمریکا و تجربیات تاریخی دوران معاصر را بدانیم و سپس بر اساس آن، روند مذاکرات را مد نظر قرار دهیم. با این شناخت است که میتوان منطق منع مذاکره با آمریکا را درک کرد و عقلانیت نهفته در آن را واکاوی کرد. در ادامه به برخی از مهمترین نقاط عطف روابط میان ایالات متحده آمریکا و ایران در طول تاریخ معاصر که حاکی از آن است که ایالات متحده غیر قابل اعتماد است و مذاکره و ارتباط با آن هیچ خیر و منفعتی ندارد را مورد بازخوانی قرار میدهیم:
1. ملی شدن صنعت نفت و آغاز تنشها
در اوایل دهه 1950، ملی شدن صنعت نفت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران بود. این اقدام که با هدف پایان دادن به سلطه شرکتهای خارجی بر منابع نفتی ایران صورت گرفت، با مخالفت شدید آمریکا و انگلیس روبرو شد. این کشورها نه تنها این حرکت را تهدیدی برای منافع خود دانستند، بلکه آن را بهعنوان تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالمللی معرفی کردند. تحریم اقتصادی و تکنولوژیکی ایران و تلاش برای جلوگیری از اجرای قانون ملی شدن نفت، آغازگر سیاستهای خصمانه غرب علیه ایران بود. روایت مقام معظم رهبری از تلاشها برای ملی کردن صنعت نفت و دشمنیهای آمریکاییها برای سیطره پیدا کردن و چپاول سرمایه ملی ایرانیان و نفت بسیار خواندنی است و نشان میدهد که دشمنیها و کینه توزی های غرب و آمریکا نه فقط بعد از انقلاب اسلامی که پیش از انقلاب نیز وجود داشت و بعد از انقلاب ادامه پیدا کرده است.
«وقتی نهضت مصدق در این کشور پیش آمد - که یک نهضت ملی بود - جایی که بیشترین احساس خطر را کرد، دستگاه حکومت و سلطنت نبود؛ انگلیسیها بیشترین احساس خطر را کردند. بعد هم که انگلیسیها دیدند از عهدهٔ کار برنمیآیند، آمریکاییها را وارد کار کردند. آنها به یک معنا آمدند صحنه را از دست انگلیسیها ربودند و حاکم شدند.» (بیانات معظم له 30/01/1384) «البته عملیات، بین آمریکاییها و انگلیسیها مشترک بوده.» (بیانات معظم له 01/05/1380) مأموران آمریکائی - که اسم و رسم و نام و خصوصیاتشان کاملاً مشخص است، همه هم آنها را میشناسند، کتابها هم در این زمینه نوشته شده - رسماً آمدند ایران، (بیانات معظم له 10/08/1391) اسم آن مأمور، کیم روزوِلت بود، (بیانات معظم له 11/08/1401) «کیم روزولت» میگوید وقتی ما به تهران آمدیم، یک چمدان بزرگ پُر از مقالههایی که نوشته شده بود و باید ترجمه میشد و در روزنامهها به چاپ میرسید، و نیز کاریکاتورهایی را با خودمان آوردیم! شما فکرش را بکنید، دستگاه سی. آی. ایِ آمریکا برای ساقط کردن حکومتی که با آنها ناسازگار بود و منافع آنها را تأمین نمیکرد؛ حکومتی که به آراء مردم متّکی بود - برخلاف همهٔ حکومتهای دوران پهلوی، این یک حکومت ملی بود که قانونی و با آراء مردم بر سر کار آمده بود- تحت عنوان اینکه ممکن است پشت پردهٔ آهنین شوروی برود، از همهٔ ابزارها - از جمله از ابزار هنر - علیه آن استفاده کرد. البته آن روز کاریکاتوریستی که هم به درد اینها بخورد و هم بتواند مورد اعتمادشان قرار گیرد، لابد نبوده است؛ لذا با خودشان کاریکاتورهای آماده را آورده بودند! در آن اسناد آمده است که ما به بخش هنری سازمان سیا سفارش کردیم که این چیزها را تهیه کند! (بیانات معظم له 01/05/1380)
(آنها) با انگلیسها هماهنگ کردند، او را با یک چمدان پُر از دلار فرستادند ایران؛ رفت سفارت انگلیس، سفارت آمریکا هم نرفت. (بیانات معظم له 11/08/1401) رفت در سفارت انگلیس یا در سفارت یک کشور غربی یا شاید هم کانادا مستقر شد، (بیانات معظم له 01/05/1380) پنهان شد. از آنجا شروع کرد پول دادن، دلار پخش کردن، کسانی را استخدام کردند، (بیانات معظم له 12/08/1398) با چند نفر نظامیِ خائن هماهنگ کرد، با چند عنصر وابستهٔ به انگلیس هماهنگ کرد، الواط و اوباش را هم جمع کردند، (بیانات معظم له 11/08/1401) بعضی از سیاستمداران خودفروخته را تطمیع کردند (بیانات معظم له 10/08/1391) نظامیها را کشاندند و روز بیستوهشتم مرداد آن کودتای ننگین را به وجود آوردند، (بیانات معظم له 11/08/1401) و همهٔ زحماتی را که ملّت ایران در ظرف دو سه سال -دوران ملّی شدن صنعت نفت- کشیده بودند، بر باد داد. (بیانات معظم له 12/08/1394) من خوب یادم است که اوباش و اراذل، در مجامع حزبی که به دولت دکتر مصدّق ارتباط داشتند، ریخته بودند و آنجاها را غارت میکردند. این مناظر، کاملاً جلوِ چشمم است! (بیانات معظم له 14/11/1376)
مصدّق و اطرافیانش همه را دستگیر کردند؛ بعضی را بعدها اعدام کردند، بعضی را هم سالهای متمادی زندان کردند. بعد هم حکومت ظالمانهٔ پهلوی را سالهای متمادی بر این کشور مسلط کردند، ساواک تشکیل دادند، مبارزان را به زنجیر کشیدند، شکنجه کردند. محمّدرضای پهلوی را که از ایران فرار کرده بود، برگرداندند، به سلطنت نشاندند و ۲۵ سال از سال ۳۲ تا سال ۵۷ این ملّت، زیر یوغ حکومت تحمیلی و وابستهٔ پهلوی به انواع خفّتها، انواع فشارها، انواع سختیها مبتلا شد. (بیانات معظم له 11/08/1401)
