اگرچه غزه برای آمریکای ترامپ و نتانیاهو یک چالش اساسی به شمار میرود؛ ولی حلقه اصلی راهبردی در معادلات منطقهای، لبنان و مقاومت و حزبالله و حکومت آن است؛ به همین دلیل ترامپ و تیم کاخ سفید برای غزه از ادبیات پایان جنگ سخن گفتند؛ ولی در قبال لبنان یا تسلیم کامل یا جنگ ویرانگر را نوید میدهند. جدای از اینکه این راهبرد تا چه اندازه قابل تحقق است، آمریکای ترامپ فقط به مهار یا نابودی و به حاشیه راندن حزبالله و مقاومت بسنده نمیکند و به دنبال بلعیدن کامل همه ساختارهای حکومتی و حکمرانی و جزئیات اداره امور در لبنان هستند که مقاومت و حزبالله را بخشی از برنامه خود میدانند. بنابراین، در ساختارهای حکمرانی، «جوزف عون» را رئیسجمهور و «نواف سلام» را نخستوزیر و ترکیب کابینه را بر خلاف شعار نواف سلام برای غیر حزبی کردن کابینه، کاملاً حزبی و به ویژه با کمک وزرای قوات لبنانی و سمیر جعجع و چهرههای ضد ایرانی و ضد مقاومت و به تعبیر بهتر طرفدار مطلق آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دادند. رئیس بانک مرکزی را «اکرم سعید» ضد مقاومت و طرفدار رژیم صهیونی گذاشتهاند تا بر همه فرآیندهای اقتصادی و مالی مسلط شوند و بتوانند بازسازی جنوب لبنان و همه امور اقتصادی را در تسلط داشته باشند. وزیر خارجه را فردی به نام «رجی» از قوات لبنانی (حزب سمیر جعجع) گذاشته و ترویجکننده روایتهای صهیونی برای اشغالگری و نقض آتشبس گذاشتهاند. در توافق آتشبس که محوریت با قطعنامه ۱۷۰۱ و سازمان ملل است، ریاست کمیته پنجگانه را یک ژنرال آمریکایی گذاشته و هرگونه تصمیم را آمریکایی صرف کردهاند و دست رژیم صهیونی را برای باقی ماندن در پنج منطقه مرزی و گسترش آن به یک منطقه عازل یا عملیاتهای نظامی در تمامی خاک لبنان باز گذاشتند. به موازات این شرایط یک طرفه و ادبیات ترویج شده حکومتی و رسانهای (همکار)، مقابله با اشغال را از مسیرهای دیپلماتیک و سیاسی دانسته و هرگونه مقاومت را زیر سؤال میبرند؛ ولی دولت و حکومت لبنان نمیتواند کاملاً عریان در خدمت آمریکا و سیاستها و برنامههای آنها باشد و باید نظام حاکم توافقی را رعایت کند و لذا با چالشهای زیادی روبهرو شدهاند. برنامه آمریکا فقط مهار مدیریت و تسلط در شرایط فعلی نیست و به انتخابات شهرداریها و پارلمان نیز نگاه و برنامه دارد. این اقدامات و برنامه عجولانه و پرشتاب بر این اساس شکل گرفته که حزبالله را تضعیف کردهاند و باید هرچه بیشتر به حاشیه برود؛ ولی حزبالله نه تنها تضعیف نشده، بلکه ساختار و شبکههای اجتماعی، سیاسی، امنیتی و نظامی خود را به روزرسانی کرده و مسیر ادبیات و تلویحات شیخ نعیم قاسم در حال پیشی گرفتن از برنامههای آمریکایی ـ صهیونیستی است. فرهنگسازی مقاومت از بیش از ۳۰ سال دبیر کلی سیدحسن نصرالله و تجربه تلخ اقدامات وحشیانه رژیم صهیونی چیزی نیست که با جنگ روانی پرحجم دستاورد بزرگی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی داشته باشد. مواضع حزبالله با هوشمندی و به تدریج به این سمت هدایت شده که صبوری حزبالله و مقاومت برای فرصت دادن به حکومت و تلاشهای سیاسی دیپلماتیک حکومت و دولت لبنان است که تا به حال حاصلی نداشته و اقدامات رژیم صهیونی با حمایت آمریکا علیه لبنان استمرار یافته است. این مسئله برای آمریکا و رژیم صهیونی یک کابوس مجدد است و میدانند توانمندیهای آزاردهنده و آسیبزننده به رژیم صهیونی در اختیار مقاومت است و از پشتوانه افکار عمومی و حتی بخشی از حکومت نیز برخوردار است خصوصاً اینکه یمن در چند هفته گذشته در حمایت از غزه وارد واکنشهای جدی علیه آمریکا و دریای سرخ و رژیم صهیونی در ایلات و تلآویو و مناطق راهبردی آنان شده و فضای سیاسی و افکار عمومی و حتی حکومتی در عراق نیز در مسیری است که اگر واکنشهای مقاومت در منطقه در کنار واکنشهای مقاومت در غزه قرار گیرد، رژیم صهیونی را وارد بحران عمیقتری خواهد کرد. خصوصاً اینکه رژیم صهیونی در نیروی زمینی و پیاده نظام نیروهای احتیاط در بحران به سر میبرد و فقط از توان نیروی هوایی استفاده میکند. این در حالی است که بحران دستگاههای اطلاعاتی، شاباک و موساد و ساختار نظامی با انتصاب رئیس ستاد ارتش و بحران حکومتی و شکافهای سیاسی بیش از گذشته فعال شده است. لذا سفر خانم «اوتاگوس» نماینده ویژه ترامپ به لبنان قبل از اینکه برای تحقق تهدید خلع سلاح یا جنگ ویرانگر علیه حزبالله و لبنان باشد، باید در خدمت مهار و مدیریت روندهای جاری در لبنان قرار گیرد. اگر فضای جهانی و انزوای آمریکا در نوع تعاملات گوناگون را نیز به تنگناهای امروز آمریکا و رژیم صهیونی اضافه کنیم، میزان کارآمدی عربدههای جنگسازی آمریکا و رژیم صهیونی بیشتر نمایان میشود.
آمریکا و خانم اوتاگوس به دنبال ممانعت از فعال شدن مقاومت، جلوگیری از بازسازی مناطق جنوب و بسیاری از آرزوهای حذف حزبالله و بلعیدن لبنان هستند که شانس آمریکا و رژیم صهیونی در سایه روندها و تحولات منطقهای با سؤال مواجه میشود.