ملت ایران را سرانگشت روحانیت - کسی مثل آیتالله کاشانی - وادار میکرد که صحنهها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در ۲۸ مرداد که کاشانی منزوی و خانهنشین بود - و در واقع دولت مصدّق او را منزوی و از خود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچیهای مأمور مستقیم آمریکا توانستند بیایند و بهراحتی بخشی از ارتش را به تصرّف درآورند و کودتا کنند. یکمشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدّق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتوری محمد رضا شاهی به وجود آمد که بیست و پنج سال این ملت زیر چکمههای دیکتاتوری او لگدمال شد و ملی شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که آمریکاییها طرّاحی آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از روحانیت و دین. اینها عبرت است. (بیانات معظم له 20/08/1380)
* اعتماد دولت مصدق به آمریکاییها
البتّه آن دولت (مصدق) هم تقصیر داشت؛ تقصیرش هم این بود که به آمریکا خیلی اعتماد کرده بود. هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را (هم) خورد. (بیانات معظم له 12/08/1392) حکومت مصدّق یک حکومت ملّی بود؛ مشکلش هم با غربیها فقط مسئلهٔ نفت بود؛ نه حجّتالاسلام بود، نه داعیهٔ اسلامخواهی داشت؛ فقط مسئلهٔ نفت بود. نفت دست انگلیسها بود، او گفت نفت دست خودمان باشد؛ جرمش فقط این بود. آمریکاییها کودتا ایجاد کردند، یک کودتای عجیب و غریبی. پس آمریکاییها حتّی به یک آدم خوشبین به آمریکا و آدم فرنگیمآب هم رحم نکردند -مصدّق فرنگیمآب بود- برای خاطر منافعشان؛ که آن روز این منافع، نفت بود. (بیانات معظم له 11/08/1401)
دولت مصدّق که نفت را، منبع ثروت ملّی کشور را از چنگ انگلیسیها و از دست انگلیسیها با کمک افرادی که بودند -مرحوم آیتالله کاشانی و دیگران- توانست خارج کند، یک اشتباه تاریخی انجام داد و آن تکیهٔ به آمریکا بود. (بیانات معظم له 12/08/1394) بنده آن وقت چهاردهساله بودم... آمریکاییها نشستند علیه مصدّق توطئه کردند، با اینکه مصدّق به آمریکاییها خوشبین بود، نسبت به آنها اعتماد داشت، حتّی علاقه داشت و فکر میکرد دولت آمریکا در مقابل انگلیسها از او حمایت خواهد کرد؛ (امّا) اینها از پشت خنجر زدند. (بیانات معظم له 11/08/1401)
حکومت مصدق که به وسیلهٔ آمریکائیها سرنگون شد، هیچگونه خصومتی با آمریکائیها نداشت. او در مقابلهٔ با انگلیسیها ایستاده بود و به آمریکائیها اعتماد کرده بود؛ امیدوار بود که آمریکائیها به او کمک کنند؛ با آنها روابط دوستانهای داشت، به آنها اظهار علاقه میکرد، شاید اظهار کوچکی میکرد... اینجور نبود که دولتی که در تهران سر کار است، یک دولت ضد آمریکائی باشد؛ نه، با آنها دوست بود؛ اما منافع استکباری اقتضاء کرد، آمریکائیها با انگلیسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اینجا و کار خود را کردند. دکتر مصدّق به آمریکاییها حسنِظن داشت، بلکه ارادت داشت. (بیانات معظم له 22/03/1396)
(مصدق) در مقابلِ دشمنی انگلیسها، فکر کرد باید یک پشتیبانی در عرصهٔ بینالمللی داشته باشد، این پشتیبان، آن روز از نظر او آمریکا بود. آمریکا به عنوان قدرت اولِ ثروت و علم و فناوری و نظامی دنیا، چندین دهه با وجهه زندگی کرد؛ که همین وجهه موجب شد نفوذ پیدا کند. در دهههای اولِ نیمهٔ دوم قرن بیستم، این وجهه در اوج بود. (برای همین) دولت ملیای مثل دولت مصدق که از زیر بار انگلیس میگریخت، به دامن آمریکا پناه میبرد؛ این وجهه بود. در همهٔ دنیا یک چنین حالتی بود. (مصدق) برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیسها نجات بدهد، به آمریکاییها متوسّل شد. (بیانات معظم له 12/08/1392) آنها را دوست خود فرض کرد، به آمریکاییها اعتماد کرد؛ امید او به آمریکاییها بود. از این خوشبینی و سادهاندیشی، آمریکاییها استفاده کردند، به جای اینکه به دکتر مصدّق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیسها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند. (بیانات معظم له 19/11/1391) آمریکا اینجوری است. یعنی با یک نظامی و با یک حکومتی هم که مطلقاً حکومت دینی هم نیست، حکومت انقلابی هم نیست- نهضت ملّی که یک حکومت انقلابی نبود؛ فقط دنبال استقلال کشور از زیر یوغ انگلیسها بود و خیال میکرد آمریکاییها کمکش میکنند- نتوانستند بسازند؛ با استقلال کشور مخالفند. (بیانات معظم له 22/03/1396)
اگر دولتی با آنها راه آمد، از دیدگاه آنها دولت خوبی است. کمکش میکنند، برایش به تبلیغات دروغ میپردازند و چنین وانمود میکنند که رئیس آن دولت یک فرد ملی است! اما اگر دولتی با آنها راه نیامد، پدرش را در میآورند! به عنوان مثال ما را «بنیادگرا» مینامند! آیا مصدّق هم بنیادگرا بود؟! دیدید در این کشور با مصدّق چه کردند؟ مصدّق فقط میخواست کشور مستقل باشد و نفت ایران در اختیار کمپانیها قرار نگیرد. اما پدرش را درآوردند! (بیانات معظم له 24/02/1374)
از این دشمنی بالاتر نمیشود. بر نیروهای مسلّح ما مسلّط شدند، بر نفت ما مسلّط شدند، بر سیاستهای کشور ما مسلّط شدند، بر فرهنگ ما مسلّط شدند، تسلّط کامل. از سال ۱۳۳۲ که کودتای بیستوهشتم مرداد اتّفاق افتاد تا انقلاب یعنی تا سال ۱۳۵۷، این حالت ادامه داشت. بعد از انقلاب هم در برههای مسئولین کشور روی خوشبینیهای خود به اینها اعتماد کردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد. امروز هم عدّهای از جمهوری اسلامی توقّع سادهلوحی دارند؛ همان سادهلوحیای که دوروبریهای مصدّق کردند و نگذاشتند او دشمن را ببیند و نهایتاً کار به جایی رسید که دستگاه مصدّق را نابود کردند و آن همه تلاش مردمی را به هدر دادند. در نظامی چون نظام استبدادی پهلوی، کسی مثل مصدّق مگر به راحتی روی کار میآید؟! یک ملت تلاش میکند و هزاران نیت صادق به کار میافتد - البته آدمهای ناباب هم در این بین هستند که وجودشان را نمیتوان انکار کرد - تا یک دولتِ ملی بر سرِکار میآید. بعد که این دولت ملی بر سرِ کار آمد، نتواند خودش را نگه دارد؛ به دشمن اطمینان کند؛ به نفوذی اطمینان کند؛ به چهرههای خندانی که خنجرهای زهرآگین در پشت خود پنهان کردهاند، اطمینان کند؛ با سادهلوحی تمام، دشمن را نشناسد؛ با دشمن برخورد خصمانه نکند و میدان رزم را میدان بزم تصوّر کند، تا از بین ببرندش و آن همه تلاش ملی به هدر رود! آیا خیال میکنید این جرم کمی است؟! خیر؛ خودِ آن دولت هم در ارتکاب این جرم شریک است. همهٔ کسانی که در قضیهٔ مصدّق و آن رفتار سادهلوحانه، مؤثّر بودند مجرمند. (بیانات معظم له 19/11/1391)
متأسفانه چند نفر از همان نسلِ بیعرضهٔ نابابِ بیکاره، ماندند تا دوران جمهوری اسلامی فرا رسید... منظور همین آقایان بقایای دوران مصدقاند، که اوّلِ پیروزی انقلاب، متأسفانه چند صباحی امور را به دست گرفتند و در همان چند صباح، حدّاکثر ضربهای را که در مدت کمی میشد به کشور زد، زدند. البته بیشتر نماندند که بتوانند بیشتر ضربه بزنند. اگر اینها در قدرت باقی میماندند، فاتحهٔ انقلاب را میخواندند! همانطور که در مدت کوتاهی، مثل اینکه فاتحهٔ مصدّق را هم اینها خواندند! (بیانات معظم له 24/02/1374)
2. کودتای 28 مرداد 1332
در سال 1953، آمریکا و انگلیس با طراحی و اجرای کودتای 28 مرداد، دولت منتخب دکتر مصدق را سرنگون کردند. این اقدام نه تنها دموکراسی نوپای ایران را نابود کرد، بلکه راه را برای بازگشت حکومت دیکتاتوری محمدرضا شاه پهلوی هموار ساخت. حمایت 25 ساله آمریکا از رژیم شاه، که به فساد و سرکوب گسترده مردم ایران انجامید هم از دیگر اقدامات ناروا و غیرمنصفانه غرب و آمریکا میباشد.
از سال ۱۳۳۲ تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، انگلیس و آمریکا بر سرِ چاههای نفت، و در واقع گنج نفت ایران نشستند و تا آنجا که توانستند، برداشتند و بردند. ملت ایران چگونه دلش با اینها صاف شود!؟ رفتار اروپاییها در روی کار آوردن حکومت دیکتاتوری رضاخان، رفتار اروپاییها و آمریکاییها در ساقط کردن دولت مصدّق، رفتار آنها در قضایای گوناگون اقتصادی و سیاسی و امنیّتی ما و رفتار آنها در قضیّهٔ جنگ تحمیلی و بعد هم رفتار آنها در قضیّهٔ تحریم؛ اینها را ما نباید از یاد ببریم. غربیها با ما همیشه همین جور رفتار کردهاند؛ نمیتوانیم به آنها هیچ امیدی داشته باشیم. من عرض میکنم: اگر ملت ایران، بغض و نفرت از دولت انگلیس را از دل خود پاک نکرده باشد و پاک نکند، حق دارد و به نظر هر عاقلی هم، حق با ملت ایران است. (بیانات معظم له 01/01/1398)
حادثهای در کشور ما در سال ۱۳۳۲ اتّفاق افتاد -حادثهٔ بیستوهشتم مرداد- که یکی از حوادثی است که ملّت ایران را با تجربهها آمیخته میکند، مانع از خطا و اشتباه دیدِ او میشود؛ در این حادثه یک تجربهٔ بزرگ برای ملّت ایران به وجود آمد، این تجربه را هرگز نباید فراموش کرد. بعضیها هستند که میگویند حالا یکجوری، مثلاً یکذرّه، با آمریکا کنار بیاییم، شاید دشمنیشان کم بشود؛ نه، حتّی به آنهایی هم که به آمریکا اعتماد کردند، به آمریکا امید بستند، به سراغ آمریکا رفتند برای کمک گرفتن، رحم نکردند. (اینها) حتّی به امثال مصدّق هم اینها راضی نیستند؛ اینها نوکر میخواهند، سرسپرده میخواهند، توسریخور میخواهند؛ مثل چهکسی؟ مثل محمّدرضای پهلوی؛ اینجور آدمی میخواهند؛ که بر این کشورِ پُرنعمتِ پُربرکتِ ثروتمندِ حسّاسی که ازلحاظ موقعیّت جغرافیایی حسّاس است، ازلحاظ تواناییهای گوناگون حسّاس است، حکومت کند؛ یک نفری باشد دستبسته و تسلیم آنها؛ آمریکاییها این را میخواهند؛ اگر نشد، میشوند دشمن. (بیانات معظم له 11/08/1396)
3. انقلاب اسلامی و سیاست تغییر رژیم (ساقط کردن ماهیت و هستی نظام جمهوری اسلامی)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست آمریکا در قبال ایران وارد مرحلهای جدید شد. از همان ابتدا، دولتهای مختلف آمریکا تلاش کردند تا نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. این سیاست که تحت عنوان "تغییر رژیم" شناخته میشود، در دوران ریاست جمهوری همه رئسای جمهور ایالات متحده آمریکا در دستور کار واشینگتن قرار دارد و تنها با تغییر احزاب در آمریکا، روشها و چگونگی اجرای این سیاست قطعی آمریکا تغییر کرده است. همچنین از ابتدای انقلاب این ایالات متحده آمریکا بود که دشمنیها و خباثتها را شروع کرد.
«مشکل ملت ایران با آمریکا مشکل کارهای امروز نیست؛ مشکل پنجاه و چند سال موذیگری و خباثت از سوی آن رژیم نسبت به ملت ایران است؛ از سال ۱۳۳۲ تا امروز. سالها پیش از انقلاب، بخصوص از وقتی نهضت امام (رضوان اللَّه علیه) و نهضت روحانیت شروع شد تا پیروزی انقلاب، آنچه خواستند علیه ملت ایران توطئه کردند، ضربه زدند، خیانت کردند، فشار وارد آوردند و انواع و اقسام شیوههای مستکبرانه را با این ملت به کار بردند. بعد از پیروزی انقلاب - الان، سی سال است - هیچ روزی نبوده است که آمریکا نسبت به ملت ایران نیت خیری داشته باشد؛ از کارهای گذشتهٔ خودش عذرخواهی بکند؛ صادقانه دست از استکبار و طمعورزی نسبت به ملت ایران بردارد. مسئلهٔ ما با آمریکا این نیست که حالا بر سر دو تا موضوع جهانی یا بینالمللی یا منطقهای با هم اختلاف نظر داریم، برویم بنشینیم با مذاکره حل کنیم. مسئله مثل مسئلهٔ مرگ و زندگی است؛ مسئلهٔ هست و نیست است.» (بیانات معظم له 08/08/1387) «بعضی خیال میکنند دشمنیهایی که با ما میشود بهخاطر این است که ما ستیزهگری کردهایم؛ ما دائماً انگشت در چشم اینها کردهایم، [لذا] اینها از این جهت با ما دشمنی میکنند؛ نه، این هم خیال غلطی است، تصوّر غلطی است. ما شروعکننده نبودهایم. اوّل انقلاب آمریکاییهایی که دستگیر شده بودند، چند روزی نگه داشته شده بودند، امام فرمود با کمال مراقبت بروند به محلّ خودشان، سفارت خودشان؛ تا قبل از اینکه مسئلهٔ تسخیر سفارت پیش بیاید -که آن هم عواملی داشت، مقدّماتی داشت- [آمریکاییها] در کمال امنیّت اینجا زندگی میکردند؛ راحت میرفتند، میآمدند؛ و البتّه بدجنسی میکردند. ما شروع نکردیم، آنها شروع کردند؛ آنها از همان اوّل شروع کردند: با بدگویی، با تحریم، با طلبکاری، با پناه دادن به دشمن ملّت ایران؛ شروعکننده آنها بودند.» (بیانات معظم له 25/03/1395)
«سازماندهی کودتای نظامی کردند، قومیّتها را تحریک کردند، صدّام را به جنگ با ایران و حملهٔ به ایران تحریک کردند؛ بعد در دوران جنگ به انواع و اقسام طُرق از او حمایت کردند، پشتیبانی کردند؛ تحریم کردند؛ در سازمان ملل علیه ما اعمال نفوذ کردند؛ تبلیغات شبانهروزی کردند؛ از هنر استفاده کردند؛ از هالیوود استفاده کردند برای ساختن فیلم علیه ما، نه یکی، نه دو تا؛ در برهههای مختلف حرکت نظامی کردند؛ هواپیمای ما را ساقط کردند؛ به برخی از مراکز ما در خلیج فارس حملهٔ نظامی [کردند]؛ همهجور کاری را علیه جمهوری اسلامی انجام دادند؛ مخالفتهای امنیّتی، سیاسی، اقتصادی، تبلیغاتی، فرهنگی؛ همهجور. هدف همهٔ این کارها هم براندازی بود؛ حالا [اینکه] امروز این کلمه در تعبیرات مسئولین آمریکایی تکرار میشود، چیز جدیدی نیست؛ از روز اوّل هدفشان همین بود. حتّی همان رئیسجمهوری که تکرار میکرد و اصرار میکرد که هدف ما براندازی نیست، او هم هدفش براندازی بود که کاملاً این معنا واضح شد.» (بیانات معظم له 02/03/1397)
4. جنگ تحمیلی و حمایت از صدام حسین
در سال 1980، عراق به رهبری صدام حسین با حمایت مستقیم و غیرمستقیم قدرتهای غربی و شرقی به ایران حمله کرد. این جنگ هشتساله که خسارات عظیمی به ایران وارد کرد، با حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی آمریکا از صدام همراه بود. حتی زمانی که صدام از سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد، آمریکا نه تنها واکنشی نشان نداد، بلکه به حمایت خود ادامه داد. «به صدام چراغ سبز دادند؛ این یک اقدام دیگر دولت آمریکا بود برای حملهٔ به ایران. صدام اگر چراغ سبز آمریکا را نمیگرفت، بعید بود به مرزهای ما حمله کند. هشت سال جنگ را بر کشور ما تحمیل کردند؛ قریب سیصد هزار جوانهای ما، مردم ما در این جنگ به شهادت رسیدند. در طول این هشت سال - بخصوص در سالهای آخر - همیشه آمریکائیها پشت سر صدام بودند و به او کمک میکردند - کمک مالی، کمک تسلیحاتی، کمک کارشناسی سیاسی - خبرهای ماهوارهای میدادند و امکانات خبررسانی داشتند. تحرک نیروهای ما را در جبهه در ماهوارههایشان ثبت میکردند، بعد آن را همان شبانه برای قرارگاههای صدام میفرستادند که از آنها علیه جوانهای ما و نیروهای ما استفاده کند. در مقابل جنایات صدام چشمهایشان را بستند.»
5. سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران
یکی از تلخترین وقایع در تاریخ روابط دو کشور، سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران ایر توسط ناو آمریکایی وینسنس در سال 1988 بود. این حادثه که به کشته شدن 290 مسافر بیگناه انجامید، نمونهای دیگر از سیاستهای خصمانه آمریکا علیه ایران است. موضوعی که نه تنها هیچگاه از سوی ایالات متحده مورد پشیمانی و معذرت خواهی قرار نگرفته است بلکه اتفاقاً به فرمانده ناو آمریکایی وینسنس به خاطر این اقدام ظالمانه مدال شجاعت نیز داده شده است. «بعد در آخر جنگ، هواپیمای مسافربری ما را در آسمان خلیج فارس افسر آمریکائی با موشکی که از ناو جنگی شلیک کرد، ساقط کرد. قریب سیصد نفر مسافر در این هواپیما بودند، که همهشان کشته شدند. بعد به جای اینکه آن افسر توبیخ شود، رئیس جمهور وقت آمریکا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اینها را فراموش کند؟ میتواند فراموش کند؟»
6. تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی
از ابتدای انقلاب تاکنون، تحریمهای اقتصادی یکی از ابزارهای اصلی آمریکا برای فشار بر ایران بوده است. این تحریمها که ابتدا با هدف محدود کردن فعالیتهای هستهای ایران اعمال شدند، به مرور زمان بخشهای مختلف اقتصاد ایران را هدف قرار دادند. حتی زمانی که ایران حسن نیت خود را نشان داد - مانند همکاری با آمریکا در آزاد سازی گروگانهای آمریکایی در لبنان یا پیشنهاد محدود کردن غنیسازی اورانیوم - واشینگتن به جای پاسخ مثبت، تحریمها و فشار سیاسی را بر علیه ایران تشدید کرد.
«سی سال کشور ما را تحریم کردند، که البته این تحریم به سود ما تمام شد. ما باید از آمریکائیها از این بخش تشکر کنیم. اگر ما را تحریم نمیکردند، ما امروز به این نقطهای از علم و پیشرفت که رسیدهایم، نمیرسیدیم. تحریم همیشه ما را وادار کرده که به خود بیائیم، به خود فکر کنیم، از درون خود بجوشیم. ولی آنها قصدشان این خدمت نبود، آنها میخواستند دشمنی کنند.» (بیانات معظم له 01/01/1388)
«اقتصاد کشور ما در سال ۹۰ دچار یک جنگ بسیار مهم و بزرگی بود؛ یعنی ما جنگ اقتصادی داشتیم. کسی که نقطهٔ مقابل ما قرار داشت، عمدتاً دولت آمریکا بود و بعضی از همراهانش در اروپا و در نقاط دیگر؛ رسماً اینها با جمهوری اسلامی جنگ شروع کردند، اعلان جنگ هم کردند که البتّه از سال ۹۷ این معارضه و مبارزه از طرف دشمن شدیدتر شد. هدف آنها از این جنگ، فروپاشی اقتصاد ایران بود؛ قصدشان این بود. البتّه حالا فروپاشی اقتصاد یک مقدّمه بود برای اینکه با نابود کردن اقتصاد ایران، مردم را در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار بدهند و مقاصد سیاسی خباثتآمیز خودشان را از این طریق عملی کنند؛ هدف دشمن این بود.» (بیانات معظم له 10/11/1400)
«آمریکاییها گفتند که فشار اقتصادیای که روی ایران گذاشتیم، در طول تاریخ بیسابقه است؛ راست میگویند، با همهٔ دروغگوییشان این حرف را راست گفتند؛ بیسابقهترین فشار اقتصادی بود. در چنین شرایطی ملّت ایران پیشرفت پیدا کرد. در حوزهٔ علم پیشرفت پیدا کرد، در حوزهٔ فنّاوری پیشرفت پیدا کرد، در بعضی از حوزههای علمی در ردیفهای اوّل دنیا قرار گرفت؛ یک جا جزو پنج کشور اوّل دنیا، یک جا جزو ده کشور اوّل دنیا، یک جا جزو سه کشور اوّل دنیا؛ در بین دویست کشور.» (بیانات معظم له 01/01/1402)
7. سیاست دوگانه در قبال برنامه هستهای
یکی از مهمترین محورهای اختلاف میان ایران و آمریکا، برنامه هستهای ایران است. در حالی که ایران همواره تأکید کرده که برنامه هستهایاش صلحآمیز است و گزارشهای اطلاعاتی آمریکا نیز این موضوع را تأیید کردهاند، واشینگتن با اعمال تحریمها و حمایت از اقدامات خرابکارانه مانند ترور دانشمندان هستهای ایران، تلاش کرده تا از پیشرفت این برنامه جلوگیری کند.
برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام که در دوره ریاست جمهوری اوباما میان ایران و آمریکا امضا شد و نمایشگر کارکرد دیپلماسی در تنش زدایی میان روابط ایران و آمریکا قلمداد میشد و به نحو مناسبی ضمانت میکرد که برنامههای هستهای ایران به صورت صلح آمیز ادامه پیدا کند و در مقابل تحریمهای ایران در موضوع هستهای تعلیق یا از بین برود نیز با خروج یکباره و بدون دلیل ترامپ در سال 2017 به عنوان یک شکست یا تجربه تلخ دیپلماتیک در روابط ایران با غرب قلمداد میشود. حال با سکانداری مجدد ترامپ در کاخ سفید و تجربه دوران سراسر یاس و خباثت آلود ترامپ که با چاشنی کینه توزی و دشمنی آشکار و نهان (ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و اعمال تحریمهای فلج کننده) همراه بود مطمئناً بی اعتمادی به آمریکا بیش از گذشته برآورد میشود و روند بازسازی این اعتماد دشوار به نظر میرسد.
«این کسانی که توانستند آن توطئهٔ خباثتآلود آمریکا را در قضیّهٔ اورانیوم غنیسازیشدهٔ ۲۰ درصد که مورد احتیاج کشور بود بشکنند، بسیجی بودند؛ شهید شهریاری بسیجی بود، شهدای هستهای ما اساتید بسیجی کشور بودند. [این] یک داستان مفصّلی دارد. ما اورانیوم غنیسازیشدهٔ ۲۰ درصد را برای رادیوداروها احتیاج داشتیم؛ نیاز مبرم کشور بود. یک مقدار داشتیم که از سابق تهیّه شده بود، داشت تمام میشد؛ باید میخریدیم. از چه کسی؟ از آمریکا. آمریکاییها گفتند که شما هر چه تولید ۳.۵ درصد دارید به ما بدهید، ما در مقابل به شما ۲۰ درصد میدهیم. دو رئیسجمهور معروف آن روز دنیا را ــ که من نمیخواهم اسم بیاورم و با ما هم روابط خوبی داشتند ــ واسطه قرار دادند که این اتّفاق و این معامله انجام بگیرد، مسئولین کشور ما هم قبول کردند؛ مال نیمهٔ دوّم دههٔ هشتاد است. وسط مذاکرات، دیده شد که آمریکاییها دارند کلک میزنند، فهمیدیم که آنها دارند کلک میزنند، جلویش گرفته شد. در همان حینی که اینها خیال میکردند به خاطر نیاز کشور به ۲۰ درصد، ایران تسلیم خواهد شد، در همان زمان، اساتید بسیجی ما در داخل، خودشان [اورانیومِ] ۲۰ درصد را تولید کردند! آمریکاییها باورشان نمیآمد که این اتّفاق بیفتد.» (بیانات معظم له 05/09/1403)
8. حمایت از گروههای تروریستی
آمریکا در سالهای اخیر با حمایت از گروههای تروریستی مخالف جمهوری اسلامی - مانند جندالله و منافقین و داعش - نقش مهمی در بیثباتی منطقه ایفا کرده است. منافقینی که مسئولیت کشتار هزاران ایرانی را بر عهده دارند، حتی در کنگره آمریکا دفتر دارند و از حمایت سیاسی کامل آمریکا برخوردارند. هرچند که اخیراً البته دونالد ترامپ آب پاکی را روی دست این گروهها هم ریخته است و اعلام کرده است که بودجه این گروهها را قطع یا محدود خواهد کرد چرا که نتیجهای که باب نظر ایالات متحده بوده است یعنی تغییر رژیم در ایران را نتوانستهاند به سرانجام برسانند.
«داعش به معنای این بود که عراق را ناامن کند، سوریه را ناامن کند، منطقه را ناامن کند، بعد به نقطهٔ اصلی و هدف نهایی یعنی جمهوری اسلامی ایران بیاید، جمهوری اسلامی ایران را ناامن کند؛ هدف اصلی و نهایی این بود؛ این معنای داعش بود. ما حضور پیدا کردیم؛ نیروهای ما، هم در عراق، هم در سوریه حضور پیدا کردند به دو علّت: یک علّت «حفظ حرمت اعتاب مقدّسه» بود؛ چون آن دور از معنویّتها و دور از دینوایمانها با اعتاب مقدّسه دشمنی داشتند، قصد تخریب داشتند و تخریب هم کردند. در سامرّا مشاهده کردید؛ بعدها به کمک آمریکاییها، گنبد مطهّر سامرّا را از بین بردند و تخریب کردند. این کار را میخواستند در نجف بکنند، در کربلا بکنند، در کاظمین بکنند، در دمشق بکنند؛ هدف داعش این بود.» (بیانات معظم له 21/09/1403)
9. میلیتاریزه کردن منطقه
یکی دیگر از سیاستهای خصمانه آمریکا در قبال ایران، فروش گسترده تسلیحات به کشورهای عربی منطقه است. این اقدام نه تنها موجب افزایش تنشها در خاورمیانه شده، بلکه بهانهای برای تحریم تسلیحاتی کامل ایران فراهم کرده است. ایران هراسی مفرط در رسانههای غربی ناخوداگاه باعث شده است که کشورهای منطقه به سمت خرید تسلیحات ساخت کارخانجات اسلحه سازی غربی و آمریکایی بروند و همچنین از سوی دیگر ورود مستقیم ایالات متحده به منطقه و ساخت و استقرار پایگاههای نظامی آمریکایی در دور تا دور جمهوری اسلامی ایران باعث شده است که منطقه، خواه نا خواه به سمت میلیتاریزه شدن افراطی پیش برود.
«این منطقهٔ ما، اساس مشکل ــ که این درگیریها و جنگها و نگرانیها و دشمنیها و مانند اینها را به وجود میآورد ــ ناشی از حضور همان کسانی است که دم از صلح و آرامش منطقه میزنند؛ یعنی آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی. اینها اگر شرّشان را از این منطقه کم بکنند، بدون شک، این درگیریها، این جنگها، این برخوردها بکلّی از بین خواهد رفت و کشورهای منطقه میتوانند خودشان را اداره کنند، منطقهشان را اداره کنند، با هم با صلح و سلامت و عافیت زندگی کنند. یک روز یک کشوری را تحریک میکنند، یک کسی مثل صدّام را تحریک میکنند، آنجور قضایای سخت و تلخ به وجود میآید؛ یک روز او نیست، پشتیبانهایش هم نیستند، محبّت بین دو کشور میشود مثل راهپیمایی اربعین که خود شماها از نزدیک دیدهاید؛ یعنی مسئله اینجوری است، و با دیگر کشورها هم همینجور است. حضور خود آن کسانی که امروز دم از آرامش منطقه میزنند و دروغ میگویند، اساس اصلی مشکلات این منطقه است.» (بیانات معظم له 11/07/1403)
10. معیارهای متناقض و دوگانه آمریکاییها
آمریکا همواره به عنوان مدافع حقوق بشر و دموکراسی شناخته میشود، اما در عمل سیاستهایی متناقض را بهویژه در خاورمیانه دنبال کرده است. حمایت از رژیمهای دیکتاتوری مانند شاه ایران، بن علی در تونس، حسنی مبارک در مصر و همچنین پشتیبانی بیچونوچرا از رژیم صهیونیستی، نمونههای بارزی از این تناقضها هستند. این حمایتها موجب نقض گسترده حقوق فلسطینیان شده و به رژیم اسراییل اجازه داده است تا بدون نگرانی از عواقب، قوانین بینالمللی را زیر پا بگذارد.
از سوی دیگر، سیاستهای دوگانه آمریکا در قبال برنامههای هستهای کشورها نیز مشهود است. واشینگتن روابط استراتژیک خود را با کشورهایی مانند هند، پاکستان و اسراییل که نه تنها معاهده انپیتی را نپذیرفتهاند بلکه سلاح هستهای نیز ساختهاند، گسترش داده است. در مقابل، ایران که معاهده انپیتی را پذیرفته، سلاح هستهای ندارد و هیچ نشانهای از انحراف در برنامه هستهای آن مشاهده نشده است، تحت شدیدترین تحریمها قرار گرفته است. این سیاستها نشاندهنده معیارهای دوگانه و تناقض در ادعاهای آمریکا درباره حقوق بشر و دموکراسی است.
11. به شهادت رساندن سردار سلیمانی
13 دی ماه 1398 ساعت 01:20 بامداد سردار حاج قاسم سلیمانی به همراه ابو مهدی المهندس از فرماندهان ارشد نیروهای مقاومت عراقی در فرودگاه بغداد توسط پهبادهای آمریکایی شهید شدند. این عملیات که با همراهی سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، موساد و آمان انجام شد همچنین این عملیات مستقیماً زیر نظر دستور و نظارت کامل رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا دونالد ترامپ انجام شد.
«سؤال من از آمریکاییها این است که شما در این چهار دههای که از انقلاب گذشته، چه کار میتوانستید علیه ملّت ایران بکنید که نکردید؟ هر کاری نکردهاند، چون نمیتوانستند، چون برایشان صرفه نداشته؛ اگر میتوانستند، میکردند... شما آمریکاییها صریحاً اعلام کردید که سردار رشید ما، شهید سلیمانی را کشتید؛ کشتید و به آن افتخار کردید؛ [خودتان] گفتید دستور دادهاید. ... شما از قاتلان دانشمندان هستهای ما حمایت کردید؛ عوامل صهیونیستها دانشمندان ما را یکییکی به شهادت رساندند و شما از آنها حمایت کردید؛ محکوم که نکردید هیچ، از آنها حمایت کردید. شما میلیاردها دلار از اموال این ملّت را در کشورهای مختلف حبس کردید که اگر این پولها در اختیار دولت خدومی مثل دولت کنونی قرار داشت، خیلی کارهای خوب میتوانست با آنها انجام بدهد؛ [امّا] اینها را حبس کردند، نگه داشتند، غیر از آن مقداری که از اوّل انقلاب در خود آمریکا حبس شد. در بیشتر حوادث ضدّ ایرانی جای پای آمریکا را میشود دید؛ آن وقت اینها ادّعا میکنند که ما دلسوز ملّت ایرانیم!» (بیانات معظم له 11/08/1401)
12. نقض عهدهای آمریکاییها
ایالات متحده آمریکا در طول تاریخ معاهدات مهمی را امضا کرده است. اما بررسیها نشان میدهد که این کشور در بسیاری از موارد از تصویب یا اجرای این معاهدات خودداری کرده است. یکی از موارد برجسته، پیمان ورسای (۱۹۱۹) است که با وجود نقش کلیدی آمریکا در مذاکره آن، توسط سنای این کشور رد شد. این تصمیم تأثیر بزرگی بر روابط بینالمللی گذاشت و زمینهساز جنگ جهانی دوم شد. در حوزه حقوق بشر نیز، آمریکا پیماننامه حقوق کودک (۱۹۸۹) و معاهده حذف تبعیض علیه زنان (۱۹۷۹) را امضا کرده اما هرگز آنها را تصویب نکرده است.
در زمینه محیط زیست، پیمان کیوتو (۱۹۹۷) برای کاهش گازهای گلخانهای نیز با وجود امضای آمریکا، از تصویب بازمانده است. همچنین، اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی (۱۹۹۸) و کنوانسیون حقوق دریاها (۱۹۸۲) از دیگر معاهداتی هستند که آمریکا از پیوستن کامل به آنها خودداری کرده است. این رفتارها بارها تعهدات بینالمللی آمریکا را زیر سؤال برده و تأثیرات گستردهای بر نظم جهانی داشته است.
دونالد ترامپ در دور اول ریاست جمهوری خود به خروجهای پیدرپی از پیمانها و سازمانهای بینالمللی شهرت یافت. از جمله این خروجها میتوان به ترک «پیمان آسمانهای باز» اشاره کرد؛ توافقی که با هدف شفافیت نظامی میان ۳۴ کشور امضا شده بود. پیش از آن نیز ترامپ از «پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد» (INF) خارج شد و نگرانیها درباره بازگشت رقابت تسلیحاتی میان آمریکا با روسیه را افزایش داد. در حوزه بهداشت جهانی، خروج آمریکا از «سازمان جهانی بهداشت» در میانه بحران کرونا، انتقادهای شدیدی را به دنبال داشت. ترامپ همچنین از توافق اقلیمی پاریس، پیمان تجاری اقیانوس آرام (TPP)، و برجام خارج شد؛ تصمیماتی که پیامدهای سیاسی و اقتصادی گستردهای داشت.
این رفتارها علاوه بر تضعیف همکاریهای بینالمللی، نگرانیهایی درباره آینده نظام چندجانبهگرایی ایجاد کرده است. به نظر میرسد رویکرد ترامپ تنها بخشی از پازل بزرگتر تعهدگریزی آمریکا باشد که جهان همچنان با پیامدهای آن دستوپنجه نرم میکند. فلذا در دور جدید ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا هم اصلیترین سؤال ممکن بر سر اعتبار و اعتماد از دسته آمریکا و عدم عقلانیت در تصمیم گیری ها وسیاست گذاریهای آمریکا میباشد.
نتیجه گیری و ملاحظات
سخن پایانی این که به نظر میرسد مذاکره داشتن و ایجاد روابط حسنه از ابزارهای اصلی کنشگری و دیپلماسی میباشد که کشورهای مختلف بنابر ضرورت و در شرایط مختلف میتوانند از آن بهره ببرند. جمهوری اسلامی ایران نیز با درک شرایط و مسائل مختلف ابایی از استفاده از این ابزار دیپلماتیک ندارد. اما بهترین راهبرد در پیشبرد و تحصیل منافع ملی این است که در ابتدای کار شناخت کافی و خوبی از طرف مقابلی که قرار است با او مذاکره یا توافقی صورت داد، داشته باشیم. همچنین تجریبات پیشین میتواند تا برای ما به عنوان آموزگاری راستین قلمداد شود که همواره ما را از تکرار اشتباهات و خطاهای پیشین باز بدارد. در همین زمینه مقام معظم رهبری در فرمایشات اخیر خود اشاره کردند که پشت لبخندهای دیپلماتیک برخی از این طرفها باطن خباثت آلود ایشان پنهان شده است و نیاز است تا ابتدای کار ویژگیهای آشکار و نهان طرف مورد مذاکره توسط دستگاههای داخلی مورد شناسایی قرار بگیرد. در ادامه ویژگیها و برخی از ویژگیهای غرب و آمریکا که باعث شده است تا بی اعتمادی میان طرفین به وجود بیاید مورد ذکر واقع شد و همچنین اشاره شد که علیرغم اقدامات همراه با حسن نیت جمهوری اسلامی ایران در طول این چهل سال، پاسخ نه چندان مناسب و همراه با کینه توزی و خباثت طرف غربی و آمریکایی باعث شده است که امروز ایران به این جمع بندی برسد که در هر مذاکرهای با غربیها، جانب احتیاط را رعایت کرده و ضمانتهای اجرایی لازم برای اجرای درست توافقات را کسب کند.
البته گفتنی است که بر اساس سه اصل اساسی عزت، حکمت و مصلحتی که جمهوری اسلامی در عرصه سیاست ورزی خارجی خود نصب العین قرار داده است ما تجربیات خوب و قابل توجهی از مذاکره عزتمندانه و از موضع برابر در طول سه سال ریاست جمهوری شهید آیت الله رئیسی هم داشتهایم؛ به عنوان مثال مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و آمریکاییها پیرامون تبادل زندانیان و آزاد سازی بخشی از پولهای بلوکه شده جمهوری اسلامی در دوران ریاست جمهوری آیت الله شهید رئیسی و بایدن نمونه مطالعاتی بسیار مناسبی در این زمینه میباشد. بنابراین مذاکرات بدون پیش نیازها و از موضع برابر و نه از موضع بالاتر و همچنین بدون پیش شرطهای مطروحه و به صورت ویژه مذاکره روی موضوعات مشخص بدون تعمیم دادن آن به سایر حوزهها باعث میشود تا روندهای دیپلماتیک من جمله مذاکره و توافق کارکرد واقعی و تأثیر گذار خود را داشته باشد. فلذا انتظار میرود تا عقلانیت از دست رفته سیاست مداران آمریکایی بار دیگر برگشته و این بار با درک شرایط جدید و عبرت گیری از تجربیات گذشته خویش مذاکره و روند تنش زدایی میان روابط فی ما بین را مد نظر قرار دهند هر چند که این بار با ایرانی طرف هستند که دیگر گول ظاهر فریبنده غرب را نمیخورد. بدیهی است که مادامی که ایالات متحده بر سر باطن خباثت آلود خود تاکید دارد و بر همین مسیر کینه توزانه خود قدم بر میدارد و تمایل دارد تا دشمنی آشکار و نهان خود را بر علیه ملت ایران به کار گیرد، هرگونه مذاکره یا ارتباطی با ایالات متحده خسران و ضرر مطلق است فلذا مذاکره با آمریکا در این شرایط و با این مختصات فعلی نه عاقلانه است، نه عزتمندانه است و نه شرافتمندانه.
در رابطه با عبرت گیری از تجربیات گذشته، مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش فرمودند: «ما در دهه ۹۰ نشستیم با آمریکا مذاکره کردیم حدود دو سال یک معاهدهای هم تشکیل شد. البته آمریکا تنها نبود، چند تا کشور دیگر هم بودند، لکن محور آمریکا بود، عمدتاً آمریکا بود. دولت ما نشست مذاکره کرد -دولت آن روز – رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همه کار کردند، یک معاهدهای تشکیل شد. در این معاهده طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل. اما همان معاهده را آمریکاییها عمل نکردند. همین شخصی که الان سر کار است، معاهده را پاره کرد. گفت پاره میکند و کرد؛ عمل نکردند. قبل از این که او بیاید هم همانهایی که این معاهده با آنها انجام گرفته بود، به معاهده عمل نکردند. معاهده برای این بود که تحریمهای آمریکا برداشته بشود، برداشته نشد تحریمهای آمریکا؛ تحریمهای آمریکا برداشته نشد! در مورد سازمان ملل هم یک استخوانی لای زخم گذاشتند که مثل تهدیدی همیشه بالا سر ایران وجود داشته باشد. این معاهده محصول مذاکرهای بود که دو سال - بیشتر یا کمتر - طول کشید. خب این تجربه است دیگر؛ از این تجربه استفاده کنیم. امتیاز دادیم، مذاکره کردیم، امتیاز دادیم، کوتاه آمدیم، اما نتیجهای که مقصودمان بود به دست نیاوردیم. همین معاهده را هم با همه این نقصهایی که داشت طرف مقابل خراب کرد، نقض کرد، پاره کرد. با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد، مذاکره کردن عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست.» (بیانات معظم له 19/11/1403